خبری سیاسی انتقادی اجتماعی


چند سال از پیروزی انقلاب گذشته بود  که پدیده در ایران شکل گرفت  بنام دلال بازی که اهداف پیدا و پنهانی مشخصی داشت  ، بی شک هیچ رابطه ای هم با تقوای ندارند  آنچه برای آنها مهم است منافع است   

یکی از عوامل اصلی و پنهان بروز بی عدالتی و تبعیض و نابرابری و فقر و فساد در جامعه، حاکمیت بی منطق دلالان و واسطه هایی می باشد، که با کمترین سواد و دانش و تخصص، بدون توجه به قانون و عدم رعایت اصول و اخلاق، از راههای گوناگون و با حربه های مختلف، سعی در کسب پول و غارتگری دارند.و این غارتگری از کانون های قدرت و از درون حاکمیت حمایت می شود

اما دلالالی اشکال گونا گون و متنوعی دارد که در این مقاله بصورت جسته و گریخته به تعدادی از آنها می پردازیم

 

کشور ثروتمند و هفتاد پنج میلیونی ایران که بنا به بعضی آمار رسمی و غیر رسمی، یازده میلیون فقیر، بیش از چهار میلیون معتاد و چندین  میلیون بیکار دارد، چند میلیون  دلال و واسطه، و دختر فراری و زن خیابانی دارد؟!

 

چگونه می توان با توجه به حقایق جامعه، عوامل فقر و بیکاری و اعتیاد و فساد و فحشاء را در شیوه عملکرد واسطه ها و دلالان جستجو نکرد، و ریشه ناهنجاریهای اجتماعی را در فرهنگ دلالی و واسطه گری ندید؟

 

دلالان، مصرف کنندگان بی تولید و سرمایه ای هستند، که با  ترویج مصرف گرایی و عشرت طلبی و فقر فساد، از تولید زحمتکشان جامعه تغذیه می کنند، و در این راه تمام ارزشها را بسادگی از بین می برند.

 

متاسفانه جامعه ای که آمار بیکاران و معتادان و فقیران و فواحش را از تریبونهای مختلف اعلام می کند، هیچگاه در رابطه با صنفهای مختلف دلالی و رشته های مرتبط با آن اطلاعات و آمار دقیقی ارائه نداده است.

 

با توجه به شیوه و نوع عملکرد و ترفند دلالها و عدم نظارت کافی بر چگونگی فعالیت و کسب درآمد آنها، هیچگاه بدرستی مشخص نشده است، که چه تعداد دلال و واسطه در جامعه وجود دارد.

 

دست آورد و پیآمد دلالی و واسطه گری، بی عدالتی است؛ و برای تحقق عدالت اجتماعی و ایجاد جامعه عدالت محور، راهی بجز مبارزه قاطع با دلالی و فرهنگ دلالی وجود ندارد و نمی تواند که داشته باشد.

 

تا دلالها هستند، بی عدالتی و فقر و فساد و ظلم و تبعیض نیز هست.

درآمد هنگفت و کاذب دلالها، عاملی تاثیر گذار بر اجتماع، و یکی از عوامل جذب کننده اقشار مختلف جامعه به فرهنگ و نظام بی پایه دلالی می باشد.

 

دلالها با توجه به نوع حرکت و کسب درآمد و شیوه زندگی خود، الگوهای ناهنجاری برای اقشار مختلف جامعه گشته اند، و صنوف و افراد مختلف، عملکردهای خود را بنوعی با عملکرد دلالها مقایسه می کنند.

معلمینی که دلال نشده اند، بیشترین آسیب را از وجود تفکر و فرهنگ دلالی دیده اند، و پزشکانی که دلال و معامله گر شده اند، سهمگین ترین ضربه ها را بر عدالت وارد کرده اند.

بسیاری از پزشکانی که با فراموش کردن سوگند پزشکی و وجدان و نیازهای جامعه و تعهد خود، از لفظ کلمه زیر میزی برای انجام عمل جراحی و درمان استفاده می کنند، در پاسخ به هر سوال و اعتراضی، درآمد و تحصیلات و زندگی دلالان و زمین خوران را نشان می دهند و مثال می زنند.

 

وقتی یک کم سوادی با کمترین سرمایه و از طریق دلالی در نزدیکترین زمان صاحب و دارای رفاه و امکانات می شود، پزشکی که برای رسیدن به مرحله طبابت، مدتها عمر و سرمایه تلف کرده است، چرا نخواسته باشد که کمتر از یک دلال نباشد؟

بسیاربیشترازکشاورزان زحمتکش و تولید کنندگان مواد مصرفی و صنعتی، دلالان، بدون زحمت و استرس، سود تضمین شده کسب می کنند، و در بسیاری از مواقع، بخاطر شرایط اقتصادی و اقلیمی، کارگران قراردادی بخش خدمات، و تولید کنندگان و کشاورزان ورشکسته، ناخود آگاه بردگان اربابان دلال می شوند.

 

دلالی راهی است که جامعه را به مرز سقوط و انحطاط می کشاند، و برای پیشرفت و توسعه و رسیدن به فردای بهتر و پر افتخار، راهی بجز از بین بردن دلالی و فرهنگ دلالی و حذف شرکتهای خدماتی نیست.

تولید کنندگان صنعتی و کشاورزی هیچگاه از آسیب وجود دلالان در امان نیستند، و جذب سرمایه های بخش صنعت و تولید به بخش دلالی، یکی از آفت های است که فرهنگ دلالی بر پیکر جامعه وارد می سازد.

 

ریشه تورم و گرانی و فساد و فحشاء و اعتیاد را باید در وجود فرهنگ دلالی و تنبلی جستجو کرد، فرهنگی که رشوه می دهد و می گیرد. فساد می آورد و پرورش می دهد. نابرابری و تبعیض ایجاد می کند و عدالت را از بین می برد. باندهای توزیع مواد مخدر و اسکله های غیرمجاز، برپیکر دلالان رشد کرده اند، و وجود دلالان است که به  قاچاق و وارادت غیرمجاز نقش می دهد.

هر کس سرمایه ای دارد، سرمایه دلال دروغ است، پس دلال خوب، یعنی شیطان خوب، اینکه بخواهیم دلالان را درجه و دسته بندی کنیم، یک نوع خود فریبی محض می باشد، دلال و واسطه ای که تولید نمی کند و می فروشد و به ناحق، حق کمیسیون می گیرد، چگونه می تواند به خوب بودن کار خود افتخار کند؟

 

مدیران و کارشناسان اقتصادی و مسئولان مذهبی، با در نظر گرفتن تمام جوانب، باید در رابطه با دلالی و فرهنگ دلالی، شفاف و قاطعانه و مستند و بدون مصلحت گرایی، نظر و دیدگاههای خود را ارائه کنند.

دلالان انگلها و زالوهای جامعه هستند، که بدون رنج و تلاش از حاصل زحمت دیگران استفاده می برند، و در اصول اسلامی، این شیوه کار و عمل، باید نام و قاعده و اصولی داشته باشد.

دلالها درجانعه یک حقیقتند، و این حقیقت تلخی است که با قدرت و جرات، عدالت را به مسلخ می برد، وقتی ورزش و فرهنگ و هنر و سیاست دارای دلال می شود، آنگاه عمق فاجعه بخوبی نمود پیدا می کند.

 

دلالی و ربا قبح خود را در جامعه از دست داده و کم کم به نوعی ارزش تبدیل گشته است، اینک میلیونها نفر که اقلیت قدرتمندی را تشکیل داده اند، در کمال امنیت و آسایش با از بین بردن آسایش و امنیت و ثروت دیگران، ازطریق دلالی کسب معاش و ثروت می کنند، و مبارزه با این اقلیت قدرتمند و ثروتمند، اگر ناممکن نباشد، بسیار مشکل است.

هیچ اداره و وزارت خانه ای نیست که به نوعی در معرض آسیب دلالان قرار نداشته باشد، و وزیران کابینه میثاقی که سعی در ایجاد عدالت اجتماعی و از بین بردن شکاف طبقاتی دارند، باید در مرحله اول و شروع کار، تکلیف خود را با دولت پنهان دلالان مشخص نمایند.

مدیران، بزرگترین هدف دلالان هستند، و مدیرانی که بخواهند به درآمد دلالان نگاه کنند، هیچگاه نمی توانند در کار موفق باشند. بهترین امکانات و گرانقیمت ترین اتومبیلها و خانه ها و بیشترین تفریحات متعلق به قشر دلال صفت جامعه است، و مدیری که با توجه به تحصیلات و کار و تخصص، امکانات و رفاه و درآمد کمتری از دلالهای بی سواد و فرهنگ داشته باشد، هیچگاه نمی تواند که با تمام توان کار کرده و نتیجه بگیرد.

 

دلالان به صورتهای مختلف مراسم می گیرند، میهمانی و رشوه و هدیه می دهند، و در شروع حرکت برای کسب نتیجه بهتر، وجدان و دین را نشانه می گیرند.

در فرهنگ اسلامی، دلال چه جایگاهی دارد؟در جهان کنونی و کشورهای صنعتی، دلالها چه نقشی دارند؟آیا هیچ کشوری در جهان به اندازه ایران اسلامی، دلال و فاصله طبقاتی دارد؟ چه تعداد دلال و واسطه در ایران وجود دارد؟ تاریخچه پیدایش دلالی در ایران به چه زمانی باز می گردد؟ با وجود دلالها، امکان برقراری عدالت اجتماعی و ایجاد برابری و از بین بردن تبعیض و فقر وجود دارد؟ دلالها به بهشت می روند؟

 

نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

 

 

کوروش آزادی‌بخش

 ظهور کوروش را در نیمه قرن ششم ق. م باید از معجزات حوادث تاریخ، لااقل برای‌نژاد آریایی شمرد. در این سال‌ها، دو حکومت بسیار مقتدر و قوی و در عین حال متجمل و ثروتمند، در آسیای صغیر و دشت‌های غربی ایران وجود داشت که یکی دولت لیدی و دیگری دولت بابل بود.

 اتحاد آریایی

 حدود نیم قرن قبل از آن یکی از شاهان دلیر کشور کوچک ماد، هووخشتر که از ترکتازی و تجاوزات متوالی دولت عظیم آشور واقع در حدود موصل و کرکوک و هلال خصیب فعلی به تنگ آمده بود با لشکری سلحشور ولی کم تعداد به نینوی پایتخت عظیم هفت حصاربندی آشور حمله برد و اتفاقاً‌ جنگ را برد و نینوی «شهر خون‌آشام» طعمه آتش شد و دولت آشور به کلی از صفحه جهان برافتاد و نام نینوی فقط برای ضبط در تاریخ ماند. اما دولت ماد هنوز ضعیف‌تر از آن بود که بتواند حواشی فرات و دجله را تا سواحل سیحون و جیحون و از ارس تا دریای گنگ را تحت یک لوا اداره کند.

 به سوی مرغزارهای بهشت

 بد‌تر از آن این‌که دولت دیگری در مغرب ایران وجود داشت که بابل بود و با اضمحلال آشور، این دولت بیشتر جان گرفت؛ مملکتی که پایتخت آن در آن زمان نظیر نداشت و دیواری که ۳۰۰ پا ارتفاع و ۷۵ پا عرض آن بود آن را حفاظت می‌کرد و هر ضلع آن دیوار چهار فرسنگ طول داشت و از خاکی که برای ساختن این دیوار به کار برده بودند در کنار دیوار خندقی عمیق ایجاد شده بود و برجی داشت که ارتفاع و عرض آن کمتر از برج ایفل نبود، و این شهر، غرق تجمل و ساحری و بت‌پرستی و جادوگری بود. اخلاق مردمش فحشاء و نابکاری را مقدس می‌دانست و سبعیت و زورگویی و میل مفرط به عیش و عشرت در تمام طبقات حکمفرما بود تا بدانجا که به قول هرودت «در محراب معبد برج، فقط یک زن می‌توانست داخل شود و آن زنی بود که خدای بزرگ – مردوک – از میان زنان انتخاب کرده بود و کاهنان بابلی می‌گفتند که خدای بزرگ بابل، شب را با این زن بسر می‌برد!»۱ چنین بود روحیه اجتماعی شهر بابل که در آن ایام لقب «مرغزارهای بهشت» به خود گرفته بود.۲

 به سوی پایتخت قارون

 کمی دور‌تر، کشور لیدی بود، سرزمینی که ثروت پادشاه مقتدرش کرزوس که باید او را قارون روزگار شناخت همه سواحل غربی آسیای صغیر و جزایر دریای اژه و مدیترانه و حتی شهرهای یونان را برده و بنده خود ساخته بود، ثروت و جواهرات و اشیاء نفیسه کرزوس و خزانه‌های او چشم مشاهیر یونانی را خیره کرده بود، و کار بدانجا کشیده بود که حتی کاهن معبد دلف،‌ به نفع کرزوس از خدایان الهام می‌گرفت زیرا کرزوس سه هزار حیوان قربانی معبد کرد و تختی مطلا و جامه‌ها و گلدان‌های زرین و البسه ارغوانی فاخر و جواهر قیمتی که از جمله گردن‌بند و کمربند همسرش بود با مجسمه‌ای از یک شیر که از طلا ساخته شده بود و ده تالان (نودمن) و زن داشت به معبد دلف هدیه داده بود.۳

 این پادشاه با حکام ماد خویشاوندی خانوادگی نیز داشت. با این حساب تکلیف‌نژاد آریایی معلوم بود، اگر وضعی به وجود نمی‌آمد که سرزمین‌های ماد و پارس و خراسان و مکران و باختر و بلخ را متحد کند، اضمحلال این نواحی مسلم و قطعی بود یا از طرف بابل‌ یا از طرف لیدی.

 در چنین موقعیتی بود که کوروش قیام کرد. او متوجه شده بود که آژیدهاک پادشاه خودکامه و متجمل و جابر ماد نخواهد توانست این سرزمین را اتحاد بخشد، نخست به فکر تسخیر ماد افتاد و در سال ۵۵۵ بود که همدان سقوط کرد و ثابت شد «قومی که افراد آن شلوارهای گلدوزی ظریف در بر می‌کنند، در میدان جنگ قادر به دفاع از افتخارات خود نخواهند بود.»۴

 کوروش توانست با اتحاد طوایف پارس و ماد و مکران و پارت (خراسان) وحدت آریایی را پدید آورد. این وحدت به او این قدرت را بخشید که به فکر تسخیر سارد افتد و برای انجام این منظور قبل از آن‌که اتحادی در میان سارد و بابل پیش آید به نواحی غربی تاخت و تا بابل خواست از خواب شهوت‌آلود خود برخیزد، سارد را در هم کوفت و کرزوس را از تخت جبروت خود پائین کشید.۵ (۵۴۷ یا ۵۴۶ ق. م.)

 ای بابل رهزن

 پس از آن نوبت بابل بود. بابل خطری بزرگ برای ایران محسوب می‌شد. علاوه بر این یک انگیزه دیگر نیز کوروش را به فتح بابل می‌انگیخت و آن صیت ظلم و جوری بود که نام بخت نصر در گوش‌ها افکنده بود، پادشاهی که قلاب زنجیر را به زبان یکی از مخالفین خود کوفت و او را چون سگ به پایه تخت خود بست: حاکمی که با دست خود با خنجر مطلا و مرصع چشمان پادشاه فلسطین را از کاسه بیرون کشید و معبد سلیمان را آتش زد و دستور داد زیبا‌ترین اسرای یهود را برگزیدند و زبان و چشم آن‌ها را بریدند و بیرون کشیدند و احشاء آن‌ها را به در‌آوردند و زنده زنده پوست از تن آنان کندند و سپس آن‌ها را به دار آویختند.۶

 بخت‌النصر، یهود را بدینسان به اسارت به بابل آورد. سال‌ها هزاران هزار خانواده یهودی در بابل به پست‌ترین وضعی روزگار می‌گذراندند و هر روز صبح که این بردگان بینوا، زباله و خاکروبه و بقایای عیاشی‌ها و شهوت‌رانی‌های شبانه بابلیان را جمع می‌کردند و از شهر خارج می‌ساختند سرود رجعت به فلسطین می‌خواندند و زبان حالشان گویای این آیه تورات بود که: «ای بابل راهزن، خوشبخت کسی که سزای ترا در کفت گذارد؛»

 بعض برگزیدگان قوم که متوجه روی کارآمدن کوروش شده بودند و از طرفی متوجه شدند که از شرق و سلاطین شرقی بوی عنایت و توجه می‌آید خصوصاً با کوروش به مکاتبه پرداختند و به او متوسل آمدند و آن‌طور که می‌دانیم در هنگام حمله کوروش خدمات گرانبهایی هم به او کردند و بابل فتح شد.

 ورود سربازان پارسی را به شهر، سالنامه‌های بابلی در سال ۵۳۸ نوشته‌اند. فردا مردم که منتظر اعلامیه «حکم می‌کنم» سلطان فاتح بودند بر در و دیوار اعلامیه فاتح را خواندند. عنوان اعلامیه کوروش که در سالنامه نبونید نیز ضبط شده بدین شرح در شهر پخش شد: «به مردم شهر امان داده شده... کوروش به تمام اهالی شهر بابل امان داده است.»

 کوروش سپس روحانیون بابل را احضار کرد و آنان‌ را در انجام مراسم مذهبی آزاد گذاشت و گفت در این باره روحانیون نظر خود را اعلام دارند. روحانیون بابل اعلامیه‌ای صادر کردند که طی آن گفته شده بود: «... نبونید... خیال‌های بد کرد و در پرسش مردوک شاه خدایان به اهمال و مسامحه قائل شد. مردم استغاثه کردند. مردوک رحم آورد و در جست‌وجوی پادشاهی عادل شد کوروش پادشاه انشان را برای سلطنت عالم طلبید به کارهای او و قلب عدالتخواه او برکات خود را نازل کرد».

پس از صدور بیانیه روحانیون کوروش اعلامیه معروف خود را که باید آن را اولین اعلامیه حقوق بشر دانست بدین‌ مضمون منتشر کرد:

 منم کوروش

 «منم کوروش شاه دنیا. شاه بزرگ. شاه قوی. شاه بابل. شاه سومر و اکد. شاه چهار کشور، پسر کمبوجیه شاه بزرگ، شاه شهرانشان، نوه کوروش، شاه بزرگ، شاه شهرانشان، از اعقاب چیش‌پش، شاه بزرگ، شاه شهرانشان، شاخه سلطنت ابدی که سلسله‌اش مورد مهر بعل و نبو است و حکمرانیش به قلب آن‌ها نزدیک است. چون من بی‌جنگ و جدال وارد تین‌تیر (بابل) شدم با شادمانی و سرور مردم، در قصر پادشاهان بر تخت نشستم. مردوک خدای بزرگ قلوب مردم را به سوی من متوجه ساخت. چون من پیوسته در خیال ستایش او بودم. سپاه عظیم من به آسانی وارد بابل شد. نگذاشتم که دشمنی به سومر و اکد پای گذارد. اوضاع داخلی بابل و امکنه مقدس آن مرا متأثر کرد و اهالی بابل به اجرای آرزوهای خود توفیق یافته از بند تسلط اشخاص بی‌دین‌‌ رها شدند. از خرابی‌ خانه‌های ایشان جلوگیری کردم نگذاشتم که دارایی مردم ناچیز شود، مردوک خدای بزرگ از کارهای من خرسند شد و چون با سرور واقعی مقام خدایی او را ستایش می‌کردم مرا که کوروشم و او را می‌ستایم و پسرم کمبوجیه، و تمام سپاه مرا از طریق عنایت به برکات خویش نائل گردانید، پادشاهانی‌ که در تمام کشورهای جهان در قصرهای خود نشسته‌اند از دریای برین تا دریای زیرین... و پادشاهان مغرب که در چادر‌ها به سر می‌برند همگی باجهای فراوان آوردند و در بابل پای مرا بوسه زدند... از آشور و شوش، آگاده، اشنوناک، زامبان، متورنو با ولایت گوتی‌ها و شهرهایی که آن سوی دجله قرار دارد و در روزگار پیش ساخته شده – خدایانی را که در اینجا زندگی می‌کردند به جاهای خود بازگردانیدم تا همیشه در جای خود بمانند. مردم اینجا را جمع کردم. خانه ایشان را از نو ساختم و خدایان سومر و اکد را که نبونید به بابل آورده و سبب خشم خدای خدایان شده بود به امر مردوک خدای بزرگ بی‌هیچ گونه آسیبی به قصور ایشان که موسوم به «شادی دل» بود باز گردانیدم».۷

 به این‌طریق کوروش توانست با ایجاد مرکزیت و قدرت در سرزمین ایران و تحکیم موقعیت‌ نژاد آریایی و منکوب ساختن دشمنان چنان پایه‌ای برای حکومت بریزد که نه تنها خود و اعقابش یعنی خاندان هخامنشی بیش از دویست سال حکومت مقتدر داشته باشند، بلکه اگر امروز هم پس از ۲۵۰۰ سال هنوز سرزمین آریا در دنیای پرتلاطم سیاست و قوانین اکل و ماکول خود را محفوظ داشته است و اگر امروز بحق خاطره ۲۵۰۰ سال سلطنت خود را جشن می‌گیریم و به یاد آن مراسمی برپا می‌داریم از یمن اراده او است.

 کوروش علاوه بر مقام حکومتی و سلطنتی خود یک جنبه اخلاقی و روحانی نیز یافته است که در میان همه حکمرانان عالم منحصر به فرد است و آن موهبتی خدایی است که کمتر نصیب اهل سیاست و به قول شیخ ابواسحق شیرازی «ظلمه» می‌شود.

 کوروش، سرمشق اخلاق و نمونه یک انسان آزاد و نماینده یک حقیقت روحانی و خدایی یعنی وسیله نجات بندگانش از بردگی و اسارت بود. کوروش با رفتاری که در برابر اقوام مغلوب داشت و با فداکاری و انسانیتی که برای نجات قوم اسیر یهود نمود تا بدانجا رسید که این قوم او را برگزیده خداوند و مسیح موعود شمردند و این نکته نه تنها در کتب یهود، بل آنطور که مرحوم ابوالکلام آزاد ثابت کرده است در کتاب آسمانی مسلمانان یعنی قرآن نیز تلویحاً بدان اشارت شده است.

 مرحوم ابوالکلام با توجه به اسناد و مدارک موجود خیلی به مقصود نزدیک شده و تقریباً اثبات کرده است که ذوالقرنین مذکور در قرآن،‌‌ همان کوروش کبیر است البته این تحقیقات شاید صددرصد کافی و رسا به مقصود نباشد و خیلی از دانشمندان در نتیجه‌گیری از آن تأمل داشته باشند، اما اگر متوجه شویم که هنوز هم مسئله ذوالقرنین در قرآن جزء غوامض و مسائل حل نشده است و اگر توجه کنیم که هیچکدام از شخصیت‌هایی که ذوالقرنین دانسته شده‌اند از لحاظ خصوصیات نزدیک‌تر از کوروش به این شخصیت روحانی و سیاسی نیستند، ارزش تحقیق مرحوم ابوالکلام را خصوصاً از نظر ملیت و ایرانی بودن درک می‌کنیم.

 کوروش در روایات ما

 متأسفانه تاریخ حیات این پدید آورنده مدنیت آریایی بر ما روشن نیست. مطالبی که از زندگانی او داریم مربوط به مورخین یونانی است. مورخینی که سال‌ها بعد از کوروش می‌زیسته‌اند و از کشوری بودند که صد‌ها فرسنگ تا پارس فاصله دارد و زبان آن‌ها هیچ نسبتی با زبان فارسی نداشته است و از نظر تاریخ و فرهنگ و آداب کمتر مناسبتی با هم داشته‌اند و علاوه بر آن وقایع زمان او را فقط تا آنجا ضبط می‌کرده‌اند که مربوط به تاریخ یونان می‌شده است. این است که دوران کودکی کوروش، محیط زندگانی او، وضع حکومت و سیاست فلات ایران، حکام و امرای قبلی کوروش و بسیاری از اختصاصات ملی و مملکتی بالکل مجهول مانده است.

 بنده در طی مرور بعض تواریخ شرقی، متوجه شدم که نام کوروش در بسیاری از این کتاب‌ها آمده است. منتهی منبع و مأخذ اصلی آن کتب نیز بیشتر روایات یهود بوده است و جز یکی دو مورد، منبع دیگری مورد استفاده آنان قرار نگرفته و بدین جهت فقط از یک نقطه نظر به احوال کوروش می‌نگرد و آن مسئله بنی‌اسرائیل است و لاغیر، طبعاً چنین روایاتی که جنبه مذهبی هم دارد اغلب با اساطیر و افسانه آمیخته است و از نظر تاریخی مغشوش و درهم می‌شود. با همه این‌ها در همین کوره راه‌ها باز ممکن است به منزلی از منازل مقصود رسید.

 نخستین مطلبی که از این روایات برمی‌آید این است که در آن عهد – زمان شروع حیات سیاسی کوروش – مرکزیت حکمت و سیاست کشور ایران در بلخ بوده است و سلاطین ایرانی که به کیانیان معروفند در این شهر که «شهر زیبا» ۸ هم خوانده شده حکومت می‌کرده‌اند و حکام و ولاتی به شهرهای ایران می‌فرستاده‌اند و زردشت در زمان یکی از همین سلاطین یعنی ویشتاسب ظهور کرده است.

 در این روزگار، انقلابات و آشفتگی‌هایی در مغرب ایران یعنی در حدود بابل و خوزستان (عیلام و انزان) پیش آمده است و خصوصاً مسئله یهود ایجاد ناراحتی‌هایی نموده بود تا به قول طبری، «فاختار (بهمن) من اهل بیت الملکه داریوش بن مهری ولد ماذی بن یافث‌ بن نوح و کان بن‌اخت بخترشه (بخت نصر) و اختار کی‌رش کیکوان من ولد غیلم بن سام، و کان خازناً علی بیت مال بهمن و اخشویرش بن کی‌رش ‌بن جاماسب الملقب بالعالم و......»۹

 در اینجا باید توضیح دهم که پیش از آن‌که صحبت از کوروش به میان آید، لهراسب پادشاه بلخ برای آرام ساختن نواحی شام و اورشلیم بخت‌نصر را به مغرب فرستاد و او موفق به آرام کردن آن نواحی شد. اما بنی‌اسرائیل از او فرمان نبردند و او بر ایشان حمله برد و «شمشیر به بنی‌اسرائیل اندر نهاد و مردان ایشان را می‌کشت و زنان و کودکان را برده و اسیر می‌گرفت.»

 از آن ضعیفان که مانده بودند و از شمشیر بخت‌نصر رسته بودند... به مصر شدند... چون بخت‌نصر بشنید... به مصر شد و با مالک مصر حرب کرد و بر وی دست یافت و او را بگرفت و بکشت... پس از حدود مغرب بازگشت و باز به عراق آمد به لب دجله به خلقی بسیار از اسیران و با غنیمت و خواسته بی‌مر، از هر شهری اسیران داشت بسیار از بنی‌اسرائیل و از مصر و از فلسطین۱۰ و بیت‌المقدس همه ویران شده بود و سقف‌های آن افتاده، و خلق تبه شده و درختان را بر پای مانده و کس نبود که بخورد و جوی‌های آب روان... و خدای تعالی بر بنی‌اسرائیل دوباره خشم گرفت و بخت نصر را بر ایشان مسلط گردانید و برگماشت تا همه را می‌کشت و زن و فرزندشان را آورده و برده می‌کردند... یکبار به روزگار ملک لهراسب‌اندر، و این دوم بار به روزگار ملک بهمن پسر ملک گشتاسب...»۱۱

 داستان هجوم بخت‌نصر در دوبار به روایات تاریخی به تکرار آمده است و هرچند فاصله زمانی آنرا کم و بیش نوشته‌اند اما به هرحال خساراتی که به قوم یهود وارد شد غیرقابل جبران بود و به قول مسعودی تعداد کسانی که از یهود اسیر شدند هیجده هزار تن بود.۱۲

 پس از مرگ لهراسب و روی کار آمدن گشتاسب، او از خرابکاری بخت‌نصر در اندوه شد. «کس فرستاد بزمین عراق و بابل... و بخت‌نصر هم آنجا نشست ساخته بود. سرهنگی بود نام او کورس ومر بخت‌نصر را از آن ولایت معزول کرد و به در خویش باز خواند به بلخ، و مر آن طرف را بدین کورس داد.»۱۳

 در صورتی که این روایت را بخواهیم بپذیریم، باید این کوروش را که معاصر با بخت‌النصر بوده است کوروش دوم پدر کمبوجیه دوم۱۴ و بالنتیجه جد کوروش سوم (کوروش بزرگ) بدانیم که از طرف گشتاسب به سرزمین‌های مغرب گسیل شده است.

 در همین ایام که گشتاسب و پسرش بهمن با همکاری یکدیگر سلطنت می‌کردند. ترکان (قبایل زردپوست و ماساگت‌ها- سک‌ها) بر نواحی شرقی ایران و خصوصاً بلخ هجوم آورده بودند و پدر و پسر (بهمن) ناگزیر شدند بیشتر وقت خود را صرف دفع ایشان نمایند و در این جنگ‌ها شکستی نیز نصیب مردم بلخ شد و زن گشتاسب که در بلعمی «حوطس» خوانده شده و شاید صورت محرفی از کلمه «آتوسا» باشد به قتل رسید (باید توضیح داد که کوروش دوم جد کوروش بزرگ و همچنین کوروش بزرگ هر دو دختری به نام «آتوسا» داشته‌اند.)

 چندی بعد گشتاسب درگذشت و بهمن پسر گشتاسب و بنا به روایتی نوه گشتاسب (پسر اسفندیار) به پادشاهی رسید و او خواست به کمک بخت‌نصر که قاعدتاً باید غیر از بخت‌النصر سابق‌الذکر باشد (و هر چند کتب تاریخی هر دو را یکی پنداشته‌اند) اوضاع مغرب را مجدداً آرام کند. بخت‌نصر «پنجاه هزار مرد از لشکر برگزید و سیصد سرهنگ و از خاندان‌های ملک چهار تن تا وزیران او باشند: یکی را نام داریوش بن مهری دوم کی‌رش‌بن کیکوان۱۵ و او خازن بهمن بود و سه دیگر احشویرش و چهارم بهرام بن کی‌رش۱۶ و سپاه بکشید و رفت سوی زمین عراق و بابل... و سپاهی را همی گرد کرد و برگ می‌ساخت، و از فرزندان سنحاریب (سناخریب) یک تن مانده بود به زمین بابل نام او بخت‌النصربن نبوزرادن و ملک موصل او را بود.۱۷

 

در اینجا باید متوجه شد که در این دوره از تاریخ نام چند تن بخت‌نصر می‌آید که هر کدام از نظر حوزه حکمروایی و زمان حکومت تفاوت دارند و اکنون باز بر سر سخن رویم: «بخت نصر آهنگ شام کرد و بیت‌المقدس را ویران کرد و خلقی از بنی‌اسرائیل بکشت و خلقی بسیار برده کرد که اندر سپاه او صد هزار غلامچه بود نارسیده. به جز از بزرگان و زنان و دختران، آنگاه سپاه خویش را بفرمود تا به بیابان آن ناحیت اندر شد – و هر یک سپری با او بود حرب را – آن سپر پر خاک کردند و ریگ بیاوردند و به شهر بیت‌المقدس برافکندند تا آن شهر به زیر ریگ اندر پنهان شد، چنانکه اثرش نماند... اسیران را بر گرفت از بنی‌اسرائیل و سوی عراق باز آمد و به ملک بنشست و از بردگان بنی‌اسرائیل از غلامان و پیغمبرزادگان و مهترزادگان صدهزار و چهار هزار بگزید و پیش خویش اندر بندگی برپا می‌کرد... و در آن ملک چهل سال بماند پس بمرد، او را پسری آمد نام وی اولمرودخ... پس بمرد و از او پسری بماند به نام اوبلتثصر۱۸... یکسال اندر ملک بود... داریوش او را بکشت... و سه سال اندر ملک ببود و از آن چهارگانه که با بخت‌النصر بودند، داریوش و کی‌رش با او مانده بود و چون سه سال از ملک داریوش ماذی بگذشت بهمن او را عزل کرد و کی‌رش الغیلمی را ملک عراق و شام داد و به وی نبشت که با بنی‌اسرائیل مهربانی کن تا هر جای که خواهند بباشند یا به زمین خود باز شوند.۱۹

 

بخت‌نصر با یهود خشونت بسیار روا داشته بود و وضعی پیش آورده بود که منجر به اسارت آنان و خرابی بیت‌المقدس شده بود. پس از آن‌که بلتثصر به حکومت بابل منصوب شد، بهمن فرمان عزل او را صادر کرد و حکومت حدود بابل را به داریوش ماذی سپرد۲۰ و معلوم است که کاری از او برنیامده و به ناچار این وظیفه را به عهده کوروش سپرده است «ثم عزله بهمن (ای عزل داریوش) و ولی مکانه کی‌رش الغیلمی من ولدغیلم...»۲۱

 

در روایات اسلامی نام کوروش بسیاری از جا‌ها به صورت کیرش (کی‌رش، کی‌ارش، سیروس؟) آمده است و این کوروش اصلاًغیلمی (عیلامی؟) بوده است طبری گوید: «قد زعم بعضهم (ای بعض المورخین) ان کی‌رش هو بشتاسب و انکر ذلک من قبله بعضهم و قال کی‌ارش انما هو عم لجد بشتاسب و قال هو کی‌ارش اخو کیقاوس بن کتیبه بن کیقباد الاکبر و ویشتاسب الملک هو ابن کیلهر اسب‌بن کیوجی (کبوجیه) بن کیمنوش ‌بن کیقاوس‌بن کیبه‌بن کیقیباد الاکبر»۲۲

 

و البته این را می‌دانیم که ویشتاسب (بشتاسب) پدر داریوش کبیر با کوروش سوم (کوروش بزرگ) از دو رشته نسبت خود را به کبوجیه اول پسر چیش پش اول پسر هخامنش می‌رسانده‌اند. گفتیم روایات اسلامی در این باب مغشوش است معذلک جزئی از حقیقت را دارد. ابن خلدون هم در باب انتصاب کوروش گوید: «و قیل ان بهمن، بعث داریوش من ملوک ماری (ماد) بن نانب و کی‌رش‌بن کیکوس (قمبوزس، کمبوجیه؟) من ملوک بنی‌ علیم (عیلام؟) بن سام...»۲۳

 

تقریباً در همه تواریخ برای دادن انتظام نقاط غربی و خصوصاً خوزستان نام کوروش و داریوش مادی همراه برده شده نیز می‌دانیم که داریوش بزرگ قبل از قتل گئومات و رسیدن به سلطنت والی فارس از جانب کوروش بوده است.

 

در باب علت انتخاب کوروش همه مورخین نوشته‌اند که برای حل مسئله یهود و ترمیم مظالم بخت‌النصر انجام گرفته است. طبری گوید: «فلما صارالامر الی کی‌رش، کتب بهمن ان یرفق ببنی‌ اسرائیل و یطلق علیهم النزول حیث احبوا و الرجوع الی ارضهم...»۲۴

 

ابن البلخی گوید: «چون بخت النصر گذشته شد پسرش داشت نمرود نام یک چندی به جای پدر بنشست و بعد او پسرش داشت بلت‌النصر نام همچنین پدر داشت (؟) اما کار ندانستند کرد و بهمن او را عزل فرمود و به‌جای او کی‌رش را بگماشت و تمکین داد و فرمود تا بنی‌اسرائیل را نیکو دارد و ایشان‌را باز جای خویش فرستد و هر که را بنی‌اسرائیل اختیار کنند، بر ایشان گمارد، ایشان دانیال علیه‌السلام را اختیار کردند و این کی‌رش را نسبت این است: کی‌رش بن احشوارش بن کیرش بن جاماسب بن لهراسب.»۲۵

 

ابن خلدون نیز به روایتی نام پدر او را اخشوارش (خشایارشا؟) نوشته است گوید: «و قیل ان کی‌رش ‌هو ابن اخشوارش بن جاماسب بن لهراسب و ابوه اخشوارش.»۲۶ ولی‌‌ همان روایت نخست یعنی «کی‌رش بن کیکو» را ترجیح می‌دهد و گوید: «و کتب الیه بهمن‌ بان یرفق ببنی‌اسرائیل و یحسن ملکتهم و ان یردهم الی ارضهم، ففعل...»۲۷

 

کوروش به دستور بهمن با بابل جنگید و یهود را به بیت‌المقدس باز پس فرستاد، مسعودی گوید: «و قیل انه (ای بهمن) فی ملکه رد بقا یا بنی‌اسرائیل الی بیت‌المقدس، فکان مقامهم ببابل الی ان رجعوا الی بیت‌المقدس سبعین سنه و ذلک فی ایام کورس الفارسی الملک علی العراق من قبل بهمن و بهمن یومئذ ببلخ...» ۲۸ و حمزه اصفهانی گوید: «و یقال ان الذی ادعا ربنا (ای بناء بیت‌المقدس) الی‌العماره بعد سبعین سنه ملک اسمه بالعبرانیه کوروش و تزعم الیهود انه بهمن بن اسفندیار و ذلک غیر موافق لتاریخ الفرس.»۲۹

 

در تفسیر ابوالفتوح آمده است: «خدای تعالی بر زبان بعضی پیغمبران امر کرد پادشاهی از پادشاهان پارس را نام او کوروش و او مردی بود مؤمن که: برو و بنی‌اسرائیل را از دست بخت‌النصر بستان و حلی بیت‌المقدس از او بستان و باز جای خود بر، او برفت و با بخت‌النصر کارزار کرد و بنی‌اسرائیل را از دست او بستد و حلی بیت‌المقدس باز گرفت و باز جای آورد.»۳۰

 

خواندمیر گوید: «چون گشتاسب از خرابی بخت‌النصر در بیت‌المقدس وقوف یافت کوروش نامی را به ایالت ولایت بابل نامزد نموده بخت‌النصر را باز طلبیده حکم فرمود که دست از اسیران بنی‌اسرائیل بدارد تا بوطن مألوف رفته در تعمیر اراضی مقدسه لوازم اهتمام بجای آورند.» البته این نکته که کوروش با بخت‌النصر جنگیده باشد اشتباه است و روایات اسلامی عموماً به صورت مغشوش و آن نیز به علت شهرت بخت‌النصر، نام او را در جنگ بابل آورده‌اند و حال آن‌که کوروش سال‌ها بعد از مرگ بخت‌نصر و با یکی از جانشینانش یعنی نبونید جنگیده بود. ابن خلدون تا حدی صورت صحیح واقعه را آورده و گوید: «و کان‌مده دولته (ای دوله بخت‌النصر) خمساً و اربعین سنه و ملک بعده اویل مروماخ۳۱ ثم بعده ابنه فیلسنصر بن اویل ثم غلب علیهم کوروش و ازال ملکهم، و هوالذی رد بنی اسرائیل الی بیت‌المقدس، فعمروه وجددوابه ملکا.»۳۲

 

و در باب آبادان ساختن بیت‌المقدس نیز مورخین همداستانند، بیرونی گوید «و قد بناه (ای بنی‌ بیت‌المقدس) کوروش عامل بهمن علی بابل و اعاد عماره الشام...» ۳۳ ابن اثیر جریان واقعه را بدین‌صورت آورده است: «چون اراده خداوندی به بازگشت بنی‌اسرائیل به بیت‌المقدس قرار گرفت، بخت‌النصر مرده بود. بعد از او پسرش اولمردج (ص: اول مردوخ) به سلطنت رسید و بیست‌وسه سال حکومت کرد و سپس از دنیا رفت و پسر او که بلتشصر نامیده می‌شد به سلطنت رسیده و پس از یکسال سلطنت توسط پادشاه فارس معزول شد.»۳۴

 

حمدالله مستوفی گوید: «بخت‌النصر بکین یحیی پیغمبر بیت‌المقدس خراب کرد... تا ملکی از ملوک فارس که بنی‌اسرائیل او را کوشک۳۵ (ظ: کوروش) و فارسیان گودرز اشغانی (؟) خوانند آن‌را به حال عمارت آورد.»۳۶

 

این‌که کوروش نماینده و عامل و کارگزار بهمن در خوزستان و بابل باشد، آنقدر‌ها با روایات یونانی و آنچه امروز از تاریخ زندگی کوروش داریم مباینت و مخالفت ندارد. زیرا اولاً دوران زندگی کوروش را یونانیان خیلی مبهم و تاریک و افسانه‌آمیز نوشته‌اند و روی کارآمدن او به روایت آن‌ها غیرطبیعی است، و حال آن‌که روایات اسلامی به ظاهر طبیعی‌تر می‌نماید. این‌که دولتی عظیم در سواحل آمودریا و بلخ بوده باشد که بر تمام فلات ایران حکومت کند، هیچ استبعادی ندارد و این‌که یکی از افراد نزدیک خاندان سلطنت به حکومت خوزستان و انزان و برای سرکوبی حکام بابل انتخاب شود، هیچ مستبعد نیست.

 

منتهی می‌آید این مطلب که چگونه بعد از کوروش حکومت به فارس منتقل شد و دیگر نامی از بلخ نماند و یونانیان نامی از آن نبردند، گفتیم که یونانیان مطالب را تا آنجا آورده‌اند که با تاریخ آنان مربوط بوده است و این ارتباط از زمان کوروش و جانشینانش شروع می‌شود. اما سقوط دربار بلخ، اینهم امری طبیعی است زیرا دربار آشفته بهمن و اختلافات اسلافش اسفندیار و سایر شاهزادگان که در افسانه‌ها هم آمده است منجر به ضعف این دستگاه شده و در این میان، جوانی به نام کوروش که با فتوحات خود در غرب نام و نشانی یافته بود، قدرت و سلطه سلطنتش را از سواحل آمودریا به سواحل کارون و دجله منتقل ساخته است.

 

 

کوروش و بنی‌اسرائیل

 

از این تاریخ یعنی پس از فتح بابل است که کوروش تاجگذاری می‌کند و ادعای سلطنت می‌نماید. ابن خلدون گوید: «وانفرد کوروش بالملک علی فارس و ماذی...»۳۷ و طبری با تردید گوید:... «قال و لم یملک کی‌ارش قط، و انما کان مملکا علی خوزستان و مایتصل بهامن ارض بابل من قبل کیقاوس...» ۳۸ مسعودی در این باب توضیح دیگری دارد و گوید: «و فی وجه آخر من‌الروایات، ان کورس کان ملکا برأسه لا من قبل بهمن.... و ان کورس من ملوک الفرس الاولی...» ۳۹

 

نکته دیگری در روایات اسلامی هست که باید باز گشود. این نکته تا حدی علت توجه کوروش را به یهود می‌رساند. ابن البلخی گوید: «و مادر این کی‌رش دختر یکی بود از انبیاء بنی‌اسرائیل مادر او را «اشین» گفتندی و برادر مادرش او را توریه آموخته بود و سخت دانا و عاقل بود و بیت‌المقدس را آبادان کرد به فرمان بهمن و هرچه از مال و چارپایان و اسباب بنی‌اسرائیل در خزانه و در دست کسان بخت‌النصر در خزانه بهمن مانده بود به ایشان داد و بعضی از اهل تواریخ گفته‌اند کی در کتابی از آن پیغمبر بنی‌اسرائیل یافته‌اند که ایزد عزوجل وحی فرستاد بهمن را کی من ترا گزیدم... و این توفیق یافت و نام او در کتاب کوروش است.»۴۰

 

این نکته را دیگران نیز گفته‌اند و در واقع تخلیطی بوده است که بین بهمن پادشاه بزرگ و کوروش عامل نامدار و معروف او شده است. حمدالله مستوفی نیز گوید: «... در کتب بنی‌اسرائیل نام او (بهمن بن اسفندیار) کوروش ملک آمده است»۴۱ و حمزه اصفهانی گوید: «والاسرائیلیون یزعمون ان بهمن یبسمی بلغتهم فی کتب اخبارهم کوروش»۴۲ مسعودی گوید: «گفته شده است که مادر کوروش از بنی‌اسرائیل بود و دانیال کوچک دائی او محسوب می‌شد.»۴۳ و ابن خلدون گوید: «یقال انه الذی رد بنی‌اسرائیل الی بلادهم و ان امه کانت من بنی طالوت و یقال ذلک هو حافد بهمن.»۴۴

 

ابن اثیر آرد: «... آنگاه کی‌رش به سلطنت رسید که ۱۳ ساله بود و توراه می‌دانست و به زبان و خط یهودی آشنا بود و سخنان دانیال و امثال او را درک می‌کرد... او دانیال را منصب قضا داد و آنچه که بخت‌النصر به غنیمت از بیت‌المقدس آورده بود بازگرداند و بیت‌المقدس را آبادان نمود.» ۴۵

 

میرخواند نوشته است: بهمن در زمان سلطنت خود پسر بخت‌النصر را از ولایت بابل معزول کرد و کوروش را که از اولاد لهراسب بود و مادرش دختر یکی از فرزندان بنی‌اسرائیل بود بر آن دیار والی گردانید امر فرمود که اسیران بنی‌اسرائیل را به سرزمین بیت‌المقدس فرستد و هر کس را که ایشان خواهند بر ایشان والی گرداند. کوروش آن قوم را جمع کرده دانیال را به حکومت بنی‌اسرائیل نامزد فرمود.۴۶

 

یحیی‌بن عبداللطیف قزوینی گوید: «... به همین ولایت بسیار در حکم آورد و پسر بخت‌النصر را از بابل معزول کرد و کیرش۴۷ از اسباط جاماسب بن لهراسب (را) که مادرش از یکی انبیای بنی‌اسرائیل بود به عوض بفرستاد و بفرمود تا جمله بنی‌اسرائیل را به بیت‌المقدس آورد و کسی که ایشان خواهند بر سر ایشان گمارد، و کی‌رش ایشان را جمع کرد و دانیال پیغمبر علیه‌السلام را به اتفاق ایشان ریاست بنی‌اسرائیل و ملکی شام داد و ایشان را باز به مقام خویش گسیل کرد... و مادر بهمن از اولاد طالوت بود...»۴۸

 

خواندمیر، اقدام کوروش را در آزاد کردن بنی‌اسرائیل به توصیه مادر می‌داند و گوید: «در متون الاخبار مسطور است که یکی از ملوک همدان کوروش نام از والده خود که از جمله سبایای بنی‌اسرائیل بود بعد از وقایع مذکور، کیفیت عظم‌ شان و رفعت مکان بین‌المقدس و مسجد اقصی را شنید بر چگونگی احوال اسرائیلیان مطلع شده به اموال بی‌قیاس و سی‌هزار نفر از استادان بنا و سایر هنرپیشگان به بیت‌المقدس شتافت و همت بر تعمیر آن بلده و ارتفاع آن گماشت.»۴۹

 

این نکته که کوروش از طرف مادر به بنی‌اسرائیل منصوب باشد و مادرش کنیز کی یهودی باشد ممکن است از جهت توجهی که یهود به کوروش داشته‌اند در تواریخ آنان منعکس شده باشد و اصولاً انتساب سلاطین مقتدر و نیکنام به اقوام و ملل تازگی ندارد. ولی به هرحال مطلبی است که تقریباً در تمام کتب تاریخ اسلامی منعکس شده است.

 

 

مرد دو رگ

 

علاوه بر این، در تاریخ هرودت نکته‌ای ذکر شده است که به نظر من مورد تأمل باید قرار گیرد و آن این است: هنگامی که کرزوس از خیال حمله کوروش به سارد آگاه شد، هدایایی به معبد دلف فرستاد و از کاهن معبد در مورد سرنوشت جنگ استشاره کرد «پی‌تی» جواب داد:

 «روزی که قاطری (!) پادشاه مردم ماد شود،

 در آن زمان ‌ای مرد لیدی که پاهای ظریف ‌داری، ‌در طول رود پر خاک و سنگ هرموس بگزیز و پشت بر جای کن... ۵۰

و چون باز تکرار سؤال کردند، پاسخ داد: «اگر پادشاه لیدی دست به جنگ زند، امپراطوری بزرگی منهدم خواهد شد...» مقصود از نقل عبارت پی‌تی، کلمه قاطر است. جواب پی‌تی را بیشتر جا‌ها قاطر ترجمه کرده‌اند، و ظاهراً ابهامی دارد به مرد «دو رگه» یعنی کسی که پدر و مادرش از یک‌نژاد نباشند.

 

آلبرشاندور فرانسوی Mulet را در اینجا به معنی کسی که از دو ‌نژاد و دو خون مختلف باشد ترجمه کرده است.۵۱ مفسرین این عبارت – از جمله مرحوم پیرنیا – عقیده دارند که در این عبارت مقصود از قاطر، وضع نژادی کوروش است که به روایت افسانه‌ای هردوت از دو خانواده ماد و پارس بوده است. یعنی مادرش «ماندانا» مادی بوده و پدرش پارسی۵۲ زیرا یونانیان آن زمان در حقیقت ماد و پارس را آنقدر‌ها از هم جدا نمی‌دانستند و حتی همه جنگ‌های پارسی و هخامنشی را جنگ‌های مادی خوانده‌اند و اصولاً در تاریخ ما هم ماد و پارس هر دو ایرانی و از یک نژادند.

 

مدت حکومت کوروش را بر بابل، طبری سه سال نوشته است «و کان ملک کی‌رش علی بابل و مایتصل بها ثلاث سنین.»۵۳ و ضمناً از زمانی که به حکومت منصوب شده است مجموعاً ۲۲ سال نوشته شده «و کان ملک کی‌رش ممادخل فی ملک بهمن و خمانی، اثنتین سنه»۵۴ ابن اثیر نیز گوید که کوروش ۲۲ سال حکومت کرد۵۵ و مسعودی آن را بیست و سه سال دانسته است «و کانت مده ملک کورس ثلاثاً‌ و عشرین سنه»۵۶

 

از تواریخ یونانی و سالنامه بابل هم برمی‌آید که کوروش در حدود ۵۵۰ ق م بر اژیدهاک پیروز شده و در ۵۴۶ لیدی را تصرف کرده و در ۵۳۸ بابل را شکست داد و در ۵۲۹ در گذشته است بنابراین مدت حکومت او درست مطابق روایات اسلامی نزدیک ۲۲ سال می‌شود.

 

 

کوروش و مشرق

 

از کارهای دیگر کوروش، سپهبد بابل۵۷، توجه اوست به مشرق و اتفاقاً‌ در روایات اسلامی هم افسانه‌ای در این باب هست. توجه کوروش به مشرق دو بار صورت گرفته که بار نخست، بعد از فتح ماد بوده است و بار دوم در پایان عمر کوروش انجام گرفته است. البته مقصود از مشرق در اینجا مشرق فارس است.

 

مورخین یونان در این باب، چون مستقیماً به تاریخ آنان مربوط نبوده فقط اشاره‌ای دارند. کتزیاس گوید: کوروش پس از فتح ماد به امور مشرق ایران پرداخت و به طرف باختر راند. باختری‌ها تمکین کردند اما سکا‌ها مطیع نشدند و جنگ سختی رویداد و طرفین پافشردند تا بالاخره سکا‌ها شکست خوردند و سردارشان دستگیر شد.

 

در اوایل کار، کوروش قبل از همه تکلیف ماد و سپس «مشرق ایران» را یکسره کرد. این مشرق کجا بوده است؟ صحبت از ماساژت‌ها و اقوام سکائی می‌شود. از قضا طبری هم در یکی از روایات خود هنگامی که از جنگ‌های کیخسرو با تاتار‌ها و ترک‌ها نام می‌برد، چنین گوید: «وذکر عده من اولاد کیبه جد کیخسرو و الاکبر مع کیخسرو فی حرب الترک و ان ممن کان معه کی‌ارش بن کیبه و کان مملکا علی خوزستان و مایلیها من بابل و «کی‌به ارش» و کان مملکا کرمان و نواحیها...» ۵۸

 

با این حساب صحبت از جنگ‌های کوروش با ساکنین شرقی ترک‌نژاد ایرانی بوده است منتهی به کمک کیخسرو. ضمناً نام دیگری به صورت «کی‌به‌ارش» که نزدیک به کوروش است نیز در اینجا به چشم می‌خورد که حاکم کرمان بوده است.

 

در باب حمله کوروش به مشرق، آریان گوید: کوروش به قندهار و کابل لشکر کشید تا قبایل زاراینکا (زرنگ، سکا‌ها، سیستانی‌ها) و تاتاگوس‌ و هاردوواتیس را مطیع کند. این لشکرکشی‌های طویل بسیار پرخرج و پرزحمت بود. پارسی‌ها ناچار شدند از صحاری متعدد عبور کنند و مقاومت مردم مخالف و فراری را که جز گله‌های بز و چادرهای مختصر چیزی نداشتند از بین ببرند. «نئارک» گوید که کوروش قسمتی از سپاه خود را در صحاری بی‌آب گم کرد. این جنگ‌های خاوری که مدت شش سال طول کشید جزئیات آن هرگز بر ما معلوم نخواهد شد. ۵۹

 

در اینجا البته هر دو حمله اوایل حکومت او و حمله اواخر آن نام برده شده است. و احتمال دارد که در جزء آن آرام کردن طوایف مقیم بلوچستان و نواحی شرقی و جنوبی کرمان هم بوده باشد که صحراهای بیشماری را پیموده است. به هر صورت کیفیت جنگ‌های شرقی معلوم نیست و به روایتی کوروش در یکی از این جنگ‌ها به دست ملکه ماساژت‌ها به قتل رسید و بعداً جسد او را به پارس آوردند.۶۰ به روایتی دیگر کوروش در پارس درگذشته است.

 

مطلب دیگری که باید بدان اشاره شود این است که نام کوروش، قبل از سلطنت، کلمه دیگری بوده و او بعداً آن را تغییر داده است. استرابون گوید: «اسم این شاه در ابتدا آگراداتس بود بعد او اسم خود را تغییر داده نام رود «کور» را که در نزدیکی تخت جمشید جاری است اتخاذ کرد.» ۶۱ البته قسمت دوم روایت استرابون مشکوک به نظر می‌آید زیرا قاعدتاً نام رود کر باید از کوروش گرفته شده باشد نه بالعکس. اما این‌که نام کوروش قبل از حکومت آگراداتس بوده است البته محملی داشته است.

 

این نام می‌تواند مرکب از کلمه اگرا graá باشد که در زبان‌های هند و اروپایی به معنی پیش و ابتدا و جلو است و بنابراین، اگر جزء دوم کلمه را «دات» فارسی بدانیم (که معنی قانون و عدل و داد می‌دهد) کلمه اگراداتس درست مساوی‌‌ همان کلمه «پیشداد» می‌شود.۶۲

 

اما این تعبیر، اگر مربوط به این بود که نام کوروش بعد از سلطنت، اگراداتس شده باشد بیشتر به ذهن نزدیک می‌آمد و با دادگری‌هایی که کوروش داشته و بنیان اصول و قوانینی که نهاده است بیشتر مناسب می‌بود. اما به هرحال مورد انکاری هم ندارد.

 

عقیده نگارنده این است که این نام می‌تواند صورت یکنام فارسی دیگر هم داشته باشد و آن باز مرکب از کلمه «آگرا» یعنی پیش و ابتدا و اول و جزء دوم «داده،‌ زاده» فارسی است که این ترکیب معمولاً در اسامی فارسی که به یونانی درآمده به صورت datès ضبط شده است. در صورت قبول این فرض، می‌توانیم بگوئیم کلمه اگراداتس، معنی فرزند نخست می‌دهد و اولین فرزندی که برای خانواده کامبیز به دنیا آمده این نام را به او داده‌اند همچنان‌که ما امروز فرزند اول را «اکبر = بزرگ‌تر» نام می‌گذاریم. و این تعبیر برای کودکی که هنوز نام و نشانی ندارد و قانون و بدعتی ننهاده است مناسب‌تر می‌نماید.

 

ممکن هم هست که احتمال بدهیم که این نام ترکیبی از کلمه «آگیرا» (= آذر، آتش) و جزء دوم کلمه «زاده، داده» باشد بدان حساب، که آتش مورد احترام ایرانیان قدیم بوده است. باز توضیح این نکته لازم است که کلمه آگرا به معنی پیش و جلو در کلمات فارسی مشابه دارد و از آن جمله، کلمه «اغریرث» است که نام برادر افراسیاب و مورد توجه ایرانیان بوده و بنا به تعبیر استاد پورداود معنی «کسی که گردونه او پیش‌تر از همه رفته باشد» می‌دهد، یعنی می‌توان آن را «پیشرو و پیشرفته» ترجمه کرد.۶۳

 

 

جانشینان کوروش

 

در باب جانشینان کوروش، در تواریخ اسلامی مطالب مهمی نیست. از میان این جمع ابن خلدون تا حد بسیار صحیحی، سلاطین هخامنشی را ذکر می‌کند و بدین‌ شرح: «قال ابن العمید فی‌ترتیب ملوک الفرس من بعد کی‌رش الی دارا آخرهم یقال انه ملک بعد کوروش ابنه قمبوسیوس ثمانیا و قیل تسعا و قیل ثنتین و عشرین سنه و قیل انه غزا مصر و استولی علیها۶۴... و ملک بعده اریوش‌بن کستاسف هذا اسمردیوس۶۵ المجوسی سنه واحده و قیل ثلاث عشره سنه و سمی مجوسیا لظهور زرادشت بدین المجوسیه فی ایامه۶۶ ثم ملک اخشویرش ‌بن داریوش عشرین سنه و کان وزیره‌هامان العملیقی۶۷... ثم ملک من بعده ابنه‌ ارطحشاشت ابن اخشویرش و یلقب بطویل الیدین و کانت امه من الیهود بنت اخت مردخای۶۸ ثم ملک من بعده ارطحشاشت الثانی خمس سنین، و قیل احدی و ثلاثین... ۶۹

ثم ملک من بعد دار ابن الامه و یلقب الناکیش و قیل داریوش الیاریوس ملک سبع عشر سنه... ثم ملک من بعده ارطحشاشت بن اخی کوروش،

نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

استیون هاوکینگ: خداوند خالق جهان نیست

بخشی از مقاله:

او می‏نویسد، “علتی که شرایط سیاره‏ی ما را منطبق و مناسب می‏سازد – خورشید واحد، ترکیب خوش اقبالانه‏اش با زمین – فاصله‏ی خورشید و جرم خورشیدی، بسیار کمتر قابل توجه است، و به مراتب شواهد قانع کننده‏ی کمتری وجود دارد که زمین فقط برای لطف به نوع بشر طراحی شده باشد.”

 

استیون هاوکینگ: خداوند خالق جهان نیست

به نقل از پژوهشکده تخصصی فیزیک و فلسفه

لندن (رویترز) – فیزیکدان برجسته‏ی بریتانیایی، استیون هاوکینگ، در کتاب جدید خود استدلال کرده است که خداوند جهان را نیافریده و “انفجار بزرگ” پیامد اجتناب ناپذیری از قوانین فیزیک بوده است.

مطابق با روزنامه‏ی تایمز که در روز سه‏شنبه منتشر شد؛ او در “طرح عظیم،” اثر مشترکش با فیزیکدان آمریکایی، لئونارد ملودینو، می‏گوید که سری جدید نظریه‏‏ها یک آفریننده برای جهان ساخته است.

هاوکینگ می‏نویسد، “چون قانونی مثل جاذبه وجود دارد، جهان تاکنون توانسته و خواهد توانست که خود به خود، از هیچ به وجود آید. ایجاد خودبه‏خودی، دلیل وجود چیزها است به جای نبودن‏شان، چرا جهان به وجود آمد، چرا ما به وجود آمدیم.”

“لازم نیست دعا کنید تا ورقه‏ای آبی رنگ پیدا شود و روند جهان را تنظیم کند.”

هاوکینگ، 68، با کتاب “تاریخچه‏ی زمان،” که در سال 1988 منتشر شده بود و شرحی بر منشا و مبدا جهان بود، و برای فعالیت‏هایش درباره‏ی سیاهچاله‏ها، کیهان‏شناسی و گرانش کوانتومی به شهرت رسید.

از سال 1974، این دانشمند بر روی پیوند دو پایه‏ی فیزیک جدید کار کرده است – نظریه‏ی نسبیت عمومی آلبرت انیشتین، که به جرم و پدیده‏ها و اثرات آن در مقیاس بزرگ مربوط می‏شود، و نظریه‏ی کوانتوم، که ذرات زیراتمی را پوشش می‏دهد.

آخرین نظرات پیشنهادی او، دیدگاه قبلی‏اش را که درباره‏ی دین اظهار داشته بود نقض می‏کند. او اخیراً نوشت که قوانین فیزیک به این معنی است که در واقع لازم نیست معتقد باشیم خدا در انفجار بزرگ دست داشته است.

او در تاریخچه‏ی زمان نوشت… “کشف یک نظریه‏ی کامل، می‏تواند منجر به پیروزی خرد بشر شود.”

او در آخرین کتاب خود گفته است که اکتشافات سال 1992 درباره‏ی چرخش سیارات به دور ستاره‏ای غیر از خورشید، برای به چالش کشیدن دیدگاه پدر فیزیک، اسحاق نیوتون کمک کرده است، که می‏گفته جهان نمی‏توانسته از هرج و مرج به وجود آمده باشد و توسط خداوند آفریده شده است.

او می‏نویسد، “علتی که شرایط سیاره‏ی ما را منطبق و مناسب می‏سازد – خورشید واحد، ترکیب خوش اقبالانه‏اش با زمین – فاصله‏ی خورشید و جرم خورشیدی، بسیار کمتر قابل توجه است، و به مراتب شواهد قانع کننده‏ی کمتری وجود دارد که زمین فقط برای لطف به نوع بشر طراحی شده باشد.”

هاوکینگ، که فقط از طریق صدای کامپیوتری سینت سایزر قادر به تکلم است، دیستروفی ماهیچه‏ای دارد که طی سال‏ها پیشرفت سمت چت بدن او را کاملاً فلج کرده است.

بیماری او وقتی که تازه بیست ساله بود شروع شد، اما در ادامه به عنوان یکی از پیشتازان دنیای علم شناخته شد، همچنین در “پیشتازان فضا” و کارتون “فیوچراما” و “سیمپسون‏ها” به عنوان مهمان ظاهر شد.

سال گذشته او اعلام کرد که از کرسی ریاضیات لوکاس در دانشگاه کمبریج کناره‎گیری کرده است، موقعیتی که یکبار نیوتن بدست آورده بود و هاوکینگ از سال 1979 بر این سمت بود.

“طرح عظیم” در هفته‏ی آینده به فروش می‏رسد.

 

*************************************************************************

مباحث استاد گرانقدرم آقای یثربی کاملاً روشن است . گمان می برم در تکمیل سخن ایشان در دفاع از بقای فلسفه و ضرورت آن بتوانم از منظر فلسفه مدرن اروپایی نیز پاورقی ای بیافزایم.تاکید ایشان بر شناخت حسی تاکیدی است که پس از هیوم از کانت گرفته تا هوسرل مورد توجه است. در واقع یکی از اساسی ترین بایسته های فلسفه مدرن بویژه دکارت و کل فلسفه آلمانی بر مفهوم سنگ بنا یا منطق بنیادینی است که کل علوم بتوانند بر اساس آن منتظم شوند. در آلمان اگر شعار جدایی علم از فلسفه داده می شده است به این معنا بوده است که فلسفه نباید روش خود را از علوم بگیرد. این حرف را مثلاً در مقدمه کتاب علم منطق هگل و اکثر آثار هوسرل ببینید با این حال این حرف به هیچ وجه به معنای عدول از تجربه به مثابه دست کم نقطه ی آغاز شناخت فلسفی نیست. فلسفه تابع علوم نیست و پیشرفت علوم به معنای عقب نشینی فلسفه نیست. با این حال نسبت به سرنوشت علوم بی تفاوت نیست.بویژه کار تبیین سنگ بنای آنها کار فلسفه است. از سوی دیگر خصلتی مکمل برای علوم دارد. فرضا در همین مسئله هاوکینگ جالب است به ا ین نکته اشاره کنم که در سال ۱۹۰۵ همزمان دو مقاله مهم از سوی انیشتین و هوسرل درباره ی زمان نوشته شد که به دو طریق فلسفی و فیزیکی از زمان نیوتونی عبور کردند. در واقع هاوکینگ با ادامه ی مطالب انیشتین به فرضیاتی درباره ی کاهش و افزایش زمان حرکت با توجه به سرعت نور رسید و آنها را مبنای سفرهای خیال گونه ای به آینده و گذشته دانست. با این حال با لحاظ کردن وجوه سوبژکتیو (فلسفی) زمانمندی از دید من (در کتابم رساله درباره ی زمان)با توجه به مباحث هوسرلی چنین چیزی غیر ممکن است. چرا که زمانمندی درونی فردی انسانی با افزایش سرعت آفاقی جابجا نمی شود یعنی اگر حتی صحیح باشد زمان آفاقی پنجاه ساله ی درون ماشین هاوکینگ به سه دقیقه کاهش یابد فرد درون ماشین در آن سه دقیقه پنجاه سال خواهد زیست (تراکتاتوس زمان بند ۲۸).
به هر حال این ساده لوحی است که گمان بریم که دستاوردهای علمی فلسفه را از اعتبار ساقط می کنند و حرف آقای یثربی در نهایت حرفی صحیح است.

*******************************************************************:

با وجود اینکه نقد دکتر یثربی بر وضعیت امروزی فلسفه اسلامی بسیار بجا و موجه می نماید، گمان می کنم بحث ایشان اساسا دربردارنده ی پاسخی به ادعای هاوکینگ و دیگر متفکران علم گرای ضد فلسفه نیست!
اول آنکه ایشان ادعا کردند که جریان های متافیزیکی فلسفه اسلامی، مانند نظام های صدرایی و سینوی یا ارسطویی در روزگار خود تاثیر آشکاری بر روند تاملات اجتماعی داشته اند، که چنین به نظر نمی آید. به خصوص در مورد ملاصدرا!
دوم اگر فلسفه اسلامی، به مرور از علم فاصله گرفته به این دلیل بوده که بر مفروضات و استدلال های ناراست استوار بوده است. عدم وجود روشی دقیق و مدون، به همراهی تعصبات دینی، از فلسفه اسلامی، جریانی متحجرانه و نااصیل ساخته است.
دکتر نوشتند: «بلکه دانشهای تجربی ضمن تحقیقات خودشان شواهدی به دست ما می‎دهند که ما را به باورهای درست در حوزه متافیزیک و حقایق نامحسوس هدایت می‏کنند.»
این گفته نادرست است! نظریه ی فیزیکی تا وقتی اعتبار دارد، که به تعبیری ابطال پذیر و قابل آزمایش باشند که این خود بر تکیه ی این ساختارها و پارادایمها بر امر محسوس و نمودپذیر دارد. بنابراین علم هیچگاه از محدوده ی امر مشاهده پذیر خارج نمی شود، هر چند ممکن است این مشاهده در بدو ارائه ی نظریه امکان پذیر نباشد.دوم آنکه نظریه علمی، لزوما انطباق عینی ندارد، و بنابراین تا وقتی که به محک آزمایش نخورد، حقیقت علمی محسوب نمی شود.
با توجه به استدلال اخیر، گمان می کنم جناب دکتر هیچ شاهد قابل قبولی برای اثبات این نکته که فلسفه در ارائه ی شناختی عینی، چیزی جز علم است، ارائه نداده است! ادعای هاوکینگ هم همین است. هاوکینگ معتقد است که اگر شناخت، تنها در گروی امر محسوس می باشد، و امر محسوس هم تنها به وسیله ی علم مطالعه می شود، پس هیچ رهیافت عینی ای جز خود علم وجود ندارد، خواه فلسفه یا دین یا عرفان یا … باشد!


****************************************

فرضیه و مشاهده جایگزین یکدیگر می شوند. هر فرضیه جدید مشاهدات جدیدی را فرا می خواند و اگر آن فرضیه پذیرفته شود با واقعیت ها بیش از فرضیه های قبلی سازگاری خواهد داشت. اما همچنان فرضیه در حالت امکانی اگر احتمالی نباشد باقی می ماند تا اینکه فرضیه های دیگری به تبیین شواهد دیگری فرا بخوانند. فرضیه های جدید اثبات نمی کنند که فرضیه های قبلی خطا بوده اند بلکه صرفا نشان میدهند آن فرضیه ها، حدس و گمان هایی بوده اند که کاملا درست نبوده اند، حدس و گمان هایی که همه چیزی بود که عالم تجربی می توانست ادعا کند.
لذا فیلسوف در جستجوی دانش وقتی ببیند که قواعد علمی، بطور عام پذیرفته شده اند، این قواعد را امور احتمالی میداند که تقریبا درست اند. و تصوری بیش از این بی احتیاطی است….. ما بر اساس فرضیات عمل می کنیم ( نه یقینیات ) و لذا چشمان مان را برای شواهد تازه باز نگه می داریم …. و باید به هر فرضیه ای که به زحمت بررسی بیرزد درست همانقدر اعتقاد داشته باشیم که دلیل موید آن مجاز می دارد…. و اگر فرضیه بقدر کافی اهمیت داشته باشد وظیفه کسب دلایل دیگر نیز اضافه می شود. این فهم عادی، صاف و ساده است و با طرز عمل محاکم عدلیه نیز هماهنگ است.
ظاهرا فرضیه معقولی است اما نباید یقینی دانست زیرا فرضیه های دیگری هم ممکن است بیان شود اما این فرضیه این امتیاز را دارد که فعلا قابل رد نیست و بطور واضح هم منجر به نتایج خطایی نمی شود…. باید کوشید روش صورت بندی همه نظریه هایی را بدست آورد که با همه واقعیت های قابل اثبات سازگاری دارد. همه این نظریه ها در این نکته مشترکند که همگی باید پیامدهای اثبات پذیر داشته باشند و به حال اهداف عملی تفاوتی نمی کند که کدام نظریه انتخاب شود…. اگر به این رویه عمل شود، این همه کاریست که می توان انجام داد. زیرا گرچه یک نظریه درست بدست نیامده است اما نشان داده می شود که چنین چیزی اساسا ممکن نیست و همه نظریه ها ممکن است درست باشند و از یک فیلسوف بیش از این انتظاری نمی رود….
هیچکس تاکنون فلسفه ای نیاورده است که هم قابل قبول و هم منسجم باشد. بیشتر فلاسفه بزرگ بخاطر انسجام، مقبولیت را فدا می سازند. فلسفه ای که منسجم نیست نمی تواند تمام صحیحی باشد اما فلسفه ای که فلسفه منسجم به آسانی می تواند تماما غلط باشد. بیشتر فلسفه های مفید، حاوی تناقضات آشکاری بوده اند اما بهمین دلیل قسمتی از آنها صحیح بوده است و دلیلی وجود ندارد که تصور کنیم یک دستگاه منسجم حاوی حقیقت بیشتری است از دستگاهی که آشکارا تقریبا غلط است.
شکاکیت فلسفی، فلسفه شک محض نیست بلکه چیزی است که می توان آنرا شک جزمی نامید: دانشمند میگوید گمان میکنم چنین باشد اما یقین ندارم. اندیشمند کنجکاو میگوید نمیدانم چگونه است اما امیدوارم که کشف کنم. شکاک فلسفی میگوید هیچکس نمیداند و هیچ کس هم هرگز نخواهد دانست. وجود همین عنصر جزمی است که تیغ انتقاد را بر تن این دستگاه فلسفی برّان میکند
راسل

 
*********************************************************

طراحی بزرگ خدا و اشتباه بزرگ بشر


آنچه از علم در کتاب طراحی بزرگ مطرح شده، ممکن است صددرصد درست باشد، ولی آنچه از فلسفه در آن نتیجه گیری شده به کلی اشتباه است و مربوط به پیش فرضهای غلط ذهنی در مورد خدا می شود.
مطلب از: امیر بیدار
مدتی است که کتاب فیزیکدان معروف، استیون هاوکینگ، با نام “طراحی بزرگ” موضوعی را مطرح کرده با این عنوان که “خدا جهان را ایجاد نکرده، بلکه انفجار بزرگ نتیجه اجتناب ناپذیر قوانین فیزیک است”. به این موضوع از دو دیدگاه باید نگاه کرد:
نخست اینکه، قلمرو تخصص و دخالت هر علم نباید فراموش شود:
این موضوع یکی از مهمترین مسائل موجود در حیطه شناخت علم است. وقتی یک رشته علمی شروع به نظریه پردازی می کند، باید قلمرو تعریف شده آن را در نظر داشته باشد. مفهوم پژوهش تخصصی این است که مثلا یک شیمیدان، آنچه را که مشاهده کرده است عینا نقل کند، یک ریاضیدان هم همین طور و یک فیزیکدان هم به همین ترتیب. درواقع، برای پی بردن به نظام هستی، متخصصان علوم باید آخرین و جامعترین یافته های علمی و تخصصی خود را برای تکمیل یک پازل بسیار بزرگتر از اسرار آفرینش در کنار هم قرار دهند، و باید توجه کرد که نتیجه گیری، تفسیر و برداشت از این یافته ها تنها به عهده یکی از آن متخصصان نیست، بلکه آنها باید همگی و به کمک منخصصان سایر رشته ها و در راس آنها متخصصان رشته علوم انسانی اقدام به تفسیر یافته ها نمایند.
در خصوص نظریه استیون هاوکینگ هم وضع به همین منوال است. او نهایتا باید بگوید آخرین و جامعترین یافته اش در تخصص علمی اش چیست و منتظر باشد تا بقیه متخصصان هم یافته های خود را اصطلاحا روی میز بریزند، و بعد از آن باید اقدام به نتیجه گیری شود. چون همان طور که یک فیلسوف نمی تواند صرفا با تکیه بر یافته خود و بدون در نظر گرفتن نظر فیزیکدانان، ادعا کند که به اسرار هستی و نظام آفرینش و جزئیات آن پی برده است، یک فیزیکدان هم نمی تواند بدون مشورت با فیلسوفان چنین ادعایی بکند. دلیل این هم بسیار روشن است؛ هر متخصص واقعا در همان رشته خود متخصص است. کسی نمی گوید یافته استیون هاوکینگ از نظر علمی غلط است (ضمنا کسی آن را تایید هم نمی کند)، آنچه سایرین می گویند این است که نویسنده کتاب “طراحی بزرگ” در فیزیک متخصص است و حرف و نظریه او حداکثر در مورد علم فیزیک می تواند درست و حجت باشد همان طور که اشاره شد از اینجا به بعد باید اندکی سعه صدر نشان داد تا همه متخصصان یافته های خود را روی میز بریزند. و آنچه مبرهن است، این که متخصصان علوم نمی توانند در مورد کلیات نظام هستی نظریه ارائه دهند، ولی متخصصان فلسفه و دین قادر هستند چنین نظریه هایی بدهند و این امر دقیقا مربوط به ماهیت و ذات هر رشته علمی است.
به هر حال، استیون هاوکینگ این اصل را نقض کرده و با یافتن یک گزاره علمی (هرچند درست) شتابزده عمل کرده و در قلمرو سایر علوم وارد شده و اقدام به تفسیر و نتیجه گیری و برداشت در موضوعی کرده است که تخصص وی نیست، و همین امر باعث می شود مردمی که به مقام علمی وی اعتماد دارند، دچار ابهام شوند و برداشت او را (به جای یافته علمی او) علمی و حجت بدانند.
در واقع، مردم باید بدانند که از هر متخصصی چه سخنی را باید انتظار داشته باشند و بپذیرند، و در مورد نظریه فوق هم آنها باید به این نکته توجه کنند که آنچه درست است (یا ممکن است درست باشد)، یافته علمی استیون هاوکینگ است، نه برداشت فلسفی وی.
یافته علمی نویسنده کتاب فوق این است: “انفجار بزرگ، بدون علت رخ داده است.”
در حالی که برداشت فلسفی وی چنین است: “خدا جهان را ایجاد نکرده است.”

 

نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

هدیه نتانیاهو به اوباما: سند قتل‌عام ده‌ها هزار ایرانی در 13 فروردین
 

 

بغض و کینه صهیونیست‌ها به تاریخ کهن و تمدن شکوه‌مند ایران و حسادتی که به مردم ایران به واسطه پیشرفت‌های علمی و دستاوردهای تاریخی آنان به‌ویژه پس از انقلاب اسلامی دارند، موضوعی نیست که بتوان آن را پشت اظهارات به ظاهر دوستانه مقامات اسرائیلی درباره مردم ایران پنهان کرد؛ مساله‌ای که در دیدار اخیر نخست وزیر رژیم صهیونیستی با رئیس‌جمهور آمریکا هم به وضوح به نمایش گذاشته شد.

بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژيم صهيونيستي در ديدار اخير خود با رئيس‌جمهور امريكا، هدیه‌ای به اوباما داد که بار معنایی زیادی درباره تنش موجود میان این رژیم با مردم و هویت ایرانی دارد. این هدیه، کتابی قطور و قدیمی به زبان عبری است که داستان توطئه یهودیان باستان علیه ایرانیان را روایت می‌کند. نام این کتاب باستانی «طومار استر» است و یکی از بخش‌های عهد عتیق در کتاب مقدس است که حدود ۲۵۰۰ سال پیش رخ داده است و یهودیان بنا به این داستان و نجات قوم یهود در ایران با کمک ملکه استر، در جشن پوریم شرکت می‌کنند.

خبرگزاری رویترز به نقل از یک مقام اسرائیلی می‌گوید نتانیاهو به باراک اوباما گفته است: «آن‌ها (ایرانی‌ها)، آن زمان هم می‌خواستند ما را نابود کنند.» یکی از قسمت‌های این کتاب می‌گوید: «... و یهودیان تمام دشمنان را با تیغ شمشیر و کشتار و نابودی درهم کوبیدند و آنچه را انجام دادند که دشمنان‌شان با آنان می‌کردند.»

ماجرای جشن «پوریم» اسرائیل و ۱۳ فروردین برای ایرانی‌ها

این احساس حقارت در برابر عظمت ملت ایران ریشه‌های تاریخی دارد و قوم یهود از ابتدا به تمدن ایرانی احساس کینه و حسادت داشته است. نگاهی به متون تاریخی و بررسی وقایعی که میان ملت ایران و این قوم روی داده، بیان‌گر این مساله است. پس از آنکه کوروش به عنوان حاکمی که به دنبال اجرای عدالت بود، جمعی از یهودیان اسیر در شهر بابل قدیم را آزاد کرد، هرگز تصور نمی‌کرد که چند سال بعد همین قوم دست به یک کودتای خزنده علیه ایران بزنند و پاسخ این مهربانی ایرانیان را با کشتار وحشیانه مردم ایران بدهند.

جشن «پوریم» یکی از سنت‌های قدیمی قوم یهود است که در دهه‌های اخیر و پس از تشکیل رژیم جعلی اسرائیل در سرزمین‌های اشغالی، رنگ و بوی متفاوتی به خود گرفته است. این به اصطلاح جشن که همزمان با سیزدهمین روز از سال جدید خورشیدی برگزار می‌شود، در حقیقت جشن و پای‌کوبی بر خون ده‌ها هزار نفر از مردم ایران است که با توطئه و دسیسه دو یهودی نفوذی در دربار خشایارشا کشته شدند.

در کتاب عهد عتیق درباره این داستان آمده است: «شاه ایران زمین که در پایان جشن ۱۸۰ روزه از باده نوشی بدمست شده بود، در هنگام بدمستی، شهربانو را می‌طلبد تا او را به اغیار بنمایاند. ملکه از این دستور گستاخانه شاه سر باز می‌زند و شاه خشمگین، او را از شهربانویی ساقط می‌كند. یهودیان که در سراسر ایران، نفوذ فراوان داشتند، جسارت‌شان به جایی رسیده بود که از دادن مالیات و خراج استنکاف می‌كردند و این استنکاف موجب شده بود که «‌هامان» صدراعظم خشایارشاه علیه آنان بشورد و آنان را در تنگنا قرار دهد و یا حتی دستور قتل برخی از آنان را صادر كند، البته یهودیان در برخی کتاب‌های خود می‌گویند: "مردخای" که پیشوای دینی یهودیان در عصر خشایارشاه بوده، وقتی حاضر به تعظیم در مقابل ‌هامان نمی‌شود، او و اتباعش مورد غضب‌هامان قرار گرفته و تهدید به مرگ می‌شوند. یهودیان که به صورت غیررسمی در دربار شاه نفوذ داشتند، چاره می‌اندیشند و از این فرصت استفاده کرده و دخترکی یهودی به نام "استر" را به عنوان ملکه و شهربانوی کشور به پادشاه معرفی می‌کنند.

شاه سست عنصر نیز وقتی زیبایی او را می‌بیند، شیفته او شده و او را به عنوان ملکه تمام ایرانیان برمی گزیند، بدون آنکه بداند او یهودی است و یا خواهرزاده و یا پسرعموی "مردخای" رهبر مذهبی یهودیان ایران است. اِستِر ملکه ایران می‌شود و با نقشه‌های "مردخای" دایی و یا عموی خود هامان، صدراعظم خشایارشاه را از تخت صدر اعظمی به زیر می‌کشد و ساقط می‌كند و به همراه ۱۰ پسرش به مرگ محکوم می‌کند.

یهودیان حاکم بلامنازع دربار هخامنشی می‌شوند و البته آنان در برخی کتب خود آورده‌اند که ‌هامان در نزد مردخای توبه كرده است که تواریخ دیگر گواهی قتل وی توسط یهودیان را می‌دهند. یهودیان چون بر بلاد ایران حاکم شدند، از پادشاه، سه روز مهلت خواستند تا مخالفان پارسی و ایرانی یهودیان را بکشند و در این سه روز، بیش از75 هزار ایرانی توسط یهودیان قتل عام شدند و در برخی نقل‌ها، این تعداد تا 500 هزار نفر نیز عنوان شده است.

یهودیان از آن تاریخ، به یاد این رویداد که به موجب آن از یک یهودی‌کشی رهایی یافتند، هر سال در ماه عبری آدار جشن می‌گیرند و آن وقایع را "پوریم" می‌نامند. ایرانیان پس از سه روز قتل و غارت یهودیان از دست ستم آنان به کوه‌ها و بلندی‌ها و دشت‌ها، پناه بردند تا از آنان در امان باشند، در تاریخ آورده‌اند که این روز رهایی، روز 13 فروردین بوده است و یهودیان نیز به شکرانه این هولوکاست بزرگ و قتل عام فجیع، جشنی را برافراشتند و اسم آن جشن را عید پوریم و یا عید ایرانی کشان نام گذاری کردند.

"اِستِر" نام آخرین دفتر از کتاب تورات است این کتاب در اواخر عصر هخامشنیان نوشته شده و احکام آن شگفت آور و در خدمت تباهی و فساد در تمام دوران جهان است.

یهودیان در جشن پوریم دو بار کتاب استر را می‌خوانند، در برخی شهر‌ها، مراسم "‌هامان سوزی" برپا می‌دارند، آنان مجسمه‌های هامان را می‌سازند و می‌سوزانند و به پای‌کوبی مشغول می‌شوند، طبق نقل‌ها و نوشته‌های خودشان، آنان نان‌هایی به شکل گوش ‌هامان و یا خود ‌‌هامان می‌پزند و سر آن را می‌برند و می‌خورند و این‌چنین این روز نحس را بزرگ می‌دارند.

اکنون، ماجرای هدیه نتانیاهو به اوباما را بهتر می‌توان درک کرد. در واقع باید گفت که نخست وزیر رژیم صهیونیستی، سند جنایت تاریخی اسرائیل علیه مردم ایران و کشتار ده‌ها هزار ایرانی را به کاخ سفید تقدیم کرده است

نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

در ۶ ماه تا یک سال اول زندگی مشترک همه چیز رمانتیک و عالی است اما با گذر زمان زندگی رنگ یکنواختی می‌گیرد اما این موضوع به این معنا نیست که شما دیگر عاشق هم نیستید
 
روزهای اول ازدواج‌تان را به‌خاطر آورید که چطور عاشق و دلباخته همسرتان بودید. حتی تصور دوری از همسرتان غیرممکن بود اما بعد از گذشت زمان این شیفتگی و علاقه کمرنگ شده است. در این شرایط آیا شما جزو گروهی هستید که از این وضعیت به همسرتان شکایت می‌کنید؟ مطمئنا به همان میزان که همسرتان نسبت به روزهای اول ازدواج تغییر کرده است شما نیز تغییر کرده‌اید اما به جای شکایت و ناامیدی بهتر است به‌دنبال اصلاح رابطه‌تان باشید.

اولین مشخصه تغییر
یکی از دلایلی که باعث تکراری شدن رابطه شما با همسرتان می‌شود تغییر ظاهر شماست. در طول سال‌هایی که با هم بوده‌اید، آنچه مسلما تغییر کرده است ظاهر و قیافه شماست. بنابراین برای جلوگیری از خستگی از وضع ظاهر باید به فکر تغییر آن باشید. آن‌چه را که روزی باعث شد به همسرتان علاقه‌مند و مجذوب او شوید را به‌خاطر آورید و به تحسین آن مشخصه‌ها در افکار خود بپردازید. از کلماتی که همسرتان را به وجد می‌آورد و شما را به یاد روزهای اول زندگی مشترک‌تان می‌اندازد، استفاده کنید. روزهای شیرین دوران نامزدی خود را به یاد آورید که برای دیدن یکدیگر لحظه شماری می‌کردید.
خستگی زوجین از یکدیگر مشکلی است که درمان آن دوباره زنده کردن رابطه است. مشکلاتی که همسران در طول زندگی مشترک‌شان مواجه هستند را می‌توان به چند دسته تقسیم کرد؛ خیانت، انجام‌ندادن تعهدات تا کشمکش، حسادت و خودخواهی. اما خستگی زوجین از یکدیگر مسئله‌ای متفاوت است و به‌طور واضح ارتباطی با جنگ و دعوا و خودخواهی بین زوجین ندارد.
چگونه بفهمید شوهرتان از شما خسته شده است؟
اگر متوجه شدید شوهرتان کمتر حرف می‌زند و به جای گذراندن وقت آزاد خود با شما، وقت خود را با دوستانش در بیرون از خانه می‌گذراند اکنون زمان آن رسیده که دست به کار شوید. اگر اوضاع را به حال خود رها کنید شاید روزی را ببینید که همسرتان وقت خود را با شخص دیگری می‌گذراند تا لحظه‌ها برایش لذت بخش‌تر باشد. از خودتان شروع کنید. اگر دیدید شوهرتان علاقه‌ای به گذراندن وقت خود با شما را ندارد از خود سوال کنید چه چیزی باعث چنین عملی شده است، شاید به این علت است که شما غرق در مسئولیت‌های خانه شده‌اید. روز‌های اول آشنایی‌تان را به خاطر آورید زمانی که تازه ازدواج کرده بودید به چه اندازه از هم شناخت داشتید؟ قابل فهم است که تغییر در وضعیت خانواده نیاز به تغییر در اولویت‌ها دارد؛ زمانی را در بیرون از خانه با همسرتان سپری کنید و لحظات لذت‌بخشی را با یکدیگر داشته باشید تا تاثیرش را ببینید.

به ظاهر خود اهمیت دهید
بسیار دیده می‌شود خانم‌ها چند سال پس از ازدواج دیگر به ظاهر خود اهمیت نمی‌دهند و خود را رها می‌کنند. درحالی‌که پس از ازدواج هم باید همیشه آراسته باشید و به ظاهر خود اهمیت دهید. برای رفتن به آرایشگاه برنامه هفتگی داشته باشید. سعی کنید از مدل موها و آرایش جدید استفاده کنید. اگر توان مالی ندارید می‌توانید خودتان به آرایش موهای خود بپردازید و لباسی زیبا به تن کنید. مطمئن باشید که همسرتان متوجه تغییر شما خواهد شد و شرایط از آن پس کمی بهتر می‌شود. ورزش کنید با ورزش نه تنها می‌توانید به وزن ایده‌آل خود برسید بلکه قلب و پوستی سالم خواهید داشت. وقتی شما احساس خوبی نسبت به‌خود داشته باشید مطمئنا شوهرتان همین احساس را نسبت به شما پیدا می‌کند.

به‌دنبال علائق مشترک باشید
تلاش کنید تمامی فعالیت‌هایی که از انجام آن با همدیگر در گذشته لذت می‌بردید را به خاطر آورید و آن‌ها را تکرار کنید. اگر امکان پیاده‌روی در روزهای آخر هفته در کوه را ندارید به پیاده‌روی در پارک اطراف خانه خود بسنده کنید. بهتر است کاری که هردوی‌تان از آن لذت می‌برید، انجام دهید.

صمیمیت‌ها را از نو زنده کنید
اگر همسرتان از این‌که از شما خسته شده است شکایت می‌کند، شاید منظور او از این شکایت این است که شوهرتان به صمیمیت بیشتری نیاز دارد. وقتی مسئولیت‌های کاری و خانواده تمامی وقت شما را پر می‌کند نخستین چیزی را که تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد روابط زناشویی شماست. روابط زناشویی در زندگی مشترک بسیار مهم است و یکی از چند راهی است که می‌توانید با آن صمیمیت را به زندگی خود بازگردانید.

دلایل همسرتان را جویا شوید
برخلاف تلاش‌های شما برای بهبود رابطه، اگر همسرتان مانند گذشته از شما فاصله می‌گیرد و از بودن با شما خسته است، بهتر است با او مستقیما به گفت‌وگو بپردازید و از او صریحا سوال کنید چه چیزی موجب چنین تغییری در رفتار او شده است. اگر می‌توانید هردوی‌تان با تلاش یکدیگر به تغییر شرایط بپردازید و جرقه‌ای در رابطه‌تان ایجاد کنید. اگر همسرتان از جواب دادن به سوال شما خودداری کرد احتمالا مشکل جدی‌تر از آن است که فکر می‌کنید، در این صورت بهتر است با یک مشاور متخصص مشکل خود را در میان بگذارید. نگران نباشید شاید روزهای سختی در کار خود گذرانیده است. اگر بر خلاف تلاش‌های‌تان نتوانستید علت را جویا شوید اجازه ندهید این شرایط بر شما تاثیر بگذارد و ناامید شوید. فعالیت اجتماعی خود را ادامه دهید. افراد اجتماعی و با اعتماد به نفس همیشه مورد تایید و تحسین همسران‌شان هستند، البته تلاش کنید تعادل را میان کار و زندگی مشترک خود رعایت کنید.

آیا شما از رابطه‌تان خسته شده‌اید؟
خستگی از روابط در هر جایی ممکن است اتفاق بیفتد نه تنها در زندگی زوجین بلکه حتی در محیط کار. اگر شما هر روز کار یکسان و ثابتی را انجام دهید نه تنها تا حدی از آن کار خسته می‌شوید بلکه کارتان کیفیت مطلوب نخواهد داشت. وقتی کار جدیدی را آغاز می‌کنید یا پیشرفتی در کارتان ایجاد می‌شود ناگهان نیروی تازه می‌گیرید. اگر رابطه با همسرتان برای شما خسته‌کننده شده است به جای این‌که به فکر شخصی دیگر بیفتید و بخواهید دیگری را جایگزین کنید، بهتر است تغییری هر چند کوچک در زندگی‌تان ایجاد کنید. گاهی تنها با بیان احساسات و آرزوهای‌تان می‌توانید تازگی به روابط ببخشید. روابط بسیاری وجود دارند که هر ۲ در دل جمله -‌ ای کاش… – را تکرار می‌کنند ولی هیچگاه این موضوع را برای همسرشان بازگو نمی‌‌کنند درحالی‌که با گفتن آرزوها می‌بینید تا چه اندازه نقاط مشترکی بین شما وجود دارد. این‌که شما بدانید از روابط خود خسته شده‌اید اصلا خجالت‌آور نیست، آنچه باعث ناراحتی می‌شود و باید برای آن شرمنده شد، نپذیرفتن و آگاهی نداشتن از این خستگی است.

چطور به جای خستگی از روابط، آن را دوباره زنده کنیم؟
در ۶ ماه تا یک سال اول زندگی مشترک همه چیز رمانتیک و عالی است اما با گذر زمان زندگی رنگ یکنواختی می‌گیرد اما این موضوع به این معنا نیست که شما دیگر عاشق هم نیستید و همانند روز‌های دوران نامزدی از دیدن یکدیگر قلب‌تان به تپش نمی‌افتد و صدای قلب‌تان را نمی‌شنوید.

برای این‌که روابط خود را زنده و عاشقانه نگه دارید ۲ راهکار به شما پیشنهاد می‌شود :

۱ – حرف یکدیگر را بشنوید
درست است که شما دوست دارید زمانی را تنها باشید اما باید زمانی را برای شنیدن حرف همسرتان در نظر بگیرید. این زمان می‌تواند موقع صرف شام یا هنگام شستن ظرف‌ها یا قبل از خوابیدن باشد. یکی از راه‌هایی که نشان می‌دهد همسرتان نزد شما دارای ارزش است گوش دادن به حرف‌های اوست.

۲ – همسرتان را غافلگیر کنید
آخر هفته بدون برنامه‌ریزی و اطلاع قبلی همسر خود را بیرون ببرید یا هدیه‌ای هر چند کوچک به او دهید. این هدیه می‌تواند حتی یک شاخه گل باشد. خود را به جای همسرتان قرار دهید و از خود بپرسید اگر جای او بودم چه چیزی من را غافلگیر می‌کرد؟ این هدیه می‌تواند خاطرات زیبای گذشته را به یاد شما آورد.

آیا شما بر علائق خود سرمایه‌گذاری می‌کنید؟
هر کدام از شما این حق را در زندگی دارید که به فعالیت‌های شخصی خود بپردازید. زمانی را صرف پیشرفت شخصی خود، علائق شخصی، سرگرمی‌ها و دوستان خود کنید. به همان اندازه که نیاز به گذراندن وقت بیکاری خود با یکدیگر دارید باید وقتی را برای خود اختصاص دهید. با گذراندن وقت کافی با یکدیگر در پایان روز حرفی مشترک برای گفتن دارید که این خود روابط را بهبود می‌بخشد.

دفترچه یادداشتی برای ثبت وقایع تهیه کنید
رابطه بین زن و شوهر همانند یک گیاه است. اگر آب و غذا به آن نرسد از بین می‌رود. اگر هردوی شما بسیار مشغله دارید که این در‌گیری می‌تواند کاری، علائق شخصی یا کارهای فرزندان‌تان باشد در این بین سعی کنید زمانی را به نوشتن خاطرات مشترک‌تان در یک دفترچه با یکدیگر صرف کنید. حتی می‌توانید هر ۲ هفته یک‌بار در یک عصر زیبا که هردوی‌تان باهم هستید این کار را انجام دهید. برای این‌که رابطه‌تان را تازه نگه دارید هرازگاهی به انجام کارهایی بپردازید که غیرمعمول است
نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

۲۸ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۹:۰۱
 
مفتی مشهور سعودی، استفاده از "شکلک‌ها" در اینترنت و تلفن‌های همراه را حرام دانست.

 "شیخ عبدالرحمن البراک" در صفحه خود در شبکه اجتماعی توتیر، در پاسخ به سئوالی در خصوص حکم "شکلک‌ها" گفت: از آنجايي كه شكلك هاي رايچ در دستگاه هاي هوشمند، مانند تصاوير دارای روح هستند، استفاده از آنها جايز نيست.

البراک گفت: از نمادهای چهره در دستگاه‌ها نباید استفاده کرد، زیرا در آنها شائبه "بُت سازی" وجود دارد.

البراک قبلا در فتوایی، قتل کسانی را که مشکلی با اختلاط زن و مرد در محل کار و آموزش ندارند، مجاز دانسته بود
نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀


چهار گروه استهلال به مناطق شیرکوه و شواز یزد و اردکان و میبد اعزام شدند که دقایقی پیش از غروب خورشید، هلال ماه شوال در منطقه شواز یزد رویت شد.



به گزارش ایلنا از یزد، هلال ماه شوال در یزد رویت شد.

یک عضو ستاد استهلال هلال ماه شوال با بیان این مطلب به ایلنا گفت: چهار گروه استهلال به مناطق شیرکوه و شواز یزد و اردکان و میبد اعزام شدند که دقایقی پیش از غروب خورشید، هلال ماه شوال در منطقه شواز یزد رویت شد

نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

فطر آمده خوردنی فراوان بخورید / پیتزا و کباب و مرغ بریان بخوریـد

دزدانه اگر در زمضان می خوردید / شوال رسیده پس نمایان بخورید !

*

روزه یکسو شد و عید آمد و دل ها برخاست

می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست

عید بر عاشقان مبارک

*

بگذشت مه روزه و عید آمد و عید آمد / بگذشت شب هجران معشوق پدید آمد

آن صبح چو صادق شد عذرای تو وامق شد / معشوق تو عاشق شد شیخ تو مرید آمد

*

رمضان شد چو غریبان به سفر بار دگر / اینت فرخ شدن و اینت به هنگام سفر

عید فطر مبارک

*

به مه روزه مرا توبه اگر در خور بود / روزه بگذشت و کنون نیست مرا آن درخور

شب عید آمد و می خواهم بر بام جهنم / گویم از نو شدن ماه چه دارید خبر؟

*

خدایا خیلی سعی کردم قدر این مهمونی رو بدونم ولی بازم احساس می کنم نتونستم

یعنی سال بعد هم ما رو دعوت می کنی؟

*

خدایا به ما توفیق ده تا از کسانی باشیم که حاصل دسترنج یک مـــــــاه ی خود را در رمضـــــــــان،

از ایــــــن به بعــــــــــــد هم حفـــــــــــــظ کنیم . . .

*

عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت / صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت . . .

*

عید سعید فطر بر شما مبارک باد

و چقدر سخت است , که این عزیزترین عید را بدون آن عزیزترین غایب از نظر بگذرانیم

اللهم عجل لولیک الفرج

*

قـربان هـلالت بـروم ای مـه شـوال / آورده ام از فـرط خوشـی در دو سـه تـا بـــال

ســی روز به امید وصالت سپری شد / خـم شد کمرم در رمضان همچو یکی دال

انســان از ایـــن روی بُـــود شـاد در این روز / چون باز شکم در جلــو واوسـت به دنبال !

*

عید آمدو خنده به لبان شد / با ساز دلم شاد وروان شد

مستانه زدم سوی تو آهنگ / دوستانه دلم به آسمان شد . . .

عید فطر مبارک

*

عید فطر، روز چیدن میوه های شاداب استجابت مبارک باد

*

چشماتو ببند

سعی کن من رو توی ذهنت تصور کنی

بهت تبریک میگم تو ماه رو دیدی !

عیدت مبارک

*

همیشه وقتی مهمونی ها تموم میشه، حس غریبی دارم

چه برسه به این دفعه که مهمونی خدا داره تموم میشه . . .

*

استشمام عطر خوش بوی عید فطر از پنجره ملکوتی رمضان گوارای وجود پاکتان

*

روزه به پایان رسید و آمد نو عید / هر روز بر آسمانت باد امروا

*

عید است و دلم خانه ویرانه ، بیا / این خانه تکاندیم ز بیگانه ، بیا

یک ماه تمام میهمانت بودیم / یک روزه به مهمانی این خانه بیا . . .

*

شب عید فطر حاجی میره رو پشتبام که ماه رو ببینه شلوارش پاره بوده از پایین داد می زنند

حاجی ما دیدیم میگه هر کی دیده بخوره ما که هنوز ندییدم !

*

عید فطر و جشن طاعت بر ره یافتگان ضیافت الهی مبارک

*

عیدفطر مبارک ( رصدخانه ی غضنفر)

*

الان جلوی آینه بودم ماهو دیدم!!!

*

مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو / یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو

آیا چیزی قابل درو در این رمضان کاشته ایم ؟

*

تا ز رویت گرفته ام روزه / جز به یادت نکرده ام افطار

*

همیشه وقتی مهمونی ها تموم میشه، حس غریبی دارم

چه برسه به این دفعه که مهمونی خدا داره تموم میشه

*

کجایی ؟ همه دارن رو پشت بوم دنبالت میگردن

آخه ماه من میخوان ببینن فراد عیده یا نه !

*

با تمام شدن ماه رمضان در های رحمت خدا بسته خواهد شد.

لای در نمونی!

*

می تونی چشماتو ببندی و منو تو ذهنت تصور کنی؟

تونستی؟

به شما تبریک می گم!

شما ماه رو دیدید!

عید سعید فطر مبارک

*

حلول ماه شوال و عید سعید فطر مبارک باد . . .

*

عید فطر، روز چیدن میوه های شاداب استجابت مبارک باد . . .

*

این عید فرخنده را به همگی شما عاشقان و دلدادگان صیام

تبریک و تهنیت عرض می نمایم.

*

با خوردن اگر حال تو جا می آید / خوش باش که ایام صفا می آید

آماده به حمله باش در این شب عید / وقتی که صدای ربنا می آید . . .

*

با فرا رسیدن عید سعید فطر امشب همه ی اصفهانی ها

در اقدامی عجیب بیرون از خانه خوابیدند تا فطریه ی خود را نپردازند !!!

*

کم کم غروب ماه خدا دیده می شود / صد حیف ازین بساط که برچیده میشود

در این بهار رحمت و غفران و مغفرت / خوشبخت آنکسی ست که بخشیده میشود

عید شما مبارک

*

بدرود ای بزرگترین ماه خداوند و ای عید اولیای خدا

بدرود ای ماه دست یافتن به آرزوها

بدرود ای یاریگر ما که در برابر شیطان یاریمان دادی

بدرود ای که هنوز فرا نرسیده از آمدنت شادمان بودیم

و هنوز رخت برنبسته از رفتنت اندوهناک.

التماس دعا

*

خداحافظ ای ماه غفران و رحمت / خداحافظ ای ماه عشق و عبادت

خداحافظ ای ماه نزدیکی بر آرزوها / خداحافظ ای ماه مهمانی حق تعالی

خداحافظ ای دوریت سخت و جانکاه / خداحافظ ای بهترین ماه الله

*

خدیا ، خروج از ماه مبارک را برای ما مقارن با خروج از تمامی گناهان قرار بده.

آمین

*

حلول ماه عید و شادی مسلمین است / پایان ماه روزه، برای صائمین است

نشاط و افتخار و شادی و سربلندی / از محک الهی برای مؤمنین است . . .

*

عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت / صد شکر که این آمد و صدحیف که آن رفت . . .

*

به علت استقبال بی نظیر شما روزه داران عزیز عید فطر به تعویق افتاد

و ماه رمضان تا یک ماه دیگر تمدید شد !

*

با پایان یافتن ماه رمضان، درهای رحمت خداوند بسته می شوند،

مواظب باش لای در گیر نکنی!

*

و چقدر سخت است که این عزیزترین عید را بدون آن عزیزترین غایب از نظر بگذرانیم

اللهم عجل لولیک الفرج . . .

*

عید فطر و جشن طاعت بر ره یافتگان ضیافت الهی مبارک

*

دلها همه بهاران شد از شمیم باران / مه رخ نموده امشب در عید روزه داران

هر کس که در دعایش یادی کند ز یاران / شیرین تر از عسل باد کامش به روزگاران . . .

نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

«آزادی باجی به مردم نیست ! چرا که مال و داشته آنهاست»

این سخن از آن مردیست که برای بسیاری از جوانان نسل امروز الگو بوده و سخنانش حامل بغضها و درد های آنهاست .

اُرُد بزرگ اندیشمند، متفکر، نظریه‌پرداز و نقاش ایرانی است.

ارد بزرگ در شهر مشهد به دنیا آمده است. اما اصلیتش از شهرستان شیروان در شمال خراسان است. مادر ارد بزرگ از ایل بزرگ قشقایی بوده است.

ارد بزرگ در کتاب «آرمان نامه» مو به مو پرسش ها ، مشکلات و مصیبتهای نسل امروز را پاسخ می گوید .

از ریش سفیدانی می گوید که همانند «سقفی بر خانه نسل امروز» هستند و اینکه «زنجیره نسلهایند» و وظایف بسیاری بر دوش دارند .

و از آزادی که نهایت آرزوی بشر است می گوید : «رهایی و آزادی ، برآیند پرستش خرد است و دانایی »

از آزادیخواهان تجلیل می کند و می گوید :« پرهای خون آلود برآزندگان نقش زیبای آزادی آیندگان است » آزادی و پرستش میهن را راهی برای پیشرفت ما می داند و می گوید :« میهن پرستی و آزادیخواهی کلید درمان بسیاری از ناراستی هاست »

و هشدار می دهد که :« آنگاه که آزادی فدای میهن پرستی می شود و وارون بر این میهن پرستی فدای چیزهای دیگر ، کشور رو به پلشدی می گرایید و درد »

ارد بزرگ شجاعانه یک به یک عقایدش را می شکافد و نکته به نکته با مخاطب در میان می گذارد و در مورد میهن اینچنین می گوید :« میهن پرستی هنر برآزندگان نیست که آرمان آنان است » او کار را در همین جا رها نمی کند و ختم کلامش بسیار محکم است و می گوید :« آنکه به سرنوشت میهن و مردم سرزمین خویش بی انگیزه است ارزش یاد کردن ندارد »

آزادیخواهی و میهن پرستی دو رکن و ستون اندیشه او محسوب می شود اینچنین فکری بر سراسر کتاب آرمان نامه سایه افکنده است .

به خود بر می گردم به گذشته می نگرم به راهی که آمده ایم و آینده که چگونه مسیری خواهد بود و به آرمانهای ملت خویش ، آرمانهایی که برای غرب بسیار سنگین است و از هم اکنون با جعل اسامی ایرانی و ساختن فیلمهای ۳۰۰ و اسکندر مقدونی و مواضع ضد ایرانی هویت تاریخی و فرهنگی ما را هدف قرار داده اند .

دشمنی آنان بیش از آنکه با نظام حاکمیتی ایران باشد دشمنی با هویت ملی و تاریخی ماست . آنها همواره از خروشیدن و برآمدن دوباره این ملت ترس و واهمه داشته اند . ارد بزرگ مستقیما به ما همان سو را نشان می دهد همان جایی که باعث سربلندی کشور ما در طول تاریخ بوده است . او از آرمان خواهی می گوید :« به جای خود کم بینی و آرمان گریزی ، پای در راه نهیم که این تنها درمانگر دردهای زندگی ست »

و از شرایط امروز و فاصله تا هدف می گوید :« میان گام نخست و آرمان بازه ای نیست ، آنچه داریم اندازه نیروی کنونی ماست » و نهیب می زند :« کمر راه هم در برابر آرمان خواهی برآزندگان خواهد شکست » او می داند جوان و دودمان آهنین ایرانی می تواند و در نهاد خود چنین قدرتی دارد که می گوید :« مردمان توانمند در میان جشن و بزم نیستند . آنها در هر دم به آرمانی بزرگتر می اندیشند و برای رسیدن به آن در حال پیکارند »

آزادی و عشق به میهن را نهایت این راه می داند و آرمانی والا . آرمانی که نباید گم شود ، آرمانی که وظیفه همه است و می گوید :« مهم نیست تا چه میزان رشد کرده ایم ، مهم این است که از آرمان هایمان دور نشده باشیم »

ارد بزرگ تجلی تاریخی پر شکوه است در فرگرد سرآمدان کتاب آرمان نامه می گوید :« کورش نماد فرمانروایان نیک اندیش است و نام او می ماند ، چرا که از راستی و کمک به آدمیان روی برنگرداند » اندیشه او همراز داستانهای شاهنامه است و خرد برایش شرط اول است همان خردی که در فرگرد آرمان به آن اشاره می کند و می گوید :« آدمهای آرمانگرا هنگامیکه به نادرست بودن آرزویی پی می برند بر ادامه آن پافشاری نمی کنند » او فردوسی را راوی یک داستان ساده نمی داند و شاهنامه را بسیار فراتر از حماسه ایی ادبی می داند و می گوید :« ایرانیان نیک نامی و پاکی تبار گذشتگان خویش را در شاهنانه فردوسی می بینند و در هر دودمانی که باشند برآن راه خواهند بود »

براستی کدام یک از روشنفکران این سرزمین تا این حد حساب خود را با تاریخ پر فراز و نشیب این سرزمین روشن کرده اند بسیاری از آنها یا دچار تجدد شدند و یا گرفتار سحر کلام و آنچه پنهان ماند مظاهر بسیار روشن و آشکار ملت سرافراز ایران بود .

تنها نام انسان غیر ایرانی آرمان نامه نام مهاتما گاندیست :« بارزترین و گرامی ترین گرایش گاندی ، میهن پرستی او بود »

در عرصه سیاست جهانی هزاران نام برای گفتن وجود دارد اما ارد از گاندی سخن می گوید و کنش اجتماعی و سیاسی او را یادآور می شود . آرمانی که توانست کشور هفتاد و دو ملت را از دست استعمار پیر نجات بخشد .

ارد بزرگ اهل فریاد و جدل نیست او می گوید :« پرداختن به ریشه ها ، کار ریش سفیدان و اهل دانش است » و براستی او یک شکافنده و اندیشمند است کسی که بدنبال خرد است و نه بلواهای سیاسی و …

او به تاریخ گره خورده است و خود چه جالب می گوید :« آدمها میوه های درختانی هستند که ریشه ای از دیرینه دارند »

در طی سالهای گذشته کمترین گفتگو و صحبتی از او با رسانه ها دیده و یا شنیده ایم . شاید اصلا او به رسانه ها آنگونه که عده ایی برایش سینه چاک می دهند نمی نگرد و می گوید :« رسانه تنها می تواند پژواک ندای مردم باشد نه اینکه به مردم بگوید شما چه بگویید که خوشایند ما باشد »

پژواک مردم برای او بسیار مهمتر از آنچه وجود دارد می باشد .

و این همان آزادی است که ارد بزرگ از آن یادها کرده است . آنگاه که توده مردم به شکل های مختلف حرفهای خودشان را بزنند موجب گسترش و رشد آگاهی های یکدیگر در هر زمینه ایی می گردند . پس باید ندای مردم را شنید و مسیر را برای کاستن دردها و مشکلات فراهم نمود . برای این بزرگمرد ایرانی آرزوی طول عمر و سعادت بیشتر می کنیم .

منابع به ترتیبی که در متن بود:
* فرگرد آزادی – فرمان نخست
* فرگرد ریش سفید – فرمان هشتم
* فرگرد ریش سفید – فرمان ششم
* فرگرد آزادی – فرمان دوم
* فرگرد برآزندگان – فرمان سیزدهم
* فرگرد میهن – فرمان سیزدهم
* فرگرد میهن – فرمان دوازدهم
* فرگرد برآزندگان – قرمان هفدهم
* فرگرد میهن – فرمان نهم
* فرگرد آرمان – فرمان دهم
* فرگرد آرمان – فرمان شانزدهم
* فرگرد آرمان – فرمان هفدهم
* فرگرد آرمان – فرمان دوم
* فرگرد آرمان – فرمان ششم
* فرگرد سرآمدان – فرمان دوم
* فرگرد آرمان – فرمان هیجدهم
* فرگرد سرآمدان – فرمان نخست
* فرگرد سرآمدان – فرمان چهارم
* فرگرد ریشه ها – فرمان دوم
* فرگرد ریشه ها – فرمان پنجم
* فرگرد رسانه – فرمان دوم


نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نامه خواندنی زن به مشاور خانوادگی

 

نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

. آنچه امروز فضای مجله را عطرآگین می کند شاهکاری مسلم از استاد زبانی ما سعدی شیرازی است. ترجیع بند مشهور سعدی، نمونه ی بهترین ترجیع بند زبان پارسی و در غایت کمال این قالب شعری است. بیت ترجیع این اثر فخیم هنری “بنشینم و صبر پیش گیرم…..دنبالهٔ کار خویش گیرم” می باشد.

 

و اما ترجیع بند چیست؟

قالبی شعری است که از ترکیب چند غزل ساخته می شود که یک بیت در میان غزل ها تکرار می شود و بیت آخر هر غزل به شکل هنرمندانه ای با بند ترجیع مرتبط می شود. هاتف اصفهانی نیز نمونه یک ترجیع بند عالی را سروده است که بند ترجیع آن “ که یکی هست و هیچ نیست جز او….وحده لااله الاهو ” می باشد.

آنچه در ترجیع بند سعدی شیرازی به چشم می خورد عشق ناب و خالصانه شاعر و پاکبازی خاص سبک عراقی و به ویژه سبک سعدی است. همانطور که از بند ترجیع بر می آید ناچاری و درماندگی عاشق محور اصلی این شعر ناب است. جالب اینجاست که مضامینی که در هر بند می آید به شکل فوق العاده استادانه ای به بیت ترجیع می رسد. به گونه ای که خواننده به هیچ وجه احساس نمی کند که شاعر در حصار قالب شعری بوده است و گویا این ارتباط لطیف بین ابیات پایانی غزل آن بند و بیت ترجیع خودجوش می باشد. سعدی در کاربرد قافیه خلاقیت های ظریفی را به کار برده است. آنجا که می گوید:

دردا که به خیره عمر بگذشت….ای دل تو مرا نمی‌گذاری ک
بنشینم و صبر پیش گیرم….دنبالهٔ کار خویش گیرم

در حالی که پایان قافیه “…یک” است (مانند باریک) سعدی خلاقانه از ترکیب “نمی گذاری” و “که” قافیه ساخته است. کاربرد تفننی ابیات عربی مانند  غزل هایش در این اثر نیز به چشم می خورد. آنچه حائز اهمیت است کاربرد لطیف عربی در میان ابیات فارسی است. کمتر کسی است که از خواندن این ابیات لذت نبرد. زیرا سعدی عربی را تلطیف می کند و در قالب و ابعاد فهم فارسی زبانان به کار می برد. این هنرمندانه ترین کاربرد یک زبان بیگانه آن هم در یک اثر تغزلی است. از دیگر ویژگی های این اثر فصاحت و بلاغت خیره کننده سعدی است. به جرات می توان گفت کسی را یارای افزودن یک غزل به این ترجیع بند نیست. ممکن است در منظر اول ساده به نظر برسد ولی همین سادگی ویژگی منحصر به فرد آثار سعدی است که در عین سادگی نمی توان مانند آنرا سرود. بسیاری بعد از سعدی، سعی در تقلید از او را داشتند اما هیچ یک موفق نشدند آثاری به کیفیت اشعار سعدی بیافرینند. مجله عاشقانه ما افتخار دارد که این ترجیع بند بی نظیر را به خوانندگان فهیم خود تقدیم کند.

 

ای سرو بلند قامت دوست   وه وه که شمایلت چه نیکوست
در پای لطافت تو میراد   هر سرو سهی که بر لب جوست
نازک بدنی که می‌نگنجد   در زیر قبا چو غنچه در پوست
مه پاره به بام اگر برآید   که فرق کند که ماه یا اوست؟
آن خرمن گل نه گل که باغست   نه باغ ارم که باغ مینوست
آن گوی معنبرست در جیب   یا بوی دهان عنبرین بوست
در حلقه‌ی صولجان زلفش   بیچاره دل اوفتاده چون گوست
می‌سوزد و همچنان هوادار   می‌میرد و همچنان دعاگوست
خون دل عاشقان مشتاق   در گردن دیده‌ی بلاجوست
من بنده‌ی لعبتان سیمین   کاخر دل آدمی نه از روست
بسیار ملامتم بکردند   کاندر پی او مرو که بدخوست
ای سخت دلان سست پیمان   این شرط وفا بود که بی‌دوست
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله‌ی کار خویش گیرم
در عهد تو ای نگار دلبند   بس عهد که بشکنند و سوگند
دیگر نرود به هیچ مطلوب   خاطر که گرفت با تو پیوند
از پیش تو راه رفتنم نیست   همچون مگس از برابر قند
عشق آمد و رسم عقل برداشت   شوق آمد و بیخ صبر برکند
در هیچ زمانه‌ای نزادست   مادر به جمال چون تو فرزند
بادست نصیحت رفیقان   و اندوه فراق کوه الوند
من نیستم ار کسی دگر هست   از دوست به یاد دوست خرسند
این جور که می‌بریم تا کی؟   وین صبر که می‌کنیم تا چند؟
چون مرغ به طمع دانه در دام   چون گرگ به بوی دنبه در بند
افتادم و مصلحت چنین بود   بی‌بند نگیرد آدمی پند
مستوجب این و بیش ازینم   باشد که چو مردم خردمند
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله‌ی کار خویش گیرم
امروز جفا نمی‌کند کس   در شهر مگر تو می‌کنی بس
در دام تو عاشقان گرفتار   در بند تو دوستان محبس
یا محرقتی بنار خد   من جمرتها السراج تقبس
صبحی که مشام جان عشاق   خوشبوی کند اذا تنفس
استقبله و ان تولی   استأنسه و ان تعبس
اندام تو خود حریر چینست   دیگر چه کنی قبای اطلس؟
من در همه قولها فصیحم   در وصف شمایل تو آخرس
جان در قدمت کنم ولیکن   ترسم ننهی تو پای بر خس
ای صاحب حسن در وفا کوش   کاین حسن وفا نکرد با کس
آخر به زکات تندرستی   فریاد دل شکستگان رس
من بعد مکن چنان کزین پیش   ورنه به خدا که من ازین پس
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله‌ی کار خویش گیرم
گفتار خوش و لبان باریک   ما أطیب فاک جل باریک
از روی تو ماه آسمان را   شرم آمد و شد هلال باریک
یا قاتلتی بسیف لحظ   والله قتلتنی بهاتیک
از بهر خدا، که مالکان، جور   چندین نکنند بر ممالیک
شاید که به پادشه بگویند   ترک تو بریخت خون تاجیک
دانی که چه شب گذشت بر من؟   لایأت بمثلها اعادیک
با اینهمه گر حیات باشد   هم روز شود شبان تاریک
فی‌الجمله نماند صبر و آرام   کم تزجرنی و کم اداریک
دردا که به خیره عمر بگذشت   ای دل تو مرا نمی‌گذاری ک
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله‌ی کار خویش گیرم
چشمی که نظر نگه ندارد   بس فتنه که با سر دل آرد
آهوی کمند زلف خوبان   خود را به هلاک می‌سپارد
فریاد ز دست نقش، فریاد   و آن دست که نقش می‌نگارد
هرجا که مولهی چو فرهاد   شیرین صفتی برو گمارد
کس بار مشاهدت نچیند   تا تخم مجاهدت نکارد
نالیدن عاشقان دلسوز   ناپخته مجاز می‌شمارد
عیبش مکنید هوشمندان   گر سوخته خرمنی بزارد
خاری چه بود به پای مشتاق؟   تیغیش بران که سر نخارد
حاجت به در کسیست ما را   کاو حاجت کس نمی‌گزارد
گویند برو ز پیش جورش   من می‌روم او نمی‌گذارد
من خود نه به اختیار خویشم   گر دست ز دامنم بدارد
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله‌ی کار خویش گیرم
بعد از طلب تو در سرم نیست   غیر از تو به خاطر اندرم نیست
ره می‌ندهی که پیشت آیم   وز پیش تو ره که بگذرم نیست
من مرغ زبون دام انسم   هرچند که می‌کشی پرم نیست
گر چون تو پری در آدمیزاد   گویند که هست باورم نیست
مهر از همه خلق برگرفتم   جز یاد تو در تصورم نیست
گویند بکوش تا بیابی   می‌کوشم و بخت یاورم نیست
قسمی که مرا نیافریدند   گر جهد کنم میسرم نیست
ای کاش مرا نظر نبودی   چون حظ نظر برابرم نیست
فکرم به همه جهان بگردید   وز گوشه‌ی صبر بهترم نیست
با بخت جدل نمی‌توان کرد   اکنون که طریق دیگرم نیست
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله‌ی کار خویش گیرم
ای دل نه هزار عهد کردی   کاندر طلب هوا نگردی؟
کس را چه گنه تو خویشتن را   بر تیغ زدی و زخم خوردی
دیدی که چگونه حاصل آمد   از دعوی عشق روی زردی؟
یا دل بنهی به جور و بیداد   یا قصه‌ی عشق درنوردی
ای سیم تن سیاه گیسو   کز فکر سرم سپید کردی
بسیار سیه، سپید کردست   دوران سپهر لاجوردی
صلحست میان کفر و اسلام   با ما تو هنوز در نبردی
سر بیش گران مکن، که کردیم   اقرار به بندگی و خردی
با درد توام خوشست ازیراک   هم دردی و هم دوای دردی
گفتی که صبور باش، هیهات   دل موضع صبر بود و بردی
هم چاره تحملست و تسلیم   ورنه به کدام جهد و مردی
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله‌ی کار خویش گیرم
بگذشت و نگه کرد با من   در پای کشان، ز کبر دامن
دو نرگس مست نیم خوابش   در پیش و به حسرت از قفا من
ای قبله‌ی دوستان مشتاق   گر با همه آن کنی که با من
بسیار کسان که جان شیرین   در پای تو ریزد اولا من
گفتم که شکایتی بخوانم   از دست تو پیش پادشا من
کاین سخت دلی و سست مهری   جرم از طرف تو بود یا من؟
دیدم که نه شرط مهربانیست   گر بانگ برآرم از جفا من
گر سر برود فدای پایت   دست از تو نمی‌کنم رها من
جز وصل توام حرام بادا   حاجت که بخواهم از خدا من
گویندم ازو نظر بپرهیز   پرهیز ندانم از قضا من
هرگز نشنیده‌ای که یاری   بی‌یار صبور بود تا من
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله‌ی کار خویش گیرم
ای روی تو آفتاب عالم   انگشت نمای آل آدم
احیای روان مردگان را   بویت نفس مسیح مریم
بر جان عزیزت آفرین باد   بر جسم شریفت اسم اعظم
محبوب منی چو دیده‌ی راست   ای سرو روان به ابروی خم
دستان که تو داری از پریروی   بس دل ببری به کف و معصم
تنها نه منم اسیر عشقت   خلقی متعشقند و من هم
شیرین جهان تویی به تحقیق   بگذار حدیث ما تقدم
خوبیت مسلمست و ما را   صبر از تو نمی‌شود مسلم
تو عهد وفای خود شکستی   وز جانب ما هنوز محکم
مگذار که خستگان بمیرند   دور از تو به انتظار مرهم
بی‌ما تو به سر بری همه عمر   من بی‌تو گمان مبر که یکدم
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله‌ی کار خویش گیرم
گل را مبرید پیش من نام   با حسن وجود آن گل اندام
انگشت‌نمای خلق بودیم   مانند هلال از آن مه تام
بر ما همه عیب‌ها بگفتند   یا قوم الی متی و حتام؟
ما خود زده‌ایم جام بر سنگ   دیگر مزنید سنگ بر جام
آخر نگهی به سوی ما کن   ای دولت خاص و حسرت عام
بس در طلب تو دیگ سودا   پختیم و هنوز کار ما خام
درمان اسیر عشق صبرست   تا خود به کجا رسد سرانجام
من در قدم تو خاک بادم   باشد که تو بر سرم نهی گام
دور از تو شکیب چند باشد؟   ممکن نشود بر آتش آرام
در دام غمت چو مرغ وحشی   می‌پیچم و سخت می‌شود دام
من بی تو نه راضیم ولیکن   چون کام نمی‌دهی به ناکام
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله‌ی کار خویش گیرم
ای زلف تو هر خمی کمندی   چشمت به کرشمه چشم‌بندی
محرام بدین صفت مبادا   کز چشم بدت رسد گزندی
ای آینه ایمنی که ناگاه   در تو رسد آه دردمندی
یا چهره بپوش یا بسوزان   بر روی چو آتشست سپندی
دیوانه‌ی عشقت ای پریروی   عاقل نشود به هیچ پندی
تلخست دهان عیشم از صبر   ای تنگ شکر بیار قندی
ای سرو به قامتش چه مانی؟   زیباست ولی نه هر بلندی
گریم به امید و دشمنانم   بر گریه زنند ریشخندی
کاجی ز درم درآمدی دوست   تا دیده‌ی دشمنان بکندی
یارب چه شدی اگر به رحمت   باری سوی ما نظر فکندی؟
یکچند به خیره عمر بگذشت   من بعد بر آن سرم که چندی
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله‌ی کار خویش گیرم
آیا که به لب رسید جانم   آوخ که ز دست شد عنانم
کس دید چو من ضعیف هرگز   کز هستی خویش درگمانم؟
پروانه‌ام اوفتان و خیزان   یکباره بسوز و وارهانم
گر لطف کنی بجای اینم   ور جور کنی سزای آنم
جز نقش تو نیست در ضمیرم   جز نام تو نیست بر زبانم
گر تلخ کنی به دوریم عیش   یادت چو شکر کند دهانم
اسرار تو پیش کس نگویم   اوصاف تو پیش کس نخوانم
با درد تو یاوری ندارم   وز دست تو مخلصی ندانم
عاقل بجهد ز پیش شمشیر   من کشته‌ی سر بر آستانم
چون در تو نمی‌توان رسیدن   به زان نبود که تا توانم
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله‌ی کار خویش گیرم
آن برگ گلست یا بناگوش   یا سبزه به گرد چشمه‌ی نوش
دست چو منی قیامه باشد   با قامت چون تویی در آغوش
من ماه ندیده‌ام کله‌دار   من سرو ندیده‌ام قباپوش
وز رفتن و آمدن چه گویم؟   می‌آرد و جد و می‌برد هوش
روزی دهنی به خنده بگشاد   پسته، دهن تو گفت خاموش
خاطر پی زهد و توبه می‌رفت   عشق آمد و گفت زرق مفروش
مستغرق یادت آنچنانم   کم هستی خویش شد فراموش
یاران به نصیحتم چه گویند   بنشین و صبور باش و مخروش
ای خام من اینچنین بر آتش   عیبم مکن ار برآورم جوش
تا جهد بود به جان بکوشم   وانگه به ضرورت از بن گوش
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله‌ی کار خویش گیرم
طاقت برسید و هم بگفتم   عشقت که ز خلق می‌نهفتم
طاقم ز فراق و صبر و آرام   زآن روز که با غم تو جفتم
آهنگ دراز شب ز من پرس   کز فرقت تو دمی نخفتم
بر هر مژه قطره‌ای چو الماس   دارم که به گریه سنگ سفتم
گر کشته شوم عجب مدارید   من خود ز حیات در شگفتم
تقدیر درین میانم انداخت   چندانکه کناره می‌گرفتم
دی بر سر کوی دوست لختی   خاک قدمش به دیده رفتم
نه خوارترم ز خاک بگذار   تا در قدم عزیزش افتم
زانگه که برفتی از کنارم   صبر از دل ریش گفت رفتم
می‌رفت و به کبر و ناز می‌گفت   بی‌ما چه کنی؟ به لابه گفتم
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله‌ی کار خویش گیرم
باری بگذر که در فراقت   خون شد دل ریش از اشتیاقت
بگشای دهن که پاسخ تلخ   گویی شکرست در مذاقت
در کشته‌ی خویشتن نگه کن   روزی اگر افتد اتفاقت
تو خنده زنان چو شمع و خلقی   پروانه صفت در احتراقت
ما خود ز کدام خیل باشیم   تا خیمه زنیم در وثاقت؟
ما اخترت صبابتی ولکن   عینی نظرت و ما اطاقت
بس دیده که شد در انتظارت   دریا و نمی‌رسد به ساقت
تو مست شراب و خواب و ما را   بیخوابی کشت در تیاقت
نه قدرت با تو بودنم هست   نه طاقت آنکه در فراقت
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله‌ی کار خویش گیرم
آوخ که چو روزگار برگشت   از من دل و صبر و یار برگشت
برگشتن ما ضرورتی بود   وآن شوخ به اختیار برگشت
پرورده بدم به روزگارش   خو کرد و چو روزگار برگشت
غم نیز چه بودی ار برفتی   آن روز که غمگسار برگشت
رحمت کن اگر شکسته‌ای را   صبر از دل بیقرار برگشت
عذرش بنه ار به زیر سنگی   سر کوفته‌ای چو مار برگشت
زین بحر عمیق جان به در برد   آنکس که هم از کنار برگشت
من ساکن خاک پاک عشقم   نتوانم ازین دیار برگشت
بیچارگیست چاره‌ی عشق   دانی چه کنم چو یار برگشت؟
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله‌ی کار خویش گیرم
هر دل که به عاشقی زبون نیست   دست خوش روزگار دون نیست
جز دیده‌ی شوخ عاشقان را   بر چهره دوان سرشک خون نیست
کوته نظری به خلوتم گفت   سودا مکن آخرت جنون نیست
گفتم ز تو کی برآید این دود   کت آتش غم در اندرون نیست؟
عاقل داند که ناله‌ی زار   از سوزش سینه‌ای برون نیست
تسلیم قضا شود کزین قید   کس را به خلاص رهنمون نیست
صبر ار نکنم چه چاره سازم؟   آرام دل از یکی فزون نیست
گر بکشد و گر معاف دارد   در قبضه‌ی او چو من زبون نیست
دانی به چه ماند آب چشمم؟   سیماب، که یکدمش سکون نیست
در دهر وفا نبود هرگز   یا بود و به بخت ما کنون نیست
جان برخی روی یار کردم   گفتم مگرش وفاست چون نیست
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله‌ی کار خویش گیرم
در پای تو هرکه سر نینداخت   از روی تو پرده بر نینداخت
در تو نرسید و پی غلط کرد   آن مرغ که بال و پر نینداخت
کس با رخ تو نباخت اسبی   تا جان چو پیاده در نینداخت
نفزود غم تو روشنایی   آن را که چو شمع سر نینداخت
بارت بکشم که مرد معنی   در باخت سر و سپر نینداخت
جان داد و درون به خلق ننمود   خون خورد و سخن به در نینداخت
روزی گفتم کسی چون من جان   از بهر تو در خطر نینداخت
گفتا نه که تیر چشم مستم   صید از تو ضعیفتر نینداخت
با آنکه همه نظر در اویم   روزی سوی ما نظر نینداخت
نومید نیم که چشم لطفی   بر من فکند، و گر نینداخت
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله‌ی کار خویش گیرم
ای بر تو قبای حسن چالاک   صد پیرهن از محبتت چاک
پیشت به تواضعست گویی   افتادن آفتاب بر خاک
ما خاک شویم و هم نگردد   خاک درت از جبین ما پاک
مهر از تو توان برید؟ هیهات   کس بر تو توان گزید؟ حاشاک
اول دل برده باز پس ده   تا دست بدارمت ز فتراک
بعد از تو به هیچ‌کس ندارم   امید و ز کس نیایدم باک
درد از جهت تو عین داروست   زهر از قبل تو محض تریاک
سودای تو آتشی جهانسوز   هجران تو ورطه‌ای خطرناک
روی تو چه جای سحر بابل؟   موی تو چه جای مار ضحاک؟
سعدی بس ازین سخن که وصفش   دامن ندهد به دست ادراک
گرد ارچه بسی هوا بگیرد   هرگز نرسد به گرد افلاک
پای طلب از روش فرو ماند   می‌بینم و حیله نیست الاک
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله‌ی کار خویش گیرم
ای چون لب لعل تو شکر نی   بادام چو چشمت ای پسر نی
جز سوی تو میل خاطرم نه   جز در رخ تو مرا نظر نی
خوبان جهان همه بدیدم   مثل تو به چابکی دگر نی
پیران جهان نشان ندادند   چون تو دگری به هیچ قرنی
ای آنکه به باغ دلبری بر   چون قد خوش تو یک سجر نی
چندین شجر وفا نشاندم   و ز وصل تو ذره‌ای ثمر نی
آوازه‌ی من ز عرش بگذشت   و ز درد دلم تو را خبر نی
از رفتن من غمت نباشد   از آمدن تو خود اثر نی
باز آیم اگر دهی اجازت   ای راحت جان من، و گر نی
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله‌ی کار خویش گیرم
شد موسم سبزه و تماشا   برخیز و بیا به سوی صحرا
کان فتنه که روی خوب دارد   هرجا که نشست خاست غوغا
صاحبنظری که دید رویش   دیوانه‌ی عشق گشت و شیدا
دانی نکند قبول هرگز   دیوانه حدیث مرد دانا
چشم از پی دیدن تو دارم   من بی تو خسم کنار دریا
از جور رقیب تو ننالم   خارست نخست بار خرما
سعدی غم دل نهفته می‌دار   تا می‌نشوی ز غیر رسوا
گفتست مگر حسود با تو   زنهار مرو ازین پس آنجا
من نیز اگرچه ناشکیبم   روزی دو برای مصلحت را
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله‌ی کار خویش گیرم
بربود جمالت ای مه نو   از ماه شب چهارده ضو
چون می‌گذری بگو به طاوس   گر جلوه‌کنان روی چنین رو
گر لاف زنی که من صبورم   بعد از تو، حکایتست و مشنو
دستی ز غمت نهاده بر دل   چشمی ز پیت فتاده در گو
یا از در عاشقان درون آی   یا از دل طالبان برون شو
زین جور و تحکمت غرض چیست؟   بنیاد وجود ما کن و رو
یا متلف مهجتی و نفسی   الله یقیک محضر السو
با من چو جوی ندید معشوق   نگرفت حدیث من به یک جو
گفتم کهنم مبین که روزی   بینی که شود به خلعتی نو
در سایه‌ی شاه آسمان قدر   مه طلعت آفتاب پرتو
وز لطف من این حدیث شیرین   گر می‌نرسد به گوش خسرو
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله‌ی کار خویش گیرم

 

نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 
  1. کلمه شاهراه از راهی که کورش کبیر بین سارد پایتخت کارون و پاسارگاد احداث کرد گرفته شده است .
  2. کورش کبیر در شوروی سابق شهری ساخت به نام کورپولیس که خجند امروزی نام دارد .
  3. کورش پس از فتح بابل به معبد مردوک رفت و برای ابراز محبت به بابلی ها به خدای آنان احترام گذاشت و در همان معبد که بیش از ۱۰۰۰ متر بلندی داشت برای اثبات حسن نیت خود به آنان تاج گذاری کرد .
  4. اولین هنرستان فنی و حرفه ای در ایران توسط کورش کبیر در شوش جهت تعلیم فن و هنر ساخته شد .
  5. دیوار چین با بهره گیری از دیواری که کورش در شمال ایران در سال ۵۴۴ قبل از میلاد برای جلوگیری از تهاجم اقوام شمالی ساخت، ساخته شد
  6. اولین سیستم استخدام دولتی به صورت لشگری و کشوری به مدت ۴۰ سال خدمت و سپس بازنشستگی و گرفتن مستمری دائم را کورش کبیر در ایران پایه گذاری کرد .
  7. کمبوجبه فرزند کورش بدلیل کشته شدن ۱۲ ایرانی در مصر و اینکه فرعون مصر به جای عذر خواهی از ایرانیان به دشنام دادن و تمسخر پرداخته بود ، با ۲۵۰ هزار سرباز ایرانی در روز ۴۲ از آغاز بهار ۵۲۵ قبل از میلاد به مصر حمله کرد و کل مصر را تصرف کرد و بدلیل آمدن قحطی در مصر مقداری بسیار زیادی غله وارد مصر کرد . اکنون در مصر یک نقاشی دیواری وجود دارد که کمبوجیه را در حال احترام به خدایان مصر نشان میدهد . او به هیچ وجه دین ایران را به آنان تحمیل نکرد و بی احترامی به آنان ننمود .
  8. داریوش کبیر با شور و مشورت تمام بزرگان ایالتهای ایران که در پاسارگاد جمع شده بودند به پادشاهی برگزیده شد و در بهار ۵۲۰ قبل از میلاد تاج شاهنشاهی ایران رابر سر تهاد و برای همین مناسبت ۲ نوع سکه طرح دار با نام داریک ( طلا ) و سیکو ( نقره ) را در اختیار مردم قرار داد که بعدها رایج ترین پولهای جهان شد .
  9. داریوش کبیر طرح تعلمیات عمومی و سوادآموزی را اجباری و به صورت کاملا رایگان بنیان گذاشت که به موجب آن همه مردم می بایست خواندن و نوشتن بدانند که به همین مناسبت خط آرامی یا فنیقی را جایگزین خط میخی کرد که بعدها خط پهلوی نام گرفت . ( داریوش به حق متعلق به زمان خود نبود و ۲۰۰۰ سال جلو تر از خود می اندیشید )
  10. داریوش در پایئز و زمستان ۵۱۸ – ۵۱۹ قبل از میلاد نقشه ساخت پرسپولیس را طراحی کرد و با الهام گرفتن از اهرام مصر نقشه آن را با کمک چندین تن از معماران مصری بروی کاغد آورد .
  11. داریوش بعد از تصرف بابل ۲۵ هزار یهودی برده را که در آن شهر بر زیر یوق بردگی شاه بابل بودند آزاد کرد ..
  12. داریوش در سال دهم پادشاهی خود شاهراه بزرگ کورش را به اتمام رساند و جاده سراسری آسیا را احداث کرد که از خراسان به مغرب چین میرفت که بعدها جاده ابریشم نام گرفت .
  13. اولین بار پرسپولیس به دستور داریوش کبیر به صورت ماکت ساخته شد تا از بزرگترین کاخ آسیا شبیه سازی شده باشد که فقط ماکت کاخ پرسپولیس ۳ سال طول کشید و کل ساخت کاخ ۶۵ سال به طول انجامید .
  14. داریوش برای ساخت کاخ پرسپولیس که نمایشگاه هنر آسیا بوده ۲۵ هزار کارگر به صورت ۱۰ ساعت در تابستان و ۸ ساعت در زمستان به کار گماشته بود و به هر استادکار هر ۵ روز یکبار یک سکه طلا ( داریک ) می داده و به هر خانواده از کارگران به غیر از مزد آنها روزانه ۲۵۰ گرم گوشت همراه با روغن – کره – عسل و پنیر میداده است و هر ۱۰ روز یکبار استراحت داشتند
  15. داریوش در هر سال برای ساخت کاخ به کارگران بیش از نیم میلیون طلا مزد می داده است که به گفته مورخان گران ترین کاخ دنیا محسوب میشده . این در حالی است که در همان زمان در مصر کارگران به بیگاری مشغول بوده اند بدون پرداخت مزد که با شلاق نیز همراه بوده است .
  16. تقویم کنونی ( ماه ۳۰ روز ) به دستور داریوش پایه گذاری شد و او هیاتی را برای اصلاح تقویم ایران به ریاست دانشمند بابلی “دنی تون” بسیج کرده بود . بر طبق تقویم جدید داریوش روز اول و پانزدهم ماه تعطیل بوده و در طول سال دارای ۵ عید مذهبی و ۳۱ روز تعطیلی رسمی که یکی از آنها نوروز و دیگری سوگ سیاوش بوده است .
  17. داریوش پادگان و نظام وظیفه را در ایران پایه گزاری کرد و به مناسبت آن تمام جوانان چه فرزند شاه و چه فرزند وزیر باید به خدمت بروند و تعلیمات نظامی ببینند تا بتوانند از سرزمین پارس دفاع کنند .
  18. داریوش برای اولین بار در ایران وزارت راه – وزارت آب – سازمان املاک –سازمان اطلاعات – سازمان پست و تلگراف ( چاپارخانه ) را بنیان نهاد .
  19. اولین راه شوسه و زیر سازی شده در جهان توسط داریوش ساخته شد
  20. داریوش برای جلوگیری از قحطی آب در هندوستان که جزوی از امپراطوری ایران بوده سدی عظیم بروی رود سند بنا نهاد .
  21. فیثاغورث که بدلایل مذهبی از کشور خود گریخته بود و به ایران پناه آورده بود توسط داریوش کبیر دارای یک زندگی خوب همراه با مستمری دائم شد .
  22. در طول سلطنت داریوش کبیر ۲۴۲ حکمران بر علیه او شورش کرده بودند و او پادشاهی بوده که با ۲۴۲ مورد شورش مقابله کرد و همه را بر جای خود نشاند و عدالت را در سرتاسر ایران بسط داد . او در سال آخر پادشاهی به اندازه ۱۰ میلیون لیره انگلستان ذخیره مالی در خزانه دولتی بر جای گذاشت.
 
 

نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

اعمال ما، همیشه رساتر از کلماتند. مثلاً تبسم شما به طرف مقابلتان می‌گوید: "من دوستت دارم، تو مرا خوشحال می‌کنی، از ملاقاتت خوشحالم". تبسم خرجی ندارد، ولی چیزهای بسیاری می‌آفریند. لبخند بدون این‌که دهنده‌اش را فقیر کند، گیرنده اش را ثروتمند می‌کند.
تبسم، یک لحظه بیشتر پایدار نیست، ولی گاهی خاطره‌اش تا ابد باقی می‌ماند. هیچ‌کس آن‌قدر غنی نیست که نیازی به تبسم نداشته باشد و هیچ‌کس آن‌قدر فقیر نیست که از عهده بخشش یک تبسم برنیاید.

لبخند، خستگی را برطرف و افراد مأیوس را امیدوار می‌کند. لبخند، اشعه آفتاب است برای افسردگان و بهترین پادزهر طبیعی است برای غم و ناراحتی. با همه اینها، تبسم را نه می‌توان خرید و نه می‌توان گدائی کرد و نه می‌توان دزدید، زیرا تبسم یک کالای زمینی نیست، مگر زمانی‌که عطا شود. پس لبخند را فراموش نکنید. لبخند بی‌هزینه شما، گرانبهاترین هدیه است.

در تمام دنیا انسان‌ها وقتی خوشحالند، لبخند می‌زنند بر طبق تحقیقات انسان‌شناسان، لبخند یکی از احساسات جهانی و شاخص احساسات انسانی است. توانائی لبخند زدن یکی از تفاوت‌های اصلی فیزیولوژیک بین انسان و حیوان است. توانائی لبخند زدن از کارکردهای سطوح عالی مغز است که فقط در نوع انسان و حیوان است. توانائی لبخند زدن از کارکردهای سطوح عالی مغز است که فقط در نوع انسان مشاهده شده است. در حالی‌که انقباض عضلات صورت برای نشان دادن خشم و تنفر در اغلب پستانداران عالی وجود دارد.

دکتر "پل اکمن" محقق ارتباطات غیرکلامی می‌گوید: "لبخند یکی از ساده‌ترین و در عین حال یکی از گیج‌کننده‌ترین حالات انسان است." برای یک لبخند، تنها یک ماهیچه صورت مورد نیاز است، در حالی‌که برای نشان دادن اندوه و یا تنفر، دست کم باید دو ماهیچه صورت‌تان را به‌کار بگیرید، یعنی برای لبخند زدن به انرژی به مراتب کمتری نیاز دارید. پس کسانی‌که پیوسته اخم به چهره دارند، انرژی فراوانی را مصرف می‌کنند تا خصوصیتی را در چهره خود پدید آورند.

تحقیقات علمی جدید همگی مؤید آن ضرب‌المثل قدیمی‌اند که می‌گوید: "خنده بر هر درد بی‌درمان دواست." بر طبق تحقیقات پزشکان انگلیسی در اگوست ۱۹۵۸ خندیدن بر تمام اندام‌های بدن تأثیر می‌گذارد، به‌عنوان مسکن طبیعی عمل می‌کند، فشار روانی را کاهش می‌دهد، کالری‌ها را به سرعت می‌سوزاند و سوءهاضمه را بهبود می‌بخشد. در حال حاضر نیز دانشمندان معتقدند که می‌توانیم با خنده چاقی را از بین ببریم، زیرا خنده به سرعت سوخت و ساز را افزایش می‌دهد. جریان خون و فرآیندهای هاضمه با خندیدن سرعت می‌یابند و کل سیستم بدن از حالت رکود و کسالت خارج می‌شود.

دکتر "جون گومز" روان‌پزشک می‌گوید: "خنده در نهایت بهترین شیوه کنار آمدن با هیجانات عصبی و موقعیت‌های پراسترس است. خنده، استرس را همچون یخی در برابر آتش ذوب می‌کند. لبخند و خنده، رشد سرطان را متوقف می‌کند. همچنین کسانی‌که بیشتر می‌خندند، کمتر در معرض ابتلا به سرطان قرار دارند و کسانی‌که در زندگی، خود را از شادی دور نگه می‌دارند، به مراتب بیشتر از مردم شاد به سرطان دچار می‌شوند.

گاهی پیش می‌آید که تمایلی به لبخند زدن نداریم و حالمان چندان خوش نیست؛ در چنین صورتی می‌توانیم نکات زیر را به‌کار ببندیم و همه باید به مؤثر بودن آنها امیدوار باشیم تا هیچ‌گاه چهره‌مان از لبخندی زیبا خالی نباشد. این سخن مارک تواین را فراموش نکنید "که هیچ چیز غم‌انگیزتر از دیدن چهره‌های جوان ولی عبوس نیست."

به‌خود بقبولانید که لبخند بزنید و یا پیش خود آوازی را زمزمه کنید. طوری رفتار کنید که گوئی شاد و خوشحالید. این امر موجب می‌شود که شادی، شما را فراموش نکند. اغلب ما درست به همان اندازه احساس شادی می‌کنیم که تصمیم گرفته‌ایم شاد باشیم. همیشه قدردان باشید و به نعماتی که دارید بیندیشید. همیشه احساس قدرشناسی با طبیعی‌ترین لبخند دنیا همراه می‌شود. همه جا پیام‌آور دوستی، شادی و نشاط باشید تا هم از شما استقبال کنند و اگر تاکنون چنین می‌پنداشتیم که ابتدا باید شاد باشیم و سپس لبخند بزنیم، طبق تئوری جدید می‌توانیم ابتدا لبخند بزنیم و سپس شاد شویم.

از فواید لبخند زدن

۱. لبخند جذابتان می کند. همه ما به سمت افرادیکه لبخند می زنند کشیده می شویم. لبخند یک کشش و جذبه فوری ایجاد می کند. دوست داریم نسبت به آنها شناخت پیدا کنیم.
۲. لبخند حال و هوایتان را تغییر می دهد.دفعه بعدی که احساس بی حوصلگی و ناراحتی کردید، لبخند بزنید. لبخند به بدن حقه می زند.
۳. لبخند مسری است. لبخند زدن برایتان شادی می آورد. با لبخند زدن فضای محیط را هم شادتر می کنید و اطرافیان را مانند آهن ربا به سمت خود می کشید.
۴. لبخند زدن استرس را از بین می برد. وقتی استرس دارید، لبخند بزنید. با اینکار استرستان کمتر می شود و می توانید برای بهبود اوضاع وارد عمل شوید.
۵. لبخند زدن سیستم ایمنی بدن را تقویت می کند. به این دلیل عملکرد ایمنی بدن تقویت می شود که شما احساس آرامش بیشتری دارید. با لبخند زدن از ابتلا به آنفولانزا و سرماخوردگی جلوگیری کنید.
۶. لبخند زدن فشارخونتان را پایین می آورد. وقتی لبخند می زنید، فشارخونتان به طرز قابل توجهی پایین می آید. لبخند بزنید و خودتان امتحان کنید.
۷. لبخند زدن اندورفین، سروتونین و مسکن های طبیعی بدن را آزاد می کند. تحقیقات نشان داده است که لبخند زدن با تولید این سه ماده در بدن باعث بهبود روحیه می شود. می توان گفت لبخند زدن یک داروی مسکن طبیعی است.
۸. لبخند زدن چهره تان را جوان تر نشان می دهد. عضلاتی که برای لبخند زدن استفاده می شوند صورت را بالا می کشند. پس نیازی به کشیدن پوست صورتتان ندارید، سعی کنید همیشه لبخند بزنید.
۹. لبخند زدن باعث می شود موفق به نظر برسید. به نظر می رسد که افرادی که لبخند می زنند اعتماد به نفس بالاتری دارند و در کارشان بیشتر پیشرفت می کنند.
۱۰. لبخند زدن کمک می کند مثبت اندیش باشید.

لبخند بزنید. حالا سعی کنید بدون از بین رفتن آن لبخند به یک مسئله منفی فکر کنید. خیلی سخت است. وقتی لبخند می زنیم بدن ما به بقیه بدن پیغام می فرستد که "زندگی خوب پیش می رود". پس با لبخند زدن از افسردگی، استرس و نگرانی دور بمانید
نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 اندیشکده "بروکینگز" با اشاره به دستور الظواهری برای حرکت نیروهای القاعده به سوریه علیه بشار اسد، می‌نویسد؛ هرچه جنگ داخلی در سوریه بیشتر طول بکشد، القاعده از هرج ومرج و جنگ‌های فرقه‌ای و کشیده‌شدن خشونت از سوریه به لبنان، ترکیه، عراق و اردن بهره بیشتری می‌برد.
 

 

 

 

 موسسه مطالعاتی "بروکینگز" در مطلبی با عنوان "بازگشت عربی القاعده: بهره‌وری از ایجاد هرج و مرج در سوریه و مالی" به قلم "بروس ریدل" کارشناس سیاست خارجی در مرکز "سابان برای سیاست خاورمیانه"، می‌نویسد؛ القاعده، بیش از یک دهه است که بهار عربی را برای ایجاد بزرگترین مخفی‌گاه‌های امن و پایگاه‌های عملیاتش در کشورهای عربی استثمار کرده است. در 18 ماهی که از آغاز انقلاب‌های عربی می‌گذرد، القاعده باو جود مرگ موسسش "اسامه بن‌ لادن" و فقدان حمایت عمومی، قویتر شده است. این سازمان تروریستی همانند دیگر مردم جهان، از انقلاب‌هایی که منجر به ساقط کردن دیکتاتورها در تونس، لیبی، مصر و یمن شد، متعجب گردید. ایدئولوژی خشونت  القاعده، با جنبش‌های انقلابی آرامی که کل شمال آفریقا و خاورمیانه را در بر گرفت، به چالش کشیده شد. القاعده خود را با شرایط تطبیق می‌دهد و از هرج و مرج و معضلاتی که در اثر تغییرات انقلابی به وجود آمده، برای ایجاد پایگاه‌ها و مقرهای جدید خود از یک سوی جهان عرب تا سوی دیگر استفاده می‌کند.

 

* القاعده شمال مالی را تحت کنترل دارد

در شمال آفریقا، "القاعده در مغرب اسلامی" که یکی از شاخه‌های این سازمان بین‌المللی است، به طور موفقیت‌آمیزی با یک گروه تندروی محلی در مالی با عنوان "انصارالدین" متحد شده و آنها به طور موثری کنترل دو سوم شمال مالی را در اختیار گرفته‌اند. علاوه بر این، آنها در حال تخریب میراث اسلامی شهر افسانه‌ای "تیمبوکتو"، همانند آنچه که القاعده بر سر بناهای تاریخی افغانستان پیش از 11 سپتامبر ‌آورد، هستند. القاعده در مغرب اسلامی، همواره جزو شاخه‌های ضعیف‌تر القاعده بوده است. این گروه که از یک گروه تروریستی الجزایری در سال 2006 به وجود آمد، یک سال پس از تاسیس، موفقیتی زودهنگام را با منفجر کردن مقر سازمان ملل در الجزیره بدست آورد. اما این گروه بیشتر عمرش را محدود به ربودن غربی‌هایی گذرانده که در بیابان‌های دور الجزایر، مالی، موریتانی و نیجر به سفر پرداخته‌اند و یا به دیگر اقدامات جنایی مشغول بوده است. القاعده در مغرب اسلامی، بهار امسال پس از یک کودتای نظامی در مالی، شریکی با نام انصارالدین یافت و آنها به کمک یکدیگر، نیروهای دولتی را از شمال مالی رانده و سپس به مبارزه با جنبش مستقل "توآرگ" پرداختند که در ابتدا شریکشان محسوب می‌شد و اکنون، مقری وسیع به اندازه ایالت تگزاس را در صحرا تحت کنترل خود دارند.

رهبران مراکشی و فرانسوی، اکنون مقر "القاعده در مغرب اسلامی" در مالی، را به عنوان بزرگترین تهدید برای ثبات منطقه‌ای در بیش از یک دهه گذشته می‌دانند. رهبران القاعده در مغرب اسلامی، اکنون در حال زندگی آزادانه در شهرهای مالی هستند و از تخریب آثار اسلامی این کشور حمایت می‌کنند و این مسئله را برگرفته از اسلام واقعی می‌دانند. جنگجویان القاعده در مغرب اسلامی، برای ارعاب و کنترل جمعیت محلی با انصارالدین همکاری می‌کنند. تلفیق تحریک‌آمیز "القاعده در مغرب اسلامی"، "انصارالدین" و شورشیان "توآرگ" پیچیده و خطرناک است. آنها همگی، پس از غارت انبار تسلیحاتی در لیبی پس از سقوط معمر قذافی، مسلح شده‌اند. "القاعده در مغرب اسلامی"، تسلیحاتی را از لیبی بدست آورد که احتمالا آن را به مسلح‌ترین شاخه القاعده در جهان تبدیل می‌کند.

 

* تسلیحات به غارت رفته لیبی اکنون علیه اسرائیل استفاده می‌شوند

در مصر نیز، مقر جهادی دیگری از القاعده در صحرای سینا در حال شکل‌گیری است که مدتها، پریشان و عصبانی در حاشیه بود. پس از انقلاب، قبایل بدوی ناراضی در صحرای سینا با زندانیان جهادی آزادشده از زندان‌های مبارک، در انجام حملات علیه تاسیسات امنیتی و خط لوله گاز مصر-اسرائیل همکاری کردند. القاعده‌ای‌های صحرای سینا، تابع دستورات "ایمن الظواهری" رهبر مصری القاعده هستند که جانشین بن‌لادن شد. ظواهری به نوبه خود، حملات آنها علیه اهداف اسرائیلی را تایید می‌کند گرچه هنوز آنها را به طور رسمی به عنوان یکی از شاخه‌های القاعده نشناخته است. تسلیحات لیبیایی همچنین به صحرای سینا نیز راه یافته‌اند.

 

* القاعده یمن تاکنون سه تلاش ناکام علیه اهدافی در آمریکا داشته است

در یمن نیز، گروه "القاعده در شبه‌جزیره عرب" از سقوط دیکتاتوری "علی عبدالله صالح"، برای کنترل بر بخش‌های دوردست جنوبی و شرقی این کشور استفاده کرده است. این گروه تابستان جاری، بر اثر حملات نیروهای دولتی کنترل خود را بر چندین شهر از دست داد اما همچنان به حملات مرگبار خود، علیه اهداف امنیتی در صنعا و عدن و دیگر شهرهای بزرگ ادامه می‌دهد. القاعده در شبه جزیره عرب، از سال 2009 تاکنون، سه بار تلاش کرده به اهدافی در آمریکا حمله کند و تنها، شانس و همکاری خوب اطلاعاتی بین آمریکا، انگلیس و عربستان سعودی مانع از این کار شده است.

 

* القاعده عراق نیروهایش را برای مبارزه با حکومت بشار اسد به سوریه اعزام می‌کند

در عراق نیز انتظار می‌رفت اقدام سال 2007 جرج بوش، گروه "کشور اسلامی عراق" که یکی از شعبات القاعده بود را از بین ببرد اما موفقیت‌آمیز نبود. برغم فشار زیاد و کشتار رهبران ارشد این گروه، این شعبه القاعده باقی ماند و خود را احیا کرد. این گروه، وابسته به اقلیت اهل سنت عراق است که احساس می‌کند توسط دولت شیعه این کشور، مورد ظلم قرار می‌گیرد. این گروه القاعده، ماه جاری خونبارترین حملات خود در طول سالهای گذشته را در سراسر کشور انجام داد. القاعده در عراق، بر حملات علیه حکومت شیعه تمرکز دارد که از آن به عنوان "لانه شیطانی صفوی"، اشاره به امپراطوری ایرانی شیعه که در قرن هفدهم بر ایران و عراق حکومت می‌کرد، یاد می‌کند. "ابوبکر البغدادی"، رهبر این گروه متعهد شده حملات بیشتری را در عراق و در آمریکا انجام دهد.

القاعده در عراق، در حال فعالیت برای صدور جهادش به سوریه در قالب هرج و مرج و جنگ داخلی است. "ظواهری" از جهادی‌های سراسر جهان خواسته، بهار جاری به سوریه سفر کنند تا به ناآرامی‌ها علیه حکومت بشار اسد و اقلیت علوی که از آن حمایت می‌کنند، بپیوندند. اسد و علوی‌ها برای القاعده هدفی کامل هستند؛ بسیاری از اعضای اهل سنت معتقدند که علوی‌ها، شاخه‌ای از اسلام هستند که باید سرکوب شوند. در حالی که القاعده بخش کوچکی از مخالفان در سوریه را تشکیل می‌دهد اما مهارت‌های منحصربفردی در ساخت بمب و عملیات‌های انتحاری دارد.

 

* امروز القاعده در سطح عملیاتی در جهان عرب قویتر از سال‌های گذشته است

وب‌سایت‌های القاعده، هر روز گزارش می‌دهند که "شهدای" جدید القاعده که ملیت‌های سعودی، فلسطینی و مصری دارند، در مبارزات دمشق و حلب کشته شده‌اند. گزارشات موثق از خبرنگاران حاکی از آن است که گروهی از القاعده‌هایی که از پاکستان، بنگلادش و کشورهای دیگر هستند، ارتباطات کمی با القاعده دارند. هرچه جنگ داخلی در سوریه بیشتر طول بکشد، القاعده از هرج ومرج و جنگ‌های فرقه‌ای سود بیشتری می‌برد. القاعده همچنین از کشیده شدن خشونت از سوریه به لبنان، ترکیه، عراق و اردن بهره خواهد برد.

موفقیت القاعده در سود بردن از تغییرات انقلابی در جهان عرب در حالی صورت می‌گیرد که این گروه، از حمایت مردمی گسترده‌ای برخوردار نیست. این گروه همچنان همان جنبش تندرویی است که تنها در میان اقلیتی کوچک محبوبیت دارد اما تروریسم، مسابقه بر سر محبوبیت نیست. امروزه القاعده در سطح عملیاتی در جهان عرب قویتر از سالهای گذشته است و چشم‌اندازهای بیشتری از قویتر شدن این گروه در آینده وجود دارد

نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

تعدادی از جوانان منطقه الشرقیه عربستان روز گذشته از تأسیس مجموعه های مقاومت مردمی علیه آل سعود با عنوان ' ارتش آزاد عوامیه ' خبر دادند.

پایگاه خبری النخیل، تعدادی از صفحات موجود در شبکه های اجتماعی فیسبوک و توییتر خبر از تأسیس نخستین هسته های مقاومت مسلحانه مردمی علیه آل سعود با عنوان " ارتش آزاد عوامیه " یا " ارتش آزاد شیعه " توسط هوادران روحانی مبارز عربستانی، آیت الله شیخ باقر النمر، خبر دادند.

فعالان شیعه اعلام کردند هدف از تشکیل ارتش آزاد عوامیه که منتسب به شهر شیعه نشین عوامیه در شرق عربستان است، قیام علیه حکومت آل سعود است.

اخبار و بیانیه های منتشر شده در فیسبوک و توییتر نشان می دهد که هواداران شیخ نمر فعالیت خود برای راه اندازی اولیه این مجموعه را آغاز کرده اند.

این فعالان می افزایند: ارتش آزاد عوامیه فعالیت نظامی خود را در برخی مناطق عربستان که از پیش تعیین شده است آغاز خواهد کرد و در ابتدا حملاتی علیه برخی مراکز امنیتی و دستگاه های وابسته به آل سعود انجام خواهد داد.

عربستان سعودی از جمله کشورهایی است که موج بیداری اسلای و به تعبیری بهار عربی، از ماه ها قبل به آن رسیده است و هر روز اعتراضات گسترده ای در مناطق مختلف این کشور به ویژه مناطق شرقی که محل سکونت اقلیت شیعی است در حال رخ دادن است.

نقض گسترده حقوق بشر، تقسیم ناعادلانه ثروت، نبود آزادی های مذهبی و فردی، حقوق زنان و اداره کشور توسط یک خاندان فاسد و ارتباط گسترده با رژیم صهیونیستی و آمریکا از دلایل اصلی اعتراضات شیعیان به آل سعود است

نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 
مشروح/ سید حسن نصرالله:
 

 دبیر کل حزب‌الله لبنان در سخنرانی خود به مناسبت روز جهانی قدس به رژیم صهیونیستی هشدار داد که هر گونه ماجراجویی این رژیم علیه ایران با پاسخ تکان‌دهنده و برق‌آسای تهران مواجه خواهد شد.

 

 

سید نصر الله دبیرکل حزب الله لبنان در سخنانی که به مناسبت گرامیداشت روز جهانی قدس در سالن شهید سید محمد باقر صدر ایراد کرد، گفت: امام خمینی(ره) آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را روز جهانی قدس اعلام کرد که اشاره روشن به این دارد که توجه همه در این ماه مبارک رمضان به سمت قدس و فلسطین متمرکز شود.

 

وی که سخنانش به طور مستقیم از شبکه خبری المنار  پخش شد، افزود: حوادث و تحولات در طول یکسال تا به امروز در تمامی بلاد مسلمانان باعث شده که از قدس غافل شویم و این نشان می‌دهد که ما هر سال و بویژه در ماه رمضان نیاز به این داریم که به فلسطین و قدس بازگشته و برای خودمان اصول و مسئولیت‌های دینی در قبال قدس، مقدسات، فلسطین و ملت آن را یادآوری کنیم و با وجود همه مشکلات و دغدغه‌ها و خستگی‌های روحی این اصول را مورد تاکید قرار دهیم.

 

نصرالله تصریح کرد: در این روز ما به جهانیان و بویژه دشمن می‌گوئیم که مسئله فلسطین و قدس یک مسئله دینی و ایمانی برای ماست و هیچ یک از مشکلات و اختلافات ما ‌نمی‌تواند بر قضیه فلسطین و قدس تاثیر بگذارد.

 

وی تاکید کرد: با وجود همه اتفاقاتی که در بسیاری از کشورهای عربی از جمله بحرین و عراق رخ می‌دهد اما این اتفاقات مانع آن نشد که ملت‌های بحرین و عراق مراسم روز جهانی قدس را برگزار کنند.

 

نصرالله با اشاره به ادامه شهرک‌سازی در قدس اشغالی گفت که این اقدام به مصادره اراضی در قدس منجر شده است و وزارت اوقاف تاکید کرده است که به دلیل مصادره اراضی قدس و یهودی سازی آنها هم اکنون مسجد الاقصی در تهدید واقعی قرار دارد، به ویژه آنکه شاهد مهاجرت‌های اجباری نیز در این شهر هستیم.

تحولات منطقه به سود قضیه فلسطین پیش می رود/ اسرائیل به اختلافات اعراب و ایران دامن می زند

دبیرکل حزب الله لبنان در ادامه با اشاره به اینکه 84 درصد جمعیت قدس اشغالی را اعراب ، مسلمانان و مسیحیان تشکیل می‌دهند، تاکید کرد که اکثر آنها زیر خط فقر قرار دارند و در مشکلات خود گرفتار هستند.

وی افزود: اسرائیل دارای ویژگی‌های خاصی است که از جمله آنها این است که رژیم هرسال کنفرانس‌ها و نشست‌های تحقیقاتی و پژوهشی را درباره محیط‌های استراتژیک برای اسرائیل برگزار می‌کند و در جریان آن از خطرهایی که آنها را تهدید می‌‌کند و همچنین فرصت‌های پیش‌رویشان سخن می‌گویند. آنها غیر از آن حقایق موجود را در گزارشی تهیه کرده و به همراه توصیه‌ها و پیشنهادات لازم به کنست ارائه می‌دهند تا برای آنها برنامه‌ها و طرح‌های مورد نظر را پیاده کنند.

دبیرکل حزب الله لبنان گفت: تمام اینها را در اسرائیل ملاحظه می‌کنیم در حالی‌‌که چنین مواردی در جهان عرب مشاهده نمی‌شود و این سوال را مطرح کرد که کشورهای عربی چه وقت برای ارزیابی اوضاع کنار هم جمع شده‌اند.

وی افزود: ما هرسال نتیجه پیش‌بینی‌ها و دیدگاه‌های آنها را در قبال حوادث منطقه می‌خوانیم و در دو سال اخیر که شاهد بهار عربی هستیم، می‌بینیم که نگرانی‌های اسرائیل چقدر افزایش یافته است و آنها از افزایش تهدیدهای منطقه‌ایشان سخن می‌گویند، و از جمله مهمترین حوادثی که در این ارتباط  روی داد، سرنگونی حسنی مبارک و عقب‌نشینی آمریکا از عراق در جریان یک شکست واقعی و حقیقی بود و تحولات منطقه اینگونه نشان دادند که رژیم‌های عربی یکی پس از دیگری در حال سرنگونی است.

سید حسن نصر الله گفت که از تحولات جاری در منطقه اینگونه برداشت شد که محوری به سود قضیه فلسطینی در منطقه در حال شکل‌گیری است، به همین دلیل فلسطینیان در کنفرانس‌های مختلف تاکید کردند که فرصت مناسبی برای قضیه فلسطینی پیش آمده است که باید از آن استفاده کرد و تمام اینها پیش از تغییر و تحولات سوریه مطرح بود.

دبیرکل حزب الله لبنان در ادامه سخنان خود به مناسبت روز جهانی قدس گفت: پس از تغییر و تحولات سوریه اندکی از نگرانی‌های اسرائیل کاهش یافت، چون ترکیه که می‌توانست بخشی از محور مقاومت و حمایت‌کننده از فلسطین باشد، سطح روابط خود با سوریه را به صفر رساند و دیگر کشورهای عربی که شاهد تغییر و تحولات بودند نیز سردر گریبان خویش بودند و اوضاع داخلی خود رسیدگی می‌کردند،‌ این موجب شد تا اسرائیل از این شرایط استفاده کند و تا به اختلافات اعراب و ایران دامن بزند و به همین دلیل است که مشاهده می‌شود، از دیدگاه‌ها و مواضع ایران در قبال منطقه برداشت نادرستی صورت گرفته و ارائه می‌شود و این موضوع به شکلی ویژه درباره حوادث سوریه قابل ملاحظه است تا به دشمنی‌ها و اختلافات دامن بزنند و امروز که اسرائیل به بحران‌های سال گذشته نگاه می‌کند، بی‌تردید میزان فرصت‌ها برایش کاهش و در مقابل میزان بحران‌ها و تهدیدها افزایش می‌یابد.

ایران با وجود تمامی توطئه‌ها قدرتمند است

سید حسن نصرالله دبیر کل حزب‌الله لبنان با اشاره به لحن تند اخیر مقامات رژیم صهیونیستی در قبال ایران گفت: همانند گذشته، بار دیگر سخنان مقامات اسرائیلی علیه ایران و نوار غزه تند شده است و موضوع سوریه را به کنار کشانده و روزنه‌های قاچاق اسلحه [به داخل سوریه] را باز کرده‌اند.

وی افزود: طی یک سال و نیم گذشته موضع اسرائیلی‌ها بر اساس برداشت‌های مختلف برای حمله به برنامه هسته‌ای ایران است این در حالی است که تمامی جهان می‌داند برنامه هسته‌ای ایران صلح آمیز بوده و ایران نیز بارها اعلام کرده که به برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای صلح‌آمیز پایبند است.

دبیر کل حزب الله لبنان اضافه کرد: اسرائیل می‌داند که در این موضوع به جهان دروغ گفته است اما مشکل اسرائیل آن است که ایران کشوری اسلامی و قدرتمند است و در برابرش افق‌های بزرگتری از قدرتمندی و شکوفایی و پیشرفت علمی وجود دارد.

سید حسن نصرالله گفت: ایران با وجود تمامی توطئه‌ها قدرتمند است و به آرمان‌های خود درباره مسئله فلسطین و قدس پایبند است و پایبندی ایران به موضوع فلسطین فراتر از چانه‌زنی‌های سیاسی است.

وی افزود: ایران ثابت کرده که پایبندی به موضوع فلسطین نهایی و قاطعانه بوده و در  بدترین تهدیدها، ایران ادبیات خود در قبال فلسطین را تغییر نداده است و با وجود آنکه تحریم‌ها علیه ایران تشدید یافت اما امام خمینی ایستاد و گفت که اسرائیل غده سرطانی است که به زودی محو خواهد شد.

دبیر کل حزب‌الله لبنان اضافه کرد: مشکل اسرائیل با ایران، آن است که ایران در کنار تمامی جنبش‌های مقاومت در منطقه ایستاده است و امروزه ایران دشمن نخست اسرائیل به شمار می‌آید.

به گزارش فارس، سید حسن نصرالله گفت: کشورهای عربی می‌توانند از روسیه هر سلاحی را خریداری کنند در حالی که غرب بر اسرائیل فشار می‌آورد تا روسیه معامله فروش سلاح را متوقف کند، در روز قدس اگر ما مسلمانان و اسلامی‌‌ها اعتقاد داریم که اسرائیل باطل مطلق است و ایران ضد اسرائیل است پس این به معنای آن است که ایران حق مطلق است و باید در کنار آن بایستیم.

نصرالله اظهار داشت: آیا شایسته نیست که حاکمانی عربی که علیه ایران توطئه می‌کنند بدانند که به طرح‌های اسرائیلی خدمت می‌کنند زیرا اسرائیل اعلام می‌کند که دشمن آن ایران است و به همین دلیل در اسرائیل جنجال بر سر نحوه برخورد با ایران وجود دارد و نتانیاهو و باراک خواهان حمله به ایران هستند و با اجماع تقریبی فرماندهان نظامی برای حمله به ایران مواجه هستند و اختلافات در این زمینه نیز به معادله هزینه و فایده اقدام نظامی برمی‌گردد و این تفکر اسرائیلی است آنها از آغاز جنگ علیه کشورهای عربی دریغ نمی‌کنند و چیزی که باعث تردید آنها در اقدام به جنگ و حمله به ایران می‌شود بحث و بررسی‌های مربوط به هزینه و فواید آن است؛ ارتش اسرائیل به فرماندهان خود تاکید می‌کند که جنگ علیه ایران ده‌ها هزار کشته خواهد داشت و اگر ایران ضعیف بود اسرائیل تردیدی نداشت و از مدت‌ها قبل تاسیسات هسته‌ای ایران را بمباران کرده بود اما بحث و جدل بر سر این بمباران به خاطر آن است که ایران قدرتمند و شجاع است و همه ما می‌دانیم که اگر ایران از سوی اسرائیل هدف قرار گیرد، پاسخ ایران کوبنده و تکان‌دهنده خواهد بود و اسرائیل فرصت طلایی را به ایران که از 32 سال قبل آرزوی آن را دارد، اعطا خواهد کرد.

 

پاسخ ایران تکان‌دهنده خواهد بود/زندگی صهیونیست‌ها‌ را جهنم می‌کنیم

دبیرکل حزب‌الله لبنان گفت: اسرائیل واقعا از حمله به ایران می‌ترسد و این مسئله واقعا مهم است و این یک عبرتی است که هر ملت عربی از خطر اسرائیلی در امان باشد، منطق روشنی وجود که می گوید تنها قدرتمندان در جهان محترم شمرده می‌شوند بنابراین هر کشور عربی اگر می‌خواهد از تجاوزات اسرائیل در امان باشد باید قدرتمند باشد.

وی افزود: در خصوص لبنان نیز ما شاهد تهدیدات علیه لبنان بودیم و حتی سخن از تخریب لبنان به میان می‌آوردند، ما منکر قدرت ویرانگر اسرائیل نیستیم و منکر آن نیستیم که تفکر اسرائیلی تروریستی است و پیش از این آن را انجام داده است اما آنچه که در لبنان تازگی دارد این است که من نمی‌گویم ما اسرائیل را ویران خواهیم کرد بلکه می‌توانم بگویم که ما می‌توانیم زندگی میلیون‌ها صهیونیست در فلسطین را به جهنم واقعی تبدیل کنیم و چهره اسرائیل را تغییر دهیم.

حمله به ایران به قیمت موجودیت اسرائیل تمام خواهد شد

سید حسن نصرالله در ادامه سخنان خود در مراسم روز جهانی قدس گفت: جنگ با لبنان هزینه بسیار زیادی را طلب می‌کند و اهدافی در فلسطین اشغالی وجود دارند که به راحتی و تعداد اندکی موشک می‌توان آنها را هدف گرفت، من به اسرائیلی‌ها می‌گویم که اگر شما اهدافی در کشور ما دارید که تهدید به هدف قرار دادن آنها می‌کنید، بدانید که ما نیز در مقابل در سرزمین‌های اشغالی دارای چنین اهدافی هستیم که اصابت موشک‌های ما به آنها ده‌ها هزار صهیونیست را به درک واصل خواهد کرد و ما در اینجا از ده‌ها هزار کشته اسرائیلی و موشک‌های هدف گرفته به سوی آنها سخن می‌کنیم و در هر مرحله از جنگ لحظه‌ای در به کار گرفتن آنها علیه این اهداف تردید نخواهیم کرد و اسرائیلی‌ها باید از میزان هزینه تجاوز خود به لبنان که بسیار سنگین است،‌ آگاه و مطلع باشند.

به گزارش فارس، دبیرکل حزب الله لبنان در ادامه سخنان خود گفت: چند روز پیش ما مناسبت 14 اوت را پشت سر گذاشتیم، در این روز بین ژنرال‌های اسرائیلی و ایهود باراک، وزیر جنگ رژیم صهیونیستی نشستی به گفته تلویزیون اسرائیل برای تصمیم‌گیری درباره حمله نظامی به ایران برگزار شد و طی آن ژنرال‌های اسرائیلی باراک را متهم کردند که درس‌های لازم را از سال 2006 نگرفته است و این نشان می‌دهد که بیم و هراس این جنگ حتی تا سال 2012 نیز بر اسرائیل سایه افکنده است.

دبیرکل حزب الله لبنان گفت که اسرائیلی‌ها هم اکنون در حال بررسی این امر هستند که چگونه از فرصت‌های پیش آمده در لبنان استفاده کنند و بر مقاومت غلبه کنند، اما اولمرت و پرز مرتکب حماقت بزرگی شدند، چون جنگ ژوئیه همچنان بر تصمیم‌گیری‌ها و عقل نظامی اسرائیل سایه افکنده است و من هم اکنون به نتانیاهو و باراک می‌گویم که اگر آن حماقت به شکست استراتژیک اسرائیل منجر شد، اطمینان داشته باشید، حماقت شما در جمله به ایران به قیمت موجودیت اسرائیل تمام خواهد شد.

سران کشورهای اسلامی باید سوریه را در آغوش می‌گرفتند نه آنکه طردش کنند

 

دبیر کل حزب‌الله لبنان در بخشی از سخنان خود به مناسبت روز جهانی قدس به موضوع سوریه اشاره کرد و گفت که سازمان همکاری اسلامی طی نشست اخیر خود اعلام کرد که هیچ راه حل سیاسی در سوریه وجود ندارد و بروید بجنگید و ما با کسی که پیروز شود همکاری می‌کنیم.

وی افزود: ما هراس و نگرانی خود درباره موضوع فلسطین و عبرت از موضوع آن را ابراز می‌داریم و واجب است که قدرتمند باشیم.

دبیر کل حزب‌الله لبنان ادامه داد: برخی از کشورهای عربی تلاش دارند تا از حوادثی که در منطقه و سوریه روی می‌دهد فرصت ها را از بین ببرند و این کار را با تلاش برای تقسیم و تضعیف سوریه انجام می‌دهند.

سید حسن نصرالله تاکید کرد: ما به موضوع سوریه به چشم جنگ اعراب- اسرائیل می‌نگریم و کشورهایی که پیشتر به فلسطین فشار می‌آورند تا در مواضع خود کوتاه بیاید هم اکنون خود را برای جنگی داخلی و جنگ فتنه در سوریه مهیا کرده‌اند.

دبیر کل حزب‌الله لبنان در سخنان خود با انتقاد از تصمیمات نشست اخیر سازمان همکاری اسلامی در مکه گفت: در نشست اخیر سازمان همکاری اسلامی می‌بایست سوریه را در آغوش می‌کشید نه آنکه آن را طرد می‌کردند و در این نشست می‌بایست از سوریه دعوت به عمل می‌آمد و گروهی از سران اسلامی می‌بایست به دمشق می‌رفتند و به همه می‌گفتند که خونریزی بس است و بر سر میز مذاکره بنشینید.

وی افزود: شکست احتمالی آمریکا به دلیل سرنگونی رژیم مبارک در مصر جز با شکست محور مقاومت در سوریه جبران نمی‌شود و امروز معادله این است.

مقاومت برای دفاع از کشور همچنان باقی است/لزوم پیگیری سرنوشت امام موسی صدر

سید حسن نصرالله در بخشی دیگر از سخنرانی خود به مناسبت روز جهانی قدس گفت که در روز قدس تاکید می‌کنم که مقاومت باقی مانده و از وطن دفاع می‌کند و از قدرتش ابدا هیچ چیزی کاسته نشده است.

وی به موضوع ربایش‌هایی که طی چند روز گذشته در لبنان روی داده اشاره کرد و گفت: موضوع ربوده شدگان به رسوایی سیاسی بزرگی تبدیل شد و نقش‌ رسانه‌ها نیز در این موضوع فاجعه آمیز بود. رویدادهایی که طی دو روز گذشته روی داد خارج از سیطره حزب‌الله و جنبش امل بوده و رسانه‌ها باید بر این اساس رفتار می‌کردند و در زمینه سیاسی و انسانی، اوضاع در حال خارج شدن از کنترل است.

دبیر کل حزب‌الله افزود: موضوع ربوده شدن 11 نفر و ربوده شدن "حسان المقداد" و برخی صحبت‌ها که وی از اعضای حزب‌الله بوده، غیر صحیح است. ما از زمانی که این حادثه روی داد تصمیم گرفتیم که درباره آن صحبت نکنیم و دلیل سکوت ما نیز این موضوع بود تا کسی هیچ گونه اقدامی علیه ربوده شدگان انجام ندهد به خصوص که ما نمی‌دانیم چه کسانی اقدام به ربودن این افراد کرده و به همین دلیل سکوت کرده و موضع را به دولت واگذار کردیم و نمی‌خواهیم هیچ گونه اقدامی که به ضرر بازگشت سالم بازداشت شدگان می‌شود، برداریم.

وی در پایان به موضوع امام موسی صدر اشاره کرد و گفت: موضوع امام موسی صدر طی سال جاری و پس از سرنگونی قذافی [دیکتاتور سابق لیبی]در وضعیت جدیدی قرار گرفته است و این سوال مطرح است که آیا مسئولان لیبی با جدیت موضوع امام موسی صدر را پیگیری خواهند کرد. در روز قدس امیدواریم که مسئولان لیبی و لبنانی بیشترین تلاش خود را در این زمینه انجام دهند چون گذر زمان در این موضوع مثبت نخواهد بود.

نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

ضمن سلام و پیشرفت روز افزون ملت تاریخ ساز و متمدن ایران ، به استحضار می رساند که شما ده ها سال می باشد که درحق ملت ایران ظلم و حقوق مسلم آنان را در نادیده می انگارید و دراین خصوص از هیچ چیز توطئه فرور گذار نکرده وشاهد بدترین و بی انصاف ترین کارها در حق ملت بزرگ ایران بوده اید ، همه راها را امتحان و نتوانسته اید کوچکترین امتیاز را از ملت ایران بگیرید ، و متاسفانه عقل سلیمی هم در بین دولتمردان امریکا مشاهده نمی شود و تابع تخیلات و خوی گانگستری و همان کابوی گری دوران گاو چرانی هستند ، و فکر می کنید که همه مردم دزد و راهزنند و آنان منجی در صورتی که دامان شما به بدترین شکل ممکن به جنایت و دزدی ، کشور شمامکان امن برای جانی ترین انسانها، که آنها در دامن ناپاک دولتمردان آمریکایی پرورش یافته و در خدمت منافع نامشروع شما بوده اند ،بهتر است چشمان خود را باز و نگاه مجددی به اطراف خود بیاندازید و مشاهده خواهید کرد که دنیا مربوط به دهها سال پیش نیست و شما از قافله عقب ماندید و در تفکر همان دوران استعمار و استثمار سیر می کنید ، بهتراست غرور کاذب خود را کنار و با دید منطقی به مسائل جهانی بنگرید

آقای رئیس جمهور زمانی که روی کار آمدید ملت های دنیا فکر می کردند که پرورش یافته افکار مارتل لوتر کینگ به قدرت رسیده وخیلی از ملت ها خوشحال بودندکه بهر حال دنیای جدیدی در حال شکل گیری و پنجره جدیدی گشوده شده و اولین مسافرت شما به کشوری اسلامی (هر چند این کشور مزدور خودتان بود ) نوید بخش به نظر میرسد و پیامی هم مقرورانه به ملت ایران دادید و ما پشت ماجرای سیاسی قضایا را می دیدم و فکر می کردیم که بدلیل اشتباهات بوش و شکست های پیاپی او در صحنه منطقه و جهان شما به این خاطر انتخاب شده اید تا چهره آمریکا را نزد افکار ملت ها ترمیم و کنید ، شما  از سیاهان و مورد احترام ملت ها قرار خواهید گرفت ولی مشخص شد که در زیر رنگ سیاه شما رنگ سفید نژاد پرستی است و سیاست  آمریکا به  همان شکل سابق به رنگ و لعاب دیگری ادامه دارد و هدفتان مزدوری اسرائیل است .

 اقای رئیس جمهور شما سال هاست که با همیاری  پیمانان خود آنچه که ممکن بوده بر علیه ملت متمدن ایران  انجام داده کوچکترین امتیاز را نتوانسته بدست آورید و هر روز در حال تضعیف شدن هستید، اگر بی غرضانه قضاوت کنید خواهید فهمید که آمر یکا آن کشور بطور مثال سی سال پیش نیست و هر چند چند گاهی در حال تضعیف شدن ، روزی بود که نام آمریکا لرزه بر اندام ملت ها می انداخت و اکنون شرایط را مشاهده می کنید و شبیه ببری کاغذی شده و فقط میتواند نعره مصنوعی بکشد و کسی هم اهمیتی نمی دهد ، شما فکر می کنید تمام دنیا دزد راهزن و قاتل هستند و شما منجی در صورتی که کشور شما جانی پرور ترین و دیکتاتورپرور ترین و ....  و محل امنی برای سخی ترین افراد می باشد و مافیای جهانی از هر نوع در کشور شما سکنی دارند  

 آقای رئیس جمهور متاسفانه دولتمردان خرفت شما به افکار کابوی گری و گانگستری دوران گاو چرانی سیر می کنند و گمان می برند با بلند کردن هفت تیر و چرخاندن آن  فوج فوج انسانها تسلیم و دست ها را بالا می برند ، یا مثل فیلم های تخیلی هالیودی که یک تیر شلیک می شود کشوری نابود  بدان بر عکس اینها ، ما افرادی داریم بنام بسیجی که یک الله اکبر می گوید و مثل بلدوزلی که ترمز ببرد هر چه سر راهش باشد نابودش می کند و هیچ کس هم جلو دارش نیست   ، دنیای جدیدی آغاز و شما از قافله عقب ماندید و  غرور کاذب شما اجازه نمی دهد که واقعیات جهانی را بنگرد ، شما هر طور دوست دارید بیاندیشید و ما دنیای جدید خود را آغاز و موانع مشکلاتی که برای مردم ما ایجاد کرده اید یکی پس از دیگری سپری می کنیم و هیچ چیز و کس توانایی وقادر به مهار کردن و کاهش روند پیشرفت ملت ما نخواهد شد چون ملت با فرهنگ و مقتتد ر ایران میرود تا به بالاترین رشد تکنولوژیکی دست یابد و با همه محدویت هایی که شما ایجاد کردید ما اکنون در حال ظاهر شدن به ابر قدرتی هستیم چون خداوند این وعده را به ما داده و هیچ گاه ما  این راه رها نخواهیم کرد هر چند می دانیم درک شما عاجز است چون فکرتان محدود و از زاویه غرور به مسائل می نگرید .

 این را باید باورکنید که ملت ایران به کسی تعرض و یا حقوق کسی را پایمال نکرده وتجاوزی هم به کسی ننموده  هر چه تلاش می کند بخاطر منافع ملت و ملت های فقیر  دنیاست چون انقلاب ما مربوط به مستضعفین است در عین حال  به حق خود قانع  ، این دیگران هستند که به حقوق دیگران تجاوز و آن را نادیده و دم از حقوق بشر می زنند ، خوب می دانید بیشترین ظلم را به جامعه بشری شما روا داشتید و از زمان پیدایش آمریکا تا کنون دست به جنگ های خونین زده و در این جنگ ها  میلیون ها انسان را قربانی نمود ه اید و دم از حقوق انسانه می زنید ، ما نمی دانیم این انسانها یی که شما دم از آنان می زنید کجا هستند ، شاید مردم ویتنام ، مردم هیروشیما و ناکازاکی ، کره ، افغانستان ، عراق ، سومالی ، یو گسلاوی ، لبنان ، غزه و ......  و امروز هم مردم خودتان که بجان آنها افتادید  

شما کی می خواهید عاقلانه فکر و حقایق را در نظر بگیرید بیائید غرور کاذب و افکار کابوی گری را کنار و به فکر آینده بهتر بود با این روشی که در پیش گرفتید مطمئن باشید خود را به ورطه نابودی خواهید کشاند و هر روز وضعتان بدتر می شود واقتصادتان هم در حال فروپاشی بدلیل سیاست های ظالمانه عده ای صهیونیست که ملت بزرگ آمریکا در گروگان آنان است ومنافع میلیون ها شهروند قربانی مطامع گروهی کوچک آیپک صهیونیستی است و آنان هستند که مردم آمریکا را به این فلاکت انداختند، چون خوی استعماری و استثماری دارند      

آقای رئیس جمهور تا دیر نشده وضعیت خود را از گروه صهیونیستی جدا و به منافع ملی خود فکر کنید در غیر اینصورت از کشور بزرگ آمریکا فقط نامی در تاریخ خواهد ماند و ابهت او از این بیشتر درهم خواهد شکست ، اگر یادتان باشد کشور آلمان چقدر قدرتمند بود و شاهد بودید هیتلر از هیچ جنایتی روی گردان نبود و دیدید چه به روز ش آمد ، پس از گذشته درس بگیرد ، وخود را به نا کجا آباد نبرید چون تاریخ در حال تکرار شدن است و انسانهای با درک و شعور می توانند جلو تباهی ها را بگیرند و این را بدانید دشمنی با ملت بافرهنگ ایران شما را به پرتگاه نابودی خواهد کشاند این واقعیتی است که باید پذیرفت و دلیل تمام ناکامی و شکست ها و به این روز انداختن کشورتان بدلیل مقابله با حکومت ایران است چون این ما نیستیم که کشور اسلامی ما را راهبری و هدایت می کند بلکه خداوند مهربان است و تلاش ما جهت اهداف عالیه  انسانی است .                                  

آقای رئیس جمهور ملت بزرگ ایران دارای تمدنی چند هزاره ساله است و ملتی فرهنگ و تاریخ ساز وتمام تلاش او جهت متعالی ساختن جامعه بشری است  و شاعران بزرگ ما بیانگر خوی عشق و احساس انسانی که نشانه جهت تفکر و عمل آنهاست ، چنانکه شاعر پر آوازه ایران سعدی می فرماید                                                                                  

بنی آدم اعضای یک پیکرند                  در آفرینش زیک گوهرند  

چوعضوی به درد آورد روزگار                    دگر عضوها را نماند قرار

تو کز منت دگران بی غمی                         نشاید که نامت نهند آدمی    

بنابر این این گرایش فکری و فرهنگی ملت بزرگ ایران است آنگاه دولتمردان نادان  شما ملت ایران را تروریست می نامند و خودشان را نجات دهنده ، با این سخنان و یاوه گویی ها خودشان را گول و به ورطه هلاکت می برند ، ما هیچ اهمیتی به پرت پلا ها نمی دهیم و راهی که ترسیم کردیم به پیش خواهیم برد و هیچ قدرتی دارای مقابله با آن نخواهد بود و بدانید این را از روی احساس نمی گویم ، در عمل گوشه هایی از آن را شما به وضوع مشاهده کردید و نمونه کوچک آن جنگی که در سال هشت سا له شما  با تمام امکانات و تسلیحات و امکانات مادی و معنوی بهتر بگویم همه دنیای شما وارد میدان کردید  که به انقلاب نو پای ما آسیب رساند ما هیچگونه آمادگی دفاعی  نداشتیم و نتیجه را دید ید و از انقلاب ما تاکنون سی دو سال می گذرد و آنقدر قدرتمند شدیم که قادریم توانایی های شما را از هر نظر دره بشکنیم ، این توانایی را در خود داریم ، بنابر این عاقلانه فکر کنید و گول تعدادی معدوی گروه اندک آیپک صهیونیست را نخورید که حاضرند تمام ملت آمریکا و دنیا را قربانی خودشان کنند ، این را بدانید کوچکترین بی عقلی شما بخصوص اسرائیل ، مطمئن باشید ظرف چند دقیقه این کشور نابود خواهد شد .

آقای اوباما در بین دولتمردان شما باید افراد متفکر باشند و شما را آگاه سازند ، ما چیز هایی که نیاز بود به شما گفتیم و راهنمایی نمودیم دیگر تصمیم باشماست ما از هر نظر آماده ایم .

مطلب دیگر ما ملت بزرگ و با فرهنگ ایران نه دشمن شما هستیم و نه ملت بزرگ آمریکا بنابر  دست دوستی به سوی ملت شما دراز می کنیم و بیائید به کمک هم دنیای جدید و زیبایی را بنیان گذاریم ، دنیایی بدون خشونت و جنگ که تاریخ به خوبی از آن یاد کند ، ما ملت بزرگی هستیم با پیشینه عظیم تاریخی و شما می توانید از تجربه های انسانی ما در جهت منافع هر دو ملت استفاده کنیم

آنکس که طبل جنگ می کوبد دوست شما نیست بلکه می خواهد کشور شما را به سوی سقوط هدایت کند ، راه خود را از صهیونیست ها جدا کنید و به طناب پوسیده آنان چنگ نزنید  بدانید آنها راهی به جزء تسلیم در برابر خواست ملت فلسطین که شامل مسلمان ، مسیحی ، یهودی و..... ندارند و کشور ی با هماهنگی آنان ایجاد گردد .  بنابر این بیائید گذشته ها را فراموش و دست دوستی بهم بدهیم و به آینده خوب دو ملت فکر کنیم  

به امید آن روز

از طرف داران دوستی واقعی دو ملت

از طرف دوستداران رابطه دوستی دو ملت                      حسین
نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

تاکید نیکلاس برنز به کاخ سفید
 نیکلاس برنز، از مقامات سابق وزارت امور خارجه آمریکا به مقامات این کشور توصیه کرده است که ضمن به‌کارگیری همه تلاش خود برای پرهیز از جنگ با ایران، به‌دنبال مذاکره مستقیم با ایران باشند.
 
خبرگزاری فارس: آمریکا مستقیما با ایران مذاکره کند / گروگان نتانیاهو بودن کافی است

 

نقل از بوستون گلوب، نیکلاس برنز که زمانی از طراحان سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران بود، سه گام را در خصوص حل مناقشه هسته‌ای با ایران پیشنهاد کرده است.

وی که معتقد است باید اسرائیل از هرگونه حمله به ایران بازداشته شود، به برنده انتخابات نوامبر در آمریکا توصیه کرده است که در گام اول، کاری را که روسای جمهور آمریکا پس از جیمی کارتر از انجام آن عاجز بوده‌اند، انجام دهد.

این گام عبارت است از برقراری کانال ارتباط و مذاکره مستقیم با ایران و بحث و تبادل نظر در خصوص تمام مسائل فی‌مابین.

به اعتقاد برنز، اگر ایالات متحده پیش از آنکه برای اولین بار به‌طور جدی با ایران پس از سال 1979 به مذاکره نشیند، دست به حمله نظامی علیه این کشور بزند، دست‌کم کاری کوته‌بینانه انجام داده است.

این مقام سابق وزارت امور خارجه آمریکا در گام دوم پیشنهاد کرده است، ایالات متحده پیشنهاداتی را در مذاکره به ایران ارائه کند که برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز ایران را به رسمیت می‌شناسد و در عین حال از دست‌یابی ایران به سلاح هسته‌ای جلوگیری می‌کند.

برنز در حالی این نکته را مورد اشاره قرار داده است که ایران بارها اعلام کرده که هرگز به دنبال تولید سلاح هسته‌ای نبوده و نیست.

و اما در گام سوم، برنز به دولتمردان آمریکایی توصیه کرده است که زمام امور اداره بحران را در عین حفظ منافع اسرائیل، از دست سران این رژیم بگیرند. به نوشته برنز، طی سال آینده این ایالات متحده است که باید مواجهه با ایران را هدایت کند، نه اسرائیل. ایالات متحده نباید «گروگان» برنامه زمانی عجولانه نتانیاهو باقی بماند.

وی همچنین تاکید کرده است که هم اوباما و هم رامنی، رقیب جمهوری‌خواه وی بر این باورند که در حال حاضر، گفتگو مسیری بهتر از جنگ است.

برنز در پایان توصیه کرده که به‌ درس‌های جنگ با عراق توجه شود، به‌خصوص به این نکته که جنگ می‌تواند تبعات غیرقابل پیش‌بینی برای منطقه دربر داشته باشد.

نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

تصویر آرشیوی از تظاهرکنندگان اسرائیلی در اعتراض به حمله احتمالی رژیم تل آویو علیه ایران
 
ساکنان سرزمين اشغالي با برگزاری تظاهرات در برابر خانه وزير دفاع رژيم اسرائيل تا مخالفت خود را با حمله احتمالي به ايران اعلام کردند.
 


معترضان شب چهارشنبه (۲۵ مرداد، ۱۵ اوت) در حالي‌ که پلاکاردهايي که بر روی آن‌ها نوشته شده بود «جنگ، نه» و «پشت جبهه آماده نيست» را در دست داشتند، در برابر خانه ايهود باراک، وزير دفاع رژيم اسرائيل تظاهرات کردند.

تامار زندبرگ، از اعضاي شوراي شهر تل‌آويو گفت: «اين چهارمين شبي است که ما اين‌جا هستيم. ما با ماجراجويي خطرناک بين دو نفر مخالفيم.»

وي افزود: «اين جنگ براي دفاع از اسرائيل نيست، اين جنگ براي حفظ پست و مقام است.»

تظاهرکنندگان اعلام کردند روز پنج‌شنبه تظاهرات بزرگي عليه جنگ با ايران برگزار خواهد شد.

شلي ريچيموويچ، رهبر حزب کارگر رژيم اسرائیل گفت گزارش‌هايي که از کابینه رژیم تل‌آویو درباره ايران مي‌رسد، نگران کننده است.

وي گفت: «البته، این تصمیم باید در حوزه سياسي گرفته شود. با وجود اين وقتي نيروهاي مسلح در گذشته و حال مخالفت خود را (با راهبردهاي بنيامين نتانياهو، نخست وزير رژيم اسرائيل) قويا ابراز مي‌کنند، بی‌توجه به پیشنهادهای آن‌ها به وظيفه‌نشناسي شباهت دارد.»

واشنگتن و تل آويو بر خلاف قوانين بين‌الملل درباره تهديد ديگر کشورها، بارها تهران را با هدف توقف برنامه انرژي هسته‌اي ايران با گزینه حمله نظامی تهديد کرده‌اند.

ايران ضمن رد اين اتهامات مي‌گويد، به عنوان يکي از امضاکنندگان پيمان منع گسترش سلاح‌هاي اتمي (ان‌پي‌تي) و عضوي از آژانس بين‌المللي انرژي اتمي از حق دستيابي به فن‌آوري هسته‌اي و استفاده از آن براي مقاصد صلح‌آميز برخوردار است.

مقامات ايران پاسخي کوبنده را در برابر هرگونه حمله نظامي عليه ايران وعده و اخطار داده‌اند چنين اقداماتي ممکن است آغازگر جنگی باشد که تا آن سوي خاورميانه نيز کشانده شود.
 
نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

دختری یمنی درسن بیست سالگی به جای اشک خون می گرید و به جای تعریق خون از بدن او خارج می شود.

  "صبوره" دختر بیست ساله یمنی  هنگام گریه کردن از چشمانش سنگ خارج شده و همراه با آن خون جاری می شود. همچنین به جای آب شور ، خون تعریق می کند.



"صبوره فقیه" در مورد وضعیت خود می گوید: از شش ماه قبل و دقیقا بعد از ازدواجم و با بیهوشی روزانه به مدت 4 ساعت این قضیه شروع شد.

بعد از مدتی این بیهوشی ها تبدیل شد به  نفخ شدید در شکم  که او را شبیه زنان باردار در ماه های اخر می کرد. خانواده این دختر او را به بیمارستان برده و دکتر ها  بعد از آزمایش های گوناگون گفتند که حالت بدنی او کاملا عادی است و هیچ توضیحی برای اتفاقات افتاده نداشتند.

این دختر یمنی گفت: بعد از نفخ شدید بود که دیگر به جای عرق ، خون از بدنم خارج میشد و تمام بدنم خونی میشد.



این حالت ادامه داشت تا جایی که  حالت صبوره موجب ترس اطرافیان او شد چرا که  مشاهده کردند هنگام گریه کردن  وی سنگهای ریزی با شکل و ادازه های مختلف از چشمان وی خارج شده  که برخی به اندازه یک مورچه هستند. در ضمن این سنگها صرفا از چشم وی خارج نشده و از گوشهای او نیز خارج می شوند.

درد چشمها در هنگام خواب مشکل دیگر صبوره است که موجب نخوابیدن وی شده و نهایت استراحت این دختر به 2 ساعت کاهش یافته است.
نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

ترکیه و آمریکا با وجود دخالت‌های نظامی و مالی برای تغییر حکومت سوریه همچنان کابوس‌های وحشتناکی از وقوع این اتفاق در سوریه دارند.
 

 

 

 وبگاه خبری "المانیتور" در مقاله‌ای به قلم "عمر تاشپینار" با اشاره به تلاش‌های آمریکا و ترکیه برای تغییر حکومت در سوریه می‌نویسد؛ کابوس ترکیه این است که پس از "اسد"، کردها حکومت سوریه را به دست گیرند و کابوس آمریکا این است که سلاح‌های شیمیایی، بدست اسلام‌گراهای تندرو بیفتد. در عوض، هر دو کشور آرزو می‌کنند که جنگ داخلی، سوریه را از هم بپاشاند و سوریه میدان رویارویی ایران و عربستان شود.

 

* دولت "اوباما" هنوز آماده حمایت نظامی از مخالفان سوریه نیست

 

آیا سفر اخیر "هیلاری کلینتون" به استانبول، نمایانگر وضعیت جدیدی در بحران سوریه است؟ این دیدار، مهر تأیید دیگری بر این بود که دولت "اوباما" آماده حمایت نظامی از مخالفان سوریه نیست. درست است که گزینه‌هایی چون گزینه منطقه پرواز ممنوع همچنان روی میز است اما مدت زمان زیادی می‌طلبد تا این گزینه‌های نظری، جامه عمل بپوشند.

 

 

* آمریکا سیاست انتظار را به مداخله نظامی ترجیح می‌دهد

 

در چنین شرایطی، آمریکا ترجیح می‌دهد به جای مداخله نظامی سیاست "بنشین و ببین چه می‌شود" را به اجرا درآورد. اقدامات نمایشی و تزئینی را به جای اقدامات جدی و اساسی جا می‌زنند. می‌گویم "تزئینی" چون اگر آمریکا تصمیم می‌گرفت راهبردی براستی جدی را در سوریه پیاده کند، به راه‌حل‌هایی به مراتب بهتر از کمک بشردوستانه 5.5 میلیون دلاری و دادن تجهیزات ارتباطی به مخالفان سوری می‌رسید. برنامه‌ریزی عملیاتی مشترک با آنکارا یا ایده‌های مربوط به گروه‌های نظامی و اطلاعاتی را طوری به سمع و نظر عموم مردم می‌رسانند که انگار دارند راهبردی جدید را پیاده می‌کنند.

 

* کابوس آنکارا کردها و کابوس واشنگتن دست یافتن اسلام‌گراها به سلاح‌های شیمیایی است

 

حال آنکه می‌دانیم این نوع از همکاری‌های آمریکا-ترکیه را ماه‌هاست که داشته‌اند. مهم‌ترین مسئله فعلی آنکارا و واشنگتن این نیست که چطور به مخالفان سوری کمک کنند. مسئله اصلی این است که پس از تغییر حاکمیت، با چه سوریه‌ای روبه‌رو خواهیم بود. کابوس آنکارا این است که کردها حکومت را در سوریه بدست بگیرند. ترس بزرگ واشنگتن هم از سلاح‌های شیمیایی و بیولوژیکی است که به دست اسلام‌گراهای رادیکال سوری بیافتد. به همین دلیل است که نقش شبه‌نظامیان وابسته به القاعده، سازمان اطلاعات آمریکا را تا این حد نگران ساخته است.

 

* آمریکا و ترکیه سه حوزه مشترک منفعتی در تغییر حکومت سوریه دارند

 

البته این‌ها بدین معنی نیست که آنکارا و واشنگتن، منافع مشترکی در سوریه‌ ندارند. در واقع، این دو کشور دست‌کم، سه حوزه منفعتی مشترک دارند. نخست، یک جنگ داخلی حتی خونین‌تر از جنگ فعلی پس از رفتن اسد و خطر از هم پاشیدن کشور است.

 

* آمریکا و اسرائیل خواهان درگیری نظامی ایران و عربستان هستند

 

دوم، رویارویی ایران و عربستان سعودی در سوریه است. در بهترین حالت ممکن، در نهایت تعادل شکننده‌ای، شبیه به آنچه در لبنان (با نظام تقسیم قدرت بین فرقه‌ها) می‌بینیم، برقرار می‌شود. این حالت به درگیری نظامی ایران و عربستان سعودی منجر می‌شود و در نهایت پای آمریکا و اسرائیل را نیز به معرکه باز می‌کند. تا جایی که به آمریکا و اسرائیل مربوط می‌شود، تفاوت این حالت با موقعیت لبنان اخوان‌المسلمین و نهادهای سنی مذهب حتی رادیکال‌تر در سوریه است.

 

* آمریکا و ترکیه آرزومند جنگی داخلی و بالا گرفتن درگیری شیعیان و سنی‌ها هستند

 

سومین حوزه مشترک منفعتی آمریکا و ترکیه، امکان به وقوع پیوستن یک جنگ داخلی خونین در سوریه است که آتش زیر خاکستر درگیری شیعیان و سنی‌ها در کشورهای همسایه، یعنی عراق و لبنان، را بیرون آورد. در نتیجه تمامی این موارد، دوران پرچالش‌تری در انتظار آنکارا و واشنگتن در سوریه پس از "بشار اسد" است

نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

رسوایی گروهک ارتش آزاد پس از اعدام‌ها
 
 
فعالان سوری تصاویری از عبدالرزاق طلاس سرکرده گروهک الفاروق منتشر کردند که از پدیده انحراف عمیق اخلاقی عمیق وی و محافل وهابی وابسته به گروهک ارتش آزاد حکایت دارد.
 
خبرگزاری فارس: انتشار فیلم رسوایی جنسی سرکرده گردان الفاروق گروهک ارتش آزاد سوریه + عکس

 

 

هنوز ابراز انزجارها از اعدام‌های دلخراش مردم حامی نظام سوریه به دست عناصر وهابی-سلفی (جهادی)گروهک‌های مسلح وابسته به گروهک ارتش آزاد فروکش نکرده است که فعالان سوری در صفحات اجتماعی اینترنت تصاویری ویدئویی از «عبدالرزاق طلاس» سرکرده سرشناس گردان وهابی «الفاروق» زیرشاخه گروهک «ارتش آزاد سوریه» (وابسته به شورای ملی مخالفان سوریه به ریاست عبدالباسط سیدا) منتشر کردند که نشان از انحطاط اخلاقی فرماندهان سلفی گروهکهای مسلح در سوریه دارد؛ گروهک‌هایی که با ادعای جهاد علیه نظام کافر (!) سوریه به این کشور آمده‌اند و می‌جنگند.

پایگاه خبری عاجل سوریه نیز در این خصوص نوشت، فعالان سوری، تصاویری ویدئوی از عبدالرزاق طلاس منتشر کرده‌اند که وی در ماه مبارک رمضان به هنگام گفت‌وگوی اینترنتی با یک زن ناشناس، اقداماتی شنیع از خود بروز می‌دهد.

 

 

تصویری از عبدالرزاق طلاس در تصاویر ویدئویی مذکور

عاجل افزود: زمانی که عبدالرزاق این حرکات زننده را از خود بروز می‌داد صدای انفجار و گلوله در منطقه به گوش می‌رسید اما او مشغول کار خود بود.

این پایگاه خبری تصریح کرد: طلاس در طول این تصاویر کارهایی را انجام می‌دهد که آن زن ناشناس از طریق برنامه اسکای‌پی از وی می‌خواهد.

هرچند بسیاری از پایگاه‌های خبری از جمله پایگاه‌های سوری این خبر را به با تصاویر سانسور شده منتشر کردند اما به اطلاع کاربران محترم فارس می‌رساند، نه تنها امکان انتشار تصاویر مذکور وجود ندارد بلکه از انتشار این خبر نیز عذرخواهی می‌شود اما از آنجایی که عبدالرزاق طلاس از فرماندهان میدانی سرشناس گروهک‌های سلفی در سوریه است و بنا بر اعلام شبکه سیریا توب، وی یکی از الگوهای معروف در میان افراد مسلح سلفی سوریه است، و بسیاری از این افراد با گرفتن پول‌های هنگفت، به بهانه جهاد در راه خدا، علیه مردم و دولت سوریه سلاح به دست گرفته‌اند، ذکر این رسوایی برای روشنگری اذهان عمومی درباره هویت این عناصر مورد نیاز بود.

 

 

این رسوایی پس از آن در میان رسانه‌ها منتشر شده است که امروز القدس العربی به نقل از برخی افراد مسلح در حلب اعلام کرد که ترکیه از رسوایی گروه‌های مسلح به دلیل ارتکاب اعدام‌های فجیع علیه هواداران نظام سوریه،‌ برخی فرماندهان میدانی گروهک‌های مسلح را بشدت توبیخ و به قطع کمک تسلیحاتی و مالی تهدید کرده است.

پایگاه خبری الحقیقه سوریه نیز این خبر را به همراه بخش‌هایی از تصاویر مربوط منتشر کرد و با انتقاد شدید از گروهک‌های وابسته به ارتش آزاد سوریه، نوشت: عبدالرزاق طلاس، فرمانده گردان وهابی الفاروق که تحت حمایت مالی سرویس اطلاعات عربستان سعودی و نظارت این کشور است، در حال صحبت با یکی از معشوقه‌های خود از طریق برنامه اسکای‌بی، اقدام به حرکات جنسی زننده‌ای می‌کند که ...  .

 

 

الحقیقه افزود: انتشار این پدیده اشاره به «پدیده الرحمونیه» (نسبت به فردی به نام عمر رحمون از وابستگان به مخالفان سوریه که رسوایی اخلاقی وی پیش از این در پایگاه الحقیقه منتشر شد) در محافل ارتش آزاد دارد که افراد مسلح این گروه مشتی افراد با عقده‌های فروخورده جنسی هستند که کمبودهای اخلاقی دارند اما در ظاهر به مظاهر اسلامی تظاهر می‌کنند و ادعای عفت و طهارت می‌کنند اما در خفا مانند خفاش‌ها در تاریکی مرتکب منکرات می‌شوند.

 

 

 

طلاس در حال فعالیت علیه نظام سوریه در حضور ناظران بین‌الملل

الحقیقه در ادامه نتیجه‌گیری مهمی از این پدیده زشت کرد و افزود: مهم‌تر از آنچه ذکر شد، این است که انتشار این مرض‌های اخلاقی و پدیده‌های زننده در میان عناصر گروهک‌های مسلح این است که این رفتارها تاکید می‌کند که چه کسانی در پشت پرده تجاوز به مردمانی است که افراد مسلح در برخی مکان‌ها با زور سلاح بر آنان کنترل پیدا می‌کنند و کسی اقدام به این حرکات شنیع نمی‌کند جز این افراد که عقده‌های فروخورده جنسی دارند

نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

همگي درباره اسطوره‌سازي و نيز ضرورت شكستن آن و البته مفيد بودنش سخن مي‌گويند. اصل را بر همين بگذاريم. غرض از پيامك‌هاي طنز و هجو و لغز درباره شريعتي اسطوره‌شكني است و نه محصول «دستان پنهان». تئوري دستان پنهان درست هم كه باشد، اثبات‌ناپذير است. براي آدم‌هايي مثل شريعتي كه مخالف از همه سو زياد دارد شناسايي صاحبان دست‌ها آسان نيست: دستان پنهان قدرت، دستان پنهان مخالفان او در قدرت، دستان پنهان مخالفان او خارج از قدرت و ...؟

همگي درباره اسطوره‌سازي و نيز ضرورت شكستن آن و البته مفيد بودنش سخن مي‌گويند. اصل را بر همين بگذاريم. غرض از پيامك‌هاي طنز و هجو و لغز درباره شريعتي اسطوره‌شكني است و نه محصول «دستان پنهان». تئوري دستان پنهان درست هم كه باشد، اثبات‌ناپذير است. براي آدم‌هايي مثل شريعتي كه مخالف از همه سو زياد دارد شناسايي صاحبان دست‌ها آسان نيست: دستان پنهان قدرت، دستان پنهان مخالفان او در قدرت، دستان پنهان مخالفان او خارج از قدرت و ...؟ شناسايي‌اش سخت است، ابزار اطلاعاتي مي‌خواهد و كنجكاوي‌هاي كارآگاهي و ... بحث در باب اسطوره‌ها و ضرورت شكستن‌شان شدني‌تر است.

با اين همه بت شدن و اسطوره شدن مكانيزمي دارد، زدودنش نيز. اسطوره را گاه مي‌سازند، گاه ساخته مي‌شود. اولي شكستنش آسان است، دومي، مثل در افتادن با ارواح است و اشباح. بت‌ها را بايد شكست، اسطوره را بايد زدود. اما مثل بسياري اوقات اين نوع بايدها نتيجه عكس مي‌دهد. مثلا چون خواستي بشكني شده است بت. چون خواسته‌اي بزدايي، شده است اسطوره. و دست آخر اينكه اسطوره‌ها را هميشه دوستداران نمي‌سازند، گاه مخالفان مي‌سازند.

از اين بديهيات گذشته، برگرديم به پرونده شريعتي. آيا شريعتي يك اسطوره است؟ اگر هست و بايد شكستش كي و چگونه اسطوره شد و مهم‌تر از همه چه كسي يا كساني او را اسطوره كردند؟ طرفدارانش يا مخالفانش. گروه‌هاي سياسي يا مردم كوچه و بازار؟ جوانان نسل‌هاي پيشين يا نسل‌هاي بعدي؟

1 شريعتي، اسطوره نيست. مگر مي‌شود سر به سر اسطوره گذاشت؟ پيگرد قضايي هم كه نداشته باشد، افكار عمومي در برابرت قد مي‌كشد و نه فقط طرفداران جان بر كفش. آيا شريعتي در ميان افكار عمومي چنين شاني دارد؟ آيا بر سر او چنين اجماعي وجود دارد؟ او از نادر روشنفكران (به قول برخي، خطيب، سخنران و ...) اين مرز و بوم است كه هنوز كه هنوز است به آرشيو نپيوسته و هيچ گونه اجماعي بر سرش نيست. دفاعي هم اگر باشد نسبي است، نقدها هم در شكل منصفانه‌اش هميشه يك اما به پيوست دارد. اسطوره «نسبي» و «تقريبي» و «كمي تا قسمتي» نداريم.

اسطوره، موجوديتش را از تماميتش مي‌گيرد. سي سال اخير او هم بهانه شوخي شده است، هم توهين، هم اتهام، هم نقد (فلسفي – ديني – جامعه‌شناسانه) و البته هم مدح و ستايش... اگر شور و شر و مزاج آتشيني هم نشان داده شده از هر دو سو بوده است. هم آن كس كه كوبيده با بسيج احساسات به ميان آمده، هم آنكه در ستايش او سخن گفته است. در كنار اين زد و خورد البته بحث‌هاي غني و پرمحتواي نظري بسياري هم صورت گرفته است كه به نوعي ميراث فرهنگي سي سال اخير را تشكيل مي‌دهد. نقد و بررسي شريعتي و افكارش، همچون آينه‌اي روبه‌رو بهانه‌اي بوده است براي به خود نظر انداختن و موقعيت بسياري از معضلات و مفاهيم نظري و اجتماعي و ديني را ارزيابي كردن.

حتي اگر طي اين بحث‌ها فهميده باشيم كه شريعتي خطيب بوده است و نه آكادميسين، سواد نداشته و ... با اين همه همين كه فرصت بحث در باب‌هايي همچون نسبت ايدئولوژي و مذهب، جايگاه دين در تغييرات اجتماعي، نسبت مذهب و سياست، راديكاليزم و اصلاحات، اتوپيا و رئال پليتيك و ... را فراهم كرده باشد، به وظيفه خود عمل كرده است. پرونده شريعتي را نمي‌توان محدود كرد به يك زد و خورد ابسورد و بي‌معنا ميان طرفداران آتشين از يك سو و مخالفان متعصب از سوي ديگر و بعد اين وسط، با گرفتن ميانه دچار توهم شويم و تصور كه راه سوم، راهي ديگر است. شريعتي در اين سي سال، همين جا و هم‌اكنون در ميان ما ايستاده است و به هيچ فرا زمان و فرامكان اسطوره‌اي رانده نشده است؛ در دسترس، بي‌متولي و آماده براي بحث و گفت‌و‌گو و البته براي خالي كردن عقده‌هاي دل. شريعتي اسطوره نيست، خوبي‌اش در همين است.

2 با اين همه كساني كه اصرار دارند او اسطوره است و بايد شكستش بايد بگويند كي و چگونه اسطوره شد و چگونه؟ طي اين سي سال و اندي كه از مرگش مي‌گذرد اسطوره شده است؟ چون حيات علني داشته و بر سر كوي و برزن نامش خوانده مي‌شده است وارد وجدان عمومي اجتماع شده يا بر عكس از آنجا كه زيستي پنهان داشته، بي‌بلندگو بوق و كرنا، آهسته و پيوسته بدل شده است به پچ و پچ و زمزمه و ... نماد؟ چون متعلق به زمان‌هاي قديم و دور بوده است، شده است حسرت نوستالژي در ادامه اون زمونا يادش به خير يا چون پا به پا با تغييرات و تحولات اجتماعي ما به جلو آمده شده است اسطوره؟ چون اسم خيابان و مترو و مدرسه و بيمارستان به نامش هست يا چون مجسمه‌اش ناگهان مفقود مي‌شود و كراواتمند است يا چون انتساب به او مي‌شود مجازات در مراتب بهشت در يك كلام: چون اراده معطوف به ساخت و ساز اسطوره از شخصيت او از بالا وجود داشته است اسطوره يا چون اراده معطوف به ساختن اسطوره از او وجود نداشته، شده است اسطوره؟ چون پشتش گرم بوده شده است اسطوره يا چون پشتش خالي بوده؟ چون بت شده است بايد شكستش يا چون مدام خواسته‌اند بشكنندش شده است بت؟ اين را ديگر اسطوره شناسان بايد بگويند. به ما توضيح دهند روند اسطوره‌سازي يا برعكس شكل گرفتن اسطوره‌ها را. اسطوره‌ها را هميشه نمي‌سازند. اسطوره‌ها ساخته مي‌شوند براي پر كردن خلأيي.

3 سوال مهم‌تر اينكه اگر شريعتي اسطوره است و بايد شكستش، چه كساني اين اسطوره را ساخته‌اند؟ دوستداران يا مخالفان؟ اينكه دوستداران شريعتي او را اسطوره كرده‌اند، يكي از همان اسطوره‌ها است. اگر اسطوره‌سازي با بزرگنمايي همراه باشد در مورد شريعتي مسووليتش به گردن مخالفاني است كه در بزرگنمايي نقش او در تاريخ معاصر سهم بسزايي داشته‌اند: «شريعتي همه را چريك كرد، شريعتي با رويكرد ايدئولوژيك به تاريخ، جلودار حركت مشروطيت شد، شريعتي با نگاه اسطوره‌اي به تاريخ سدي شد براي مدرنيته و ...» هيچ يك از دوستداران شريعتي چنين قدرتي را براي او در كن فيكون كردن تاريخ معاصر قائل نبوده‌اند.

از مورخ دولتي ما گرفته تا فيلسوف دولتي نظام شاهنشاهي همگي متفق‌القولند در ساواكي بودن شريعتي و البته در اينكه همه جوانان ما را ماركسيست كرده است (گيرم از نوع اسلامي‌اش) بسياري از روشنفكران ديني و اكثر روشنفكران غيرديني متفق‌القولند كه شريعتي همه را مذهبي ولايي كرد (گيرم كراواتمند)، اما هيچ يك از دوستداران شريعتي توانايي‌هايي چنين گسترده براي او برنمي‌شمارند. اين مخالفان شريعتي بوده‌اند كه او را بدل ساخته‌اند به كينگ‌كونگي با قدرتي خارق‌العاده در تخريب كه يك تنه ايستاد و خراب كرد و «بريد و دريد و شكست و ببست، يلان را سر و سينه و پا و دست» يك اسطوره كينگ كونگي نديده‌ايد؟ شريعتي را چه كسي اسطوره كرده است؟ جملاتي كه در جهان مجازي و غيرمجازي چرخ مي‌خورد و نام او را بر سر زبان‌ها مي‌اندازد، كتاب‌هايي كه پرتيراژتر مي‌شوند، نقدهايي كه به هر مناسبتي و از هر طيف فكري‌اي متوجه او مي‌شود، يا نسل جواني كه براي شريعتي برافروخته مي‌شود؟ همان نسل جواني كه در صورت عدم توهم توطئه و دست‌هاي پنهان، مي‌گويند اين روزها با ارسال پيامك در صدد شكستن اسطوره شريعتي است: تا كمي بخندد، تا انتقامي گرفته باشد از اسطوره‌ها، تا وعده دهد كه بعدا نوبت شما هم مي‌شود.

نتيجه: شريعتي چه اسطوره باشد و اين پيامك‌ها به قصد شكستش ارسال مي‌شود، چه دست‌هاي پنهان دست‌اندركار توطئه‌اي به قصد تخريب آدم محبوب و معتبري باشند، هر دو مبارك است. در شق اول بايد خوشحال بود كه بار ديگر شريعتي بهانه‌اي شده است براي برداشتن گامي به سوي گسترش فرهنگ تساهل و بردباري. در شق دوم معلوم مي‌شود كه شريعتي تهديدي است جدي و بايد بدلش ساخت به موضوع خنده. شريعتي در اين ميان، اگر اسطوره نباشد كه خب با اين طنزها نمي‌شكند و اگر هم اسطوره باشد كه با اين توطئه‌ها اسطوره را نمي‌شود، سرنگون كرد. بگذاريد حالشان را بكنند: نسل جوان باشد يا دست‌هاي پنهان.

نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

ضمن تقدیر و تشکر از مدیریت محترم لوکس بلاگ ، یک سئوال مطرح کنم که چرا لوکس بلاگ جواب ای میل ها را نمی دهد .

آیا لوکس بلاگ دستگاهی یا ماشینی است که فقط وظیفه ثبت کردن دارد  و توجهی به در خواست های کاربران خود نمی کند ، من خواهش می کنم که مدیریت محترم جواب ای میل های کاربران خود را بدهد چون در خواستها گاهی ضروت جواب دادن دارد و نباید بی توجه از کنار آن گذشت  ؛ من چند ماه است که بار ها به نشانی آنها در خصوص هک سایت و یا وبلاگ ای میل و حتی تلفن زدم ولی جوابی در یافت نکردم ، و متاسفانه افرادی اکنون از وبلاگ های من هم سوء استفاده می کنند   

نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

او از واگذاری استودیوهای العربیه به همه تایید کنندگان و تحریک کنندگان حمله نظامی علیه ایران در قالب کارشناس و محقق و تحلیلگر آگاه است.
 عبدالباری عطوان سردبیر روزنامه پرتیراژ القدس العربی چاپ لندن در سرمقاله ای با عنوان "نادیده گرفتن مصر و روبوسی با ایران" نوشت: به سختی می توان گفت نشست سران کشورهای اسلامی در مکه اهداف خود را در ایجاد همبستگی اسلامی محقق خواهد کرد.

در بخشی از این یادداشت آمده است: در یکی از صحنه های تلویزیونی مراسم افتتاح نشست سران کشورهای اسلامی در مکه، در هنگام ورود سران کشورها به سالن اجلاس، احمدی نژاد در مقابل دوربین شبکه تلویزیونی العربیه با انگشتان دست، علامت پیروزی را نشان داد. او این علامت را در مقابل دوربین شبکه تلویزیونی العربیه نشان داد و از فیلمبردار سؤال کرد آیا این تصویر ضبط شد یا خیر؟

احمدی نژاد به عمد دست خود را به نشانه پیروزی نشان داد همانطور که به عمد این سؤال را از فیلمبردار پرسید ، زیرا او شبکه العربیه و موضع گیری های تحریک آمیز آن علیه ایران را به خوبی می شناسد.
احمدی نژاد از پشتیبانی های ملموس شبکه العربیه از هر اقدام نظامی آمریکا یا اسرائیل برای نابودی تاسیسات هسته ای ایران آگاه است. او از واگذاری استودیوهای العربیه به همه تایید کنندگان و تحریک کنندگان حمله نظامی علیه ایران در قالب کارشناس و محقق و تحلیلگر آگاه است.


 

در این یادداشت همچنین آمده است: بسیار سخت است که باور کنیم نشست سران کشورهای اسلامی که شب گذشته پایان یافت ، تمامی اهداف خود را در زمینه تحقق همبستگی اسلامی محقق کند. در پیگیری این نشست با دو احوالپرسی گرم، یک نادیده گرفتن و یک پارادوکس تلویزیونی روبه رو شدیم.

اولین احوالپرسی گرم و درآغوش گرفتن، میان ملک عبدالله پادشاه عربستان سعودی و مهمان ایرانی وی یعنی محمود احمدی نژاد روی داد. چه کسی باور می کرد این دو رهبر که هم اکنون از طریق نمایندگان خود، جنگ سختی را در سوریه دنبال می کنند در حال حاضر با این اندازه از صمیمیت و دوستی ظاهر شده اند؟

 آیا این احوالپرسی و در آغوش گرفتن، نمونه ای از نفاق سیاسی است یا اینکه آغاز بهبود روابط میان تهران و ریاض به شمار می رود که می تواند به توقف کینه مذهبی روبه رو افزایش منجر شود و از بروز رویارویی و حادثه بزرگ در منطقه با عنوان نابودی تاسیسات هسته ای ایران جلوگیری کند؟

براساس اسناد محرمانه وزارت خارجه آمریکا که توسط سایت ویکی لیکس فاش شدند پادشاه عربستان سعودی در دیدار با وزیر امور خارجه آمریکا، ایران را سر افعی توصیف کرده بود که باید قطع شود.
حال باید این سوال را پرسید که آیا برای بریدن سر این افعی هم اکنون ناوهای هواپیمابر به منطقه اعزام می شوند و کشورهای جنوب خلیج فارس برای دفاع در مقابل حملات موشکی ایران ، سامانه های ضد موشکی پاتریوت می خرند یا اینکه اجرای استراتژی جدیدی برای زندگی و همزیستی با ایران به عنوان قدرت هسته ای منطقه ای آغاز شده  و نشست مکه  نخستین قدم در این مسیر است؟

دومین احوالپرسی گرم و در آغوش گرفتن مربوط به محمد مرسی رئیس جمهور جدید مصر و احمدی نژاد بود. این برای نخستین بار است که مرسی و احمدی نژاد با یکدیگر ملاقات می کنند. آیا این آغوش های باز به بازگشایی سفارتخانه ایران و مصر در قاهره و تهران منجر خواهد شد یا خیر؟ و روابط دو کشور پس از پیروزی انقلاب مصر و ورود کاندیدای اخوان المسلمین به ریاست جمهوری دوباره از سرگرفته خواهد شد یا اینکه این احوالپرسی ، تنها تعارف گذری است که شرایط دیدار ، باعث شد گرم شود؟

در کنار این دو احوالپرسی گرم، پادشاه عربستان سعودی به هنگام استقبال از محمد مرسی رئیس جمهور جدید مصر، او را نادیده گرفت و برخلاف احمدی نژاد یا امیر قطر، او را در کنار خود قرار نداد
نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

احساسات و غرور ملی ، مقوله ای است که به نظر می رسد برخی مسوولان باید درباره اش کتابی یا دستکم مقاله ای بخوانند و یا لااقل از همتایان خارجی شان یاد بگیرند؛ این طوری شاید کمتر قربان صدقه این و آن بروند و یا وقتی به عنوان یک مقام رسمی به یک نشست بین المللی می روند ، به دربان و نگهبان و مسوولان تشریفات جایی که می روند ، تند تند دست تکان ندهند و سنگین باشند و فراموش نکنند که آنها در خارج از ایران ، نه خودشان ، که نماینده یک ملت بزرگ هستند.
 در این که تعارفات دیپلماتیک ، بخشی از سیاست خارجی و آداب معاشرت دیپلمات هاست ، تردیدی وجود ندارد و نگارنده نیز بر آن واقف است ؛ نکته اما اینجاست که "هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد" و اصل اول در هر گونه سخن پراکنی دیپلماتیک - اعم از جدی و تعارف - باید در وهله اول مبتنی بر "نفع" و "عزت ملی" باشد و الّا صرف این که سخنی گفته شود تا طرف مقابل خوشش بیاید ، اساساً کار دیپلماتیک نیست و ای بسا زیان هایی را نیز متوجه کشور و غرور ملی کند.

با این حال ، به نظر می رسد برخی از مقامات ایرانی ، هنوز که هنوز است ، درگیر جو می شوند و سخنانی می گویند که پیش و بیش از هر چیز ، غرور ملی را جریحه دار و طرف های خارجی را مغرور می کند.

نمونه ها در این باره زیاد است و آخرین آن ، مربوط می شود به سخنان عالی ترین مقام دستگاه دیپلماسی کشور یعنی وزیر امور خارجه ایران که باید نماد رفتارهای اصولی دیپلماتیک باشد ؛ علی اکبر صالحی ، در سفر اخیر خود به عربستان ، آنجا را خانه خود اعلام کرده و گفته که در آن خانه احساس آرامش می کند.

گفتن این سخن در شرایط عادی روابط بین دو کشور و البته با حفظ شرایط ، شاید مورد انتقاد قرار نگیرد ولی در حالی که سعودی ها علیه ایران رسماً شمشیر را از رو بسته اند و این عداوت به هیچ روی قابل کتمان نیست ، به هیچ وجه عزتمندانه نبوده است.
آقای صالحی در حالی این پوئن دیپلماتیک را به عربستان داده که همین چند وقت پیش ، مقامات سعودی 18 ایرانی را بدون طی تشریفات حقوقی و بین المللی ، گردن زدند. به علاوه عربستان درست در همان لحظه ای که صالحی آن سخنان را می گفت ، در حال تولید نفت مازاد بر سهمیه اش بود تا مشتریان نفت ایران را مجاب کند که نفت ایران را نخرند. در واقع ، عربستان ، اسپانسر نفتی تحریم ها علیه ایران است.
در منطقه نیز روند تقابل ایران و عربستان همچنان در حد اعلاست که گفتنش تکرار مکررات خواهد بود.

البته شاید گفته شود که این گونه از موضع تواضع(!) سخن گفتن ، برای همین است که تنش ها کاهش یابد. ولی واقعیت مطلب این است که ناز کشیدن های یک طرفه در عالم سیاست همواره حمل بر ضعف می شود و نتیجه عکس می دهد.
وانگهی حال که احمدی نژاد دعوت ملک عبدالله را پذیرفت و در کنارش نشست و صالحی هم عربستان را خانه خود دانست و احساس آرامس کرد ، آیا روابط ایران و عربستان خوب شد - یا حتی در مسیر بهبود قرار گرفت - یا این که فقط سعودی ها را متوقع کردیم و برگشتیم؟! آیا در مواضع عربستان راجع به تحریم ایران ، بحرین ، سوریه ، اتباع ایرانی و ... کوچکترین نرمشی ایجاد شد؟ و اساساً چه لزومی داشت وزیر امور خارجه کشور بزرگی مانند ایران ، عربستان را خانه خود بخواند و بگوید که در آنجا احساس آرامش می کند؟

البته همان طور که گفته شد ، این ادبیات متأسفانه رواج دارد. همین چند وقت پیش بود که رئیس جمهور کشورمان در جمع مهمانان مصری -که با پول ایران به تهران آمده بودند- گفت که برای آبادانی و سازندگی مصر ، حاضر است در کارخانه های آنان کارگری کند!
احمدی نژاد یک بار هم گفته بود که حاضر است سفارت ایران را تا پایان وقت اداری در مصر دایر کند ؛ سخنی که با سردی مقامات قاهره مواجه شد.
حافظ منافع ایران در قاهره نیز بعد از انقلاب مصر ، برای به دست آوردن دل مصری ها گفت: حاضریم گندم و آهن را به زیر قیمت به مصری ها بفروشیم و روابط را از سر بگیریم . ولی مقامات جدید مصر گفتند که باید حالا حالاها این "درخواست" ایران ، در صف بررسی بماند تا آنها تصمیم بگیرند.

پیش از این هم معاون رئیس جمهور ایران گفته بود که هر گاه در هیأت دولت ، درباره منافع ایران و عراق صحبت می شود ، همه متفق القول هستند که اولویت با منافع عراق است!

آقایان مسوولان نباید فراموش کنند که هر آنچه می گویند ، در کنار بازتاب های خارجی ، در داخل کشور نیز منعکس می شود و باید به گونه ای سخن بگویند که لااقل احساسات و غرور ملی مردم نیز در داخل مجروح نشود. مسوولان یادشان باشد که اگر چیزی در داخل می گویند ، این طور نیست که فقط داخلی ها آن را بشنود و دنیا خبردار نشود یا اگر چیزی را در خارج بر زبان می رانند ، به داخل نمی رسد!

واقعاً کجای این گونه سخن گفتن ها با "عزت،حکمت و مصلحت" که سه رکن سیاست خارجی ماست ، همخوانی دارد؟ تا کی باید برخی مسوولان ، ایران و غرور ملی ایرانیان را پیش پای کشورهای عربی قربانی کنند؟ دوستی ما با جهان و از جمله کشورهای عربی ، باید یک سیاست دائمی باشد و مناقشه ای در این باره نیست ولی قرار نیست ما یکسره نیاز باشیم و آنها سراسر ناز باشند.

احساسات و غرور ملی ، مقوله ای است که به نظر می رسد برخی مسوولان باید درباره اش کتابی یا دستکم مقاله ای بخوانند و یا لااقل از همتایان خارجی شان یاد بگیرند؛ این طوری شاید کمتر قربان صدقه این و آن بروند و یا وقتی به عنوان یک مقام رسمی به یک نشست بین المللی می روند ، به دربان و نگهبان و مسوولان تشریفات جایی که می روند ، تند تند دست تکان ندهند و سنگین باشند و فراموش نکنند که آنها در خارج از ایران ، نه خودشان ، که نماینده یک ملت بزرگ هستند.
 
نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 
پس از اینکه عشیره المقداد 20 عضو ارتش آزاد را که برخی اتباع ترکیه و سعودی در میان آنها قرار دارند، ربود، کشورهای حوزه خلیج فارس از اتباع خود خواستند که سریعا لبنان را ترک کنند.

 منابع دیپلماتیک در بیروت فاش کردند: در میان ربوده شدگان ارتش موسوم به آزاد سوریه از سوی آل المقداد یک تبعه ترک نیز وجود دارد.

از سوی دیگر پس از اینکه آل المقداد تهدیداتی علیه برخی اتباع کشورهای عربی کردند وزارت خارجه بحرین از اتباع خود در لبنان خواست این کشور را سریعا ترک کنند.

این در حالی است که میشل سلیمان رئیس جمهوری لبنان در واکنش به تهدیدهای آل المقداد برای ربودن اتباع کشورهای عربی گفت: ایجاد آشوب سبب بازگرداندن ربوده شدگان لبنانی و عضو خاندان المقداد نمی شود بلکه اوضاع لبنان را بی ثبات تر می کند.

وی افزود: دولت باید تصمیماتی درباره ممنوعیت قطع راهها و حمایت از سفارتخانه های کشورهای دوست و برادر از جمله عربستان، قطر، ترکیه و سوریه به عمل آورد.

از سوی دیگر امارات، کویت، قطر و عربستان از اتباع خود خواستند سریعا خاک لبنان را ترک کنند.این در حالی است که یک منبع وابسته به سفارت عربستان در ریاض به عضویت یک تبعه خود در ارتش آزاد سوریه اذعان کرد.

این منبع گفت: سعودی که خاندان المقداد وی را به همراه دیگر اعضای ارتش آزاد سوریه ربوده اند مساعد المطیری نام دارد.

شایان ذکر است پس ازاینکه ارتش موسوم به آزاد سوریه حسان المقداد عضو عشیره المقداد را ربود، این عشیره نیزحدود بیست نفر از اعضای ارتش آزاد سوریه را ربوده و تهدید کردند که اتباع برخی کشورهای عربی به  ویژه قطر و عربستان را خواهند ربود و اقداماتی علیه سفارتخانه این کشورها انجام خواهند داد

نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 
 
 پس از گمانه زنی های دیدار احمدی نژاد مرسی در تهران یا مصر، بالاخره این دیدار در عربستان تحقق یافت.

احمدي‌نژاد و محمدمرسي، رئيس‌جمهور مصر در آغاز اجلاس فوق‌العاده سازمان همکاري کشورهاي اسلامي در مکه با يکديگر براي لحظاتي کوتاه با يکديگر ديدار و احوالپرسي کردند.

گفتنی است اجلاس فوق العاده سازمان همكاریهای اسلامی شب گذشته با سخنان ملك عبدالله پادشاه عربستان در مكه مكرمه آغاز شد.

به گزارش نسیم،قرار است در این اجلاس، مسائل مربوط به سوریه، فلسطین و كمك به مسلمانان میانمار بررسی شود.
 
نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

بهروز نعمتی نماینده مردم اسدآباد در مجلس شورای اسلامی در تذکر شفاهی خود در جلسه امروز (چهارشنبه) مجلس با اشاره به سخنان وزیر امور خارجه کشورمان در اجلاس مکه، اظهار داشت: آقای صالحی طی سخنانی گفته که عربستان خانه من است و من در اینجا احساس آرامش می‌کنم؛ آقای صالحی! اگر عربستان خانه شماست، پس چرا وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران شدید؟
نماینده مردم اسدآباد ‌گفت: ‌آقای صالحی! شما که می‌گویید عربستان خانه من است، ‌چرا وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران شدید؟ 
 
بهروز نعمتی نماینده مردم اسدآباد در مجلس شورای اسلامی در تذکر شفاهی خود در جلسه امروز (چهارشنبه) مجلس با اشاره به سخنان وزیر امور خارجه کشورمان در اجلاس مکه، اظهار داشت: آقای صالحی طی سخنانی گفته که عربستان خانه من است و من در اینجا احساس آرامش می‌کنم؛ آقای صالحی! اگر عربستان خانه شماست، پس چرا وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران شدید؟
 
وی افزود: عربستان در طول 33 سال گذشته همواره مقابل آرمان‌های امام و شهدا قد علم کرده و در برخی مواضع مبارزه‌ای جدی با کشور ما داشته است.
 
نماینده مردم اسدآباد خطاب به وزیر امور خارجه گفت که در زمانی که عربستان چنین موضع‌گیری‌های را در خصوص مردم مظلوم سوریه اتخاذ می‌کند، آیا اظهار این سخنان شما خردمندانه است؟
 
نعمتی در پایان به وزیر صنعت، معدن و تجارت نیز در مورد عدم نظارت بر قیمت‌ها تذکر داد و گفت: قیمت‌ها به طور وحشتناکی در حال افزایش بوده و دلیل هم این است که ‌‌هیچ‌گونه نظارتی روی قیمت‌ها وجود ندارد.
نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

روزنامه الجریده کویت در پایگاه اینترنتی خود نوشت: در الجزائر یک هندوانه باعث درگیری خونین قبیله ای شد.

یک درگیری ساده بین فروشنده هندوانه و یک مشتری درباره قیمت و طعم هندوانه به درگیریهای خونین قبیله ای در این کشور انجامید.

این پایگاه اینترنتی به نقل از روزنامه الجزائری الشروق نوشت در این درگیری 12 نفر زخمی شدند که حال چهار نفر از آنها وخیم اعلام شده است و در حال حاضر تحت مراقبتهای ویژه پزشکی قرار دارند.

این گزارش حاکیست در این درگیری که در شهر طامزه - در ایالت خنشله - در شرق الجزائر رخ داد دو طرف درگیری ضرباتی توسط چاقو و خنجر بر سر و صورت و بدن یکدیگر وارد کردند.

این درگیریهای خونین از مجادله لفظی بین فروشنده و خریدار هندوانه در بازار میوه و تره بار آغاز شد لیکن با دخالت اشخاصی از دو قبیله ای که این دو شخص وابسته به آن بودند درگیریها شدت یافت

نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 کارشناس ارشد محیط زیست، در مزرعهای کروکودیل پرورش میدهد. شنیدن این خبر که یک زن بتواند با این موجودات غول پیکر و البته خشن، سر و کله بزند آن قدر جالب است که باور نمیکردی حقیقت داشته باشد!

از مزرعه اش که میپرسی سر درد دلش باز می شود و می گوید: مزرعه پرورش تمساح درکار نیست و تنها چیزی که وجود دارد مزرعهای تحقیقاتی است که در زمینه تمساح های منطقه کار میکنند. این مرکز در چابهار قرار دارد و بازدیدکنندگان هم می توانند تمساحها را از نزدیک ببینند.

نیاز به یک مرکز تحقیقات در مورد کروکودیلها چطور احساس شد؟

سازمان محیط زیست وظیفه اش حفاظت از گونه های جانوری و گیاهی است. در عین حال، تمساح گونه ای منحصر به فرد است که فقط در این بخش از ایران وجود دارد. گونه ای شاخص که یکی از نمادهای محیط زیست منطقه است.

چه تفاوتی با گونه های دیگر در کشورهای مختلف دارد؟

با توجه به شرایطی که در ایران وجود دارد، این گونه در محیطی کاملاً محدود زندگی میکند. ممکن است در کشورهای دیگر تمساحها با گونه های دیگر اختلاط داشته باشند، اما تمساح های ایران از لحاظ نژاد خالصند و مردم هم به حفاظت این گونه خیلی علاقه دارند.

چرا؟

چون اعتقادات سنتی در موردتمساح ها در منطقه وجود دارد و مردم معتقدند که آنها مقدس هستند و اگر روزی نباشند، آب هم وجود ندارد و خشکسالی میشود.

در مرکز چه کار تحقیقاتی صورت میگیرد؟

برای این گونه های باید بنای حفاظتی در نظر گرفته شود و برای این کار باید زیستگاه طبیعیشان را شناخت. ضمن این که باید بدانیم چه پوشش گیاهی و چه گونه های جانوری و گیاهی در محل طبیعی زندگی این جانور وجود دارد، در این صورت با الهام از طبیعت میتوان زیستگاهی مصنوعی و موفق ایجاد کرد.

چند تمساح در این مرکز وجود دارد؟

تعداد محدودی هستند.

یعنی به خطر تعداد محدود است که به آن مزرعه میگویی؟

در مزرعه همه چیز باید مجزا باشد، جایگاه نگهداری نوزادان از بالغین و بخش تحقیقاتی و … ضمن این که در مزرعه علاوه بر کار تحقیقاتی، هیچ چیز حیوان هدر نمیرود، فرآورده های خونی، گوشت، دندان و پوستش برای مصارف دارویی و گاهی تزئینی استفاده میشود.

دنبال راه اندازی مزرعه نیستی؟

خیلی دوست دارم این اتفاق بیفتد و یک روز بخش خصوصی در این بخش سرمایه گذاری کند. چون طرحی است که از نظر اقتصادی جواب میدهد و صنعتی است که در کل دنیا شناخته شده است.

چه کار تحقیقاتی روی تمساحها انجام میدهی؟

ما بیشتر روی حفاظت این گونه کار میکنیم و هدف مان این است که این جمعیتی که در اینجا زندگی میکنند، حفظ شود. شناخت دقیق زیستگاه، برآورد جمعیت، بررسی راه کارهای حفظ و افزایش جمعیت موجود کارهایی است که روی آنها تحقیق و بررسی انجام میگیرد.

یعنی کاربرد دارویی ندارند؟

نه چون این فعالیتها فقط در مزرعه پرورش کروکودیل قابل انجام است.

پرورش کروکودیل چقدر هزینه دارد؟

یک کروکودیل نسبت به نوع گونه و نحوه نگهداری، هزینههای متفاوتی دارد و چون در ایران روی این زمینه کار علمی صورت نگرفته، نمیتوان قیمت دقیقی ارائه کرد و عوامل گوناگونی در آن موثر است، مثل این که گونه های مولد از کجا وارد ایران شده اند و …

در مورد مجوز چطور؟ این اتفاق به راحتی میافتد؟

نه. سازمان محیط زیست به راحتی به هر کسی که بخواد مزرعه بزند، مجوز نمیدهد و باید توجیه اقتصادی و فنی کار درست باشد تا بتوانند مجوز بگیرند.

فکر میکنی چرا در زمینه پرورش کروکودیل کار علمی صورت نگرفته در حالی که این کار در کشورهای دیگر متداول است؟

چون این گونه از اول شناخته شده نبوده است. وقتی میگویی پرورش تمساح خیلی ها تصور میکنند قرار است با دایناسور مواجه شوند و آنها گونه ای خیلی عجیب و غریب اند در حالی که این طور نیست و تمساح ها گونه ای ارزشمندند که ما هنوز در مراحل اولیه شناختشان هستیم و تا این اطلاعات کامل نشود، نمیتوان کار بزرگ تری مثل مزرعه پرورش را که پشتوانه علمی و تحقیقاتی زیادی نیاز دارد، شروع کرد.

کسی هم دنبال این کار نبوده است؟

مدعی زیاد است و خیلی ها اعلام آمادگی کرده اند اما این کار با نگهداری چند تمساح اتفاق نمی افتد و باید گونه های مولد کاملاً بررسی شود.

در مورد تکثیرشان چطور؟

زادآوری هم حداقل چند سال طول میکشد و معمولاً صبورانه در این مورد تصمیم گرفته نمیشود. در حال حاضر چندین تمساح در باغ پرندگان جزیره کیش نگهداری میشوند و بالطبع چون از زیستگاه اصلی اش خارج شده اند امکان تولید مثل هم ندارند.

ما از لحاظ تکنیک و کارشناس مشکل داریم یا تامین منابع مالی؟

سرمایه گذاری وجود ندارد که وقت بگذارد و این کار را در دراز مدت انجام بدهد و آن را به عنوان کار اصلی اش در نظر بگیرد.

تحقیقات در زمینه استخراج فرآوردههای دارویی از این گونه به طور کامل انجام شده است تادر صورت لزوم مورد استفاده قرار بگیرد؟

تحقیقات انجام شده است؛ اما بیشتر داروهایی که از این گونه استخراج میشود براساس باورهای بومی منطقه است. چیزی مثل روغن مار و … که بیشتر به صورت محلی وجود دارند.

در کشور های دیگر چه استفاده دارویی از این گونه میشود؟

از خون حیوان فرآورده تهیه میکنند، مثلا ممکن است از خون خشک شده آن برای درمان استفاده شود اما ما در این مورد کار تحقیقاتی انجام ندادیم.

کار کردن با تمساح چه حال و هوایی دارد؟

موقع کار با هر گونه باید رفتارشناسی آن را دانست و اگر این اتفاق بیفتد، خیلی راحت میتوان با آن ارتباط برقرار کرد.

تمساحها عادتهای شکار خاصی دارند؟

بله. مثلا عادت دارد که از یک طرف حمله میکند و از طرف دیگر با دمش ضربه میزند. معمولا شکار را داخل آب میبرد و خفه میکند.

هر کسی میتواند با شناخت این رفتار ها با تمساح ارتباط برقرار کند؟

بستگی به علاقه فرد دارد. ارتباط برقرار کردن با آن کمی سخت است اما اگر رفتارهای تهاجمی حیوان شناخته شود، میتوان با آن ارتباط برقرار کرد.

میشود تمساح را اهلی کرد؟

وقتی این حیوان را از محیط طبیعی اش جدا میشود، مسلماً رفتاری را که در حیات وحش دارد نخواهد داشت. در محیط طبیعی وقتی انسان نزدیک میشود اگر بیرون آب باشد، به محض دیدن انسان خود را داخل آب می اندازد و اگر در حال شنا کردن باشد زیر آب میرود اما در محیط مصنوعی در هر فاصلهای آن حساسیت را ندارد.

از دیدگاه کسی که با این حیوانات سر و کار دارد، تمساح چه موجودی است؟

برخلاف ظاهر خشنش، موجودی آرام، منزوی و خیلی حساس است و در مورد کوچکترین تغییر محیط که برخلاف انتظار و نحوه زندگیاش باشد به راحتی تلف میشود.

چقدر عمر میکند؟

معمولا در ۷ تا ۸ سالگی بالغ میشود که بین نر و ماده متفاوت است و بستگی به این دارد که بعد از طی دوره زادآوری محیط زندگیشان چطور باشد و چقدر تهدید کننده طبیعی وجود داشته باشد.

روی عوامل تهدید کننده زندگیشان هم کار تحقیقی صورت گرفته است؟

مسلماً؛ در ایران عوامل انسانی که این موجود را تهدید کنند خیلی کمتر از عوامل طبیعی وجود دارد و آن هم برگرفته از عقاید محلی و بومی منطقه است. این حیوانات در منطقه شکارنمیشوند چون خوردن گوشتشان اصلا رایج نیست و به دلیل اعتقادات محلی از پوستشان هم استفاده اقتصادی نمیشود اما عوامل طبیعی مثل سیل و خشکسالی همیشه تهدیدشان میکند.

به عنوان تنها زنی که در این مرکز با تمساح ها کار می کنی، چه انگیزهای تو را مصمم می کند؟

علاوه بر کار تحقیقاتی و علمی که روی این گونه انجام میدهم علاقه خاصی هم به تمساح ها دارم و خیلی دوست دارم روزی مزرعه پرورش کروکدیل راه اندازی کنم.

فکر میکنید چه زمانی این اتفاق بیفتد؟

زمان خیلی زود میگذرد؛ بنابر این دوست دارم هر چه زودتر این مزرعه پا بگیرد.

حرف آخر؟

میخواستم بگویم چون من زن هستم، تنها کار و زحمت من نباید دیده شود چون محیطبانان زیادی هم در این مرکز زحمت میکشند و اگر حمایت مسوولان محیط زیست منطقه نبود، شاید این کار هیچ وقت انجام نمیشود. با این حال فکر میکنم اگر کسی با شناخت و آگاهی وارد هر کاری شود، خیلی بیشتر از آن چه فکر میکند، موفق میشود و تا زمانی که امید وجود داشته باشد، هر چیزی امکانپذیر است
نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

رییس‌جمهور با تاکید بر لزوم ایجاد توافق و همدلی برای انجام اصلاحات در سوریه، خاطرنشان کرد: باید برنامه ای برای اصلاحات و برگزاری انتخابات در سوریه تنظیم و در جهت حل و فصل مشکلات در این کشور تلاش شود.

 محمود احمدی‌نژاد شامگاه سه‌شنبه به وقت محلی در جریان سفر به مکه مکرمه برای شرکت در اجلاس فوق العاده سران سازمان همکاری کشورهای اسلامی، در دیدار محمد منصف المرزوقی، رییس‌جمهور تونس ضمن تبریک پیروزی های مردم این کشور و انتخاب وی به عنوان رییس جمهور تونس با بیان اینکه ملت ایران خود را در حرکت به سمت آزادی و پیشرفت در کنار ملت تونس می‌داند، گفت: ملت ایران تحولات تونس را دنبال کرده و از پیروزی‌ها و پیشرفت‌های ملت این کشور شادمان است. 

رییس جمهور با اشاره به اینکه ملت تونس در راه ساختن کشوری پیشرفته و قدرتمند، مسیر سختی را پیش رو دارد، اظهار داشت: مطمئناً در این راه علاوه بر مشکلات داخلی، مخالفت‌ها و مزاحمت‌های استکبار جهانی نیز موانع مؤثری ایجاد خواهد کرد، چرا که آنها هرگز خواهان پیشرفت و قدرت یافتن کشورهای مستقل و مسلمان نیستند.

احمدی‌نژاد با بیان اینکه امروز مراکز اصلی قدرت اقتصادی، سیاسی و رسانه‌ای جهان در اختیار سردمداران استکبار جهانی قرار دارد، تصریح کرد: آنها با این ابزار، ملت‌های مستقل و عدالت طلب جهان را تحت فشار قرار می‌دهند، اما به لطف خدا همه این عوامل قدرت ظاهری درهم خواهد شکست.

رییس‌جمهور با بیان اینکه ملت ایران بدون در نظر گرفتن مذهب ملت تونس در کنار آنها بوده و مردم این کشور را برادران دینی خود ‌دانسته و به این موضوع افتخار می‌کنند، ‌تصریح کرد: جمهوری اسلامی ایران آمادگی کامل دارد تا تجربیاتش در زمینه سازندگی، پیشرفت و آبادانی را در اختیار برادران تونسی خود قرار دهد.

احمدی‌نژاد روابط و مناسبات ایران و تونس را بسیار خوب توصیف و خاطرنشان کرد: جمهوری اسلامی ایران هیچ محدودیتی برای گسترش روابط با تونس نداشته و امیدواریم دو کشور بتوانند با مبادله تجربیات و دستاوردها به پیشرفت کشورهای یکدیگر کمک نمایند.

رییس‌جمهور در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اینکه ایران و تونس دیدگاههای مشترک بسیاری درباره تحولات منطقه دارند، گفت: هر دو کشور از حرکت‌های مردمی حمایت کرده و معتقدند که عدالت، آزادی و احترام حق همه ملت‌ها بوده و هیچ‌کس حق تضعیف و نفی این حقوق را ندارد.

احمدی‌نژاد با بیان اینکه تا استقرار کامل عدالت، آزادی، کرامت و استقلال، راهی طولانی پیش‌روی ملت ها قرار دارد، تأکید کرد: جمهوری اسلامی ایران خواستار برخورداری مردم همه کشورها از جمله سوریه، اردن، بحرین، یمن و دیگر کشورها از عدالت، آزادی و کرامت است.

رییس جمهور با بیان اینکه ایران در خصوص تحولات سوریه همواره تلاش کرده تا مسایل در این کشور با گفتگو و تفاهم حل شود و درگیری و کشتار از هر طرف را چیزی جز ضرر برای امت اسلامی نمی‌داند، گفت: ملت ایران راه حل مشکلات در سوریه و سایر کشورها را نه درگیری، جنگ و کشتار، بلکه در گرو تلاش برای تفاهم و همکاری ملی می داند.

وی با اشاره به اینکه امروز مسأله مهم و اصلی در سوریه این نیست که درگیری از سوی کدام طرف آغاز شده است، اضافه کرد: مساله مهم ایجاد تفاهم میان طرفین و تنظیم برنامه‌ای مبتنی بر توافق ملی برای اصلاحات اساسی در این کشور است، به گونه‌ای که بعد از اجرای آن همدلی و وحدت جایگزین اختلافات و کینه‌ها شود.

احمدی‌نژاد با تأکید بر اینکه سوریه باید کشوری قوی و اسلامی باقی بماند، اظهار داشت: باید تلاش کنیم اگر ایده‌ای برای حل مسأله سوریه وجود دارد با همفکری آن را تبدیل به یک طرح عملیاتی نماییم، اما متأسفانه برخی برادران و دوستان ما در این عرصه خوب عمل نکرده و به جای اینکه طرفین درگیر را به گفتگو و تفاهم دعوت کنند به ارسال اسلحه به این کشور و تشویق به کشتار مشغول هستند.

رییس‌جمهور با بیان اینکه امروز دشمنان ملت‌های منطقه و نیروهای ناتو آماده هستند تا همه کشورهای اسلامی را تحت سلطه خود درآورند، ادامه داد: این امکان وجود داشت که اصلاحات را در فضایی برادرانه و تحت لوای اسلام به گونه‌ای در همه کشورهای اسلامی اجرا کرد تا شرایطی که امروز بدون دلیل منطقی موجب ایجاد اختلاف بین کشورها و برادران اسلامی شده است، پیش نیاید و این در حالی است که برادران مسلمان باید بجای رویارویی با یکدیگر در یک صف واحد بایستند.

رییس‌جمهور با تاکید بر لزوم ایجاد توافق و همدلی برای انجام اصلاحات در سوریه، خاطرنشان کرد: باید برنامه ای برای اصلاحات و برگزاری انتخابات در سوریه تنظیم و در جهت حل و فصل مشکلات در این کشور تلاش شود.

احمدی‌نژاد با اشاره به اینکه، امروز دشمنان می‌خواهند جنگ شیعه و سنی راه بیندازند، در حالی که ملت ایران از ملت تونس، مصر، یمن و فلسطین فارغ از مذهب و کیش آنان حمایت کرده و خواهد کرد، اظهار داشت: ملت ایران مردم همه کشورهای مسلمان را برادران اسلامی خود می‌داند و اگر هر یک از آنان در معرض خطر قرار گیرند، با همه وجود از آنها حمایت خواهد کرد.

رییس جمهور تصریح کرد: هر چند اختلاف سلیقه و تفاوت نظرات در مسایل فرعی بین مردم یک کشور و بین کشورها وجود دارد، اما اینها مسایل فرعی بوده و مسأله اصلی دفاع از کیان کشورهای اسلامی و حقوق ملت‌های آنان است.

وی با اشاره به اینکه جمهوری اسلامی ایران آمادگی کامل برای کمک به حل و فصل مسایل در سوریه بر پایه تفاهم و حاکم شدن رای مردم را دارد، گفت: ملت ایران از حاکم شدن رای مردم سوریه در این کشور، صرف نظر از اینکه نتیجه چه خواهد بود، کاملا‌ً حمایت می‌کند و معتقد است در همه کشورها باید همین رویه اعمال شود، منتها در فضایی آرام و برپایه تفاهم که بتوان در آن انتخابات آزاد برگزار کرد.

احمدی‌نژاد با اشاره به اینکه امروز در سوریه بین معارضین نیز اختلاف‌نظر جدی وجود دارد، افزود: باید مجالی فراهم کرد تا همه طرف‌ها در سوریه در کنار هم نشسته و با تفاهم، همفکری و یاری گرفتن از خدا مسایل را حل و فصل نمایند.

رییس‌جمهور با طرح این سوال که آیا بهتر نبود تا رییس جمهور سوریه نیز در این اجلاس حضور می‌داشت تا همه برادران مسلمان با او صحبت کرده و با تبادل‌نظر مسایل را پیش می‌بردیم؟‌ اظهار داشت: باید فرمولی طراحی شود تا هم مردم سوریه آن را برای حل و فصل مسایل خود بپذیرند و هم این امکان وجود داشته باشد که بتوان آن را در دیگر کشورها نیز اجرا کرد، چرا که یقیناً در آینده‌ای نزدیک کشورهای دیگری نیز در منطقه به این راه‌حل نیاز خواهند داشت.

وی ادامه داد: امروز مردم بحرین در نتیجه اعتراض به حاکمیت، تحت فشار قرار داشته و کشته می‌شوند و یقیناً تعداد کشته‌ها در این کشور هر قدر هم که کم باشد برای جمعیت کم این کشور بزرگ خواهد بود.

احمدی‌نژاد خطاب به رییس‌جمهور تونس تصریح کرد: ما و شما باید نگاهی استراتژیک به کل منطقه داشته باشیم، چرا که مسایل و تحولات کشورهای منطقه از جمله در تونس و مصر و همینطور دیگر کشورها تازه آغاز شده است؛ شاهد این مدعا نیز جمهوری اسلامی ایران است که 33 سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، همچنان با مخالفت‌ها،‌ دشمنی‌ها و مشکلات درگیر است و مشاهده می‌کنیم که امروز در مصر نیز مخالفان زیاد و قدرتمندی وجود دارند که در مسیر پیشبرد امور کشور کارشکنی می‌کنند چرا که با پیشرفت و استقرار امنیت در کشورهای اسلامی مخالف هستند.

رییس‌جمهور خاطرنشان کرد: یقین دارم، مستکبران از درگیری‌های امروز بین امت اسلامی بسیار خوشحال هستند، چرا که در این شرایط دشمن اصلی به فراموشی سپرده شده و وضعیتی که در سوریه حاکم شده در آینده نزدیک در بسیاری از کشورهای دیگر منطقه نیز حاکم خواهد شد.

احمدی‌نژاد با تأکید بر اینکه جمهوری اسلامی، هیچ تعصبی بر روی هیچ جریانی در منطقه و در سوریه ندارد، تأکید کرد: ملت ایران برای ایستادگی بر حق انقلاب کرده است.

وی رژیم صهیونیستی را دشمن اصلی ملت‌های منطقه دانست و با بیان اینکه مسوولان کشورهای مستقل و عدالت طلب نمی‌توانند ضدصهیونیستی نباشند، گفت: شما و ما نمی‌توانیم ضدصهیونیستی نباشیم، چرا که صهیونیست‌ها سرزمین فلسطین را که بخشی از سرزمین ما مسلمان است، اشغال کرده‌اند و دشمن همه ملت‌های اسلامی هستند و اگر چه امروز تحت فشار ملت‌ها وادار به عقب‌نشینی از ادعاها و ایده‌های خود شده‌اند، اما ایده اشغال سرزمین‌های منطقه از نیل تا فرات در نظر آنها تغییری نکرده است.

احمدی‌نژاد با بیان اینکه وزرای خارجه ایران و تونس می توانند برای تهیه یک برنامه و طرح عملیاتی با یکدیگر مشورت و همفکری کنند، افزود: اگر بتوانیم آرامشی در منطقه ایجاد کنیم، مسایل را یک گام به پیش برده و موفق بوده‌ایم، چرا که امروز این برادران ما هستند که در سوریه کشته می‌شوند و ملت ایران از این جهت بسیار متأسف است.

در این دیدار محمد منصف المرزوقی رییس‌جمهور تونس نیز با بیان اینکه از مدت‌ها پیش اشتیاق داشتم تا با جنابعالی دیدار کنم، اظهار داشت:‌ بنده تمامی مواضع جمهوری اسلامی ایران و شما در دفاع از استقلال، حاکمیت و کرامت ملی ملت و کشور تونس را پیگیری کرده‌ام و همواره این مواضع قهرمانانه را می‌ستایم.

رییس‌جمهور تونس روابط فی ما بین جمهوری اسلامی ایران و تونس را صمیمی و برادرانه توصیف و با تأکید بر مخالفت کشورش با هرگونه تهدید علیه جمهوری اسلامی ایران خاطرنشان کرد: تونس همواره حق برخورداری جمهوری اسلامی ایران از انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای را محترم می‌شمارد.

مرزوقی در بخش دیگری از سخنان خود با تاکید بر حل مسالمت آمیز مسایل و تحولات در سوریه و با اشاره به نشست موسوم به دوستان سوریه در تونس، افزود: دولت تونس در همان نشست صراحتاً اعلام کرد که با هرگونه دخالتی از سوی بیگانگان در سوریه مخالف بوده و به دنبال راه‌حلی توافقی بین دو طرف اختلافات در این کشور است و امروز نیز موضع ما همین است.

وی تأکید کرد: محور تلاش‌های ما این است که مردم سوریه به خواسته‌های خود رسیده و این کشور یک قدرت در جهان عرب بماند و مجالی برای دخالت بیگانگان در آن پیش نیاید.

رییس‌جمهور تونس با بیان اینکه باید همه کمک کنیم تا کشتار و درگیری در سوریه پایان یابد، خاطرنشان کرد: از جمهوری اسلامی ایران نیز می‌خواهیم تا کمک کند، سوریه همچنان به عنوان گلوگاه امنیتی منطقه قوی و قدرتمند باقی بماند
نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

آمریکا کارنامه سیاهی در احترام به اولین حق طبیعی هر انسان، «زیستن»، دارد. با اطلاع از انجام جنایاتی در قالب آزمایش‌های مختلف و بر اساس مانیفست این نظام شیطان مدار ارتکاب هر گونه جنایت و ظلم و تعدی نسبت به وجود نوع «انسان» در مسیر بسط قدرت تسلیحاتی این نظام مورد تایید سردمداران آن است.

در این گزارش به فهرست کوتاهی از جنایات ضد بشری و ضد انسانی نظام آمریکا اشاره می‌شود. نظامی که در ورای دم زدن از حقوق بشر کارنامه سیاهی در احترام به اولین حق طبیعی هر انسان، «زیستن»، دارد. با اطلاع از ارتکاب چنین آزمایش‌هایی به نظر می‌رسد که بر اساس مانیفست شیطانی این نظام شیطان مدار هر گونه جنایت و ظلم و تعدی نسبت به وجود نوع «انسان» در مسیر بسط قدرت نظامی و تسلیحاتی این نظام آزاد بوده و مورد تایید سردمداران چپاول گر آن است
.



 

1- آزمایش‌های مربوط به کنترل ذهن

در برنامه کنترل ذهن و پروژه موسوم به MKULTRA، سازمان سیا در بخشی از آزمایش‌ها از مواد روان گردان استفاده کرد. هدف کلی این پروژه دست یابی به روش‌هایی برای تحت تاثیر قرار دادن، کنترل و استخراج اطلاعات از ذهن افراد بود. برای انجام برخی از این آزمایش‌ها دکتر کامرون (Donald Ewen Cameron) که از همکاران سیا بود؛ از بین بیماران پذیرفته شده در کلینیکش استفاده کرد. این بیماران اکثرا به دلیل افسردگی و اضطراب به کلینیک او مراجعه کرده بودند. درمانی که برای ان‌ها در نظر گرفته شد بخشی از پروژه سیا بود که زندگی طبیعی آن‌ها را دگرکون کرد.

در طی سال‌های ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۴ دکتر کامرون به آزمایش شوک الکتریکی ۳۰ تا ۴۰ برابر مقادیر استاندارد بر روی این بیماران پرداخت. او از داروهایی استفاده کرد که بیماران را برای ماه‌ها به کما می‌برد. بیماران بسیاری در اثر این آزمایش‌ها توانایی تکلم و حافظه خود را از دست داده، هویت و پدر و مادر خود را فراموش می‌کردند. به جهت سهولت تدابیر امنیتی برخی از این آزمایش‌ها بر روی کودکان انجام می‌شد که تا تجاوزات جنسی نسبت به این کودکان توسعه یافته بوده است.



کامرون، شوک الکتریکی ۳۰ تا ۴۰ برابر مقادیر استاندارد را بر روی بیماران آزمایش می کرد.

2- آزمایش گاز خردل بر روی سربازان در اتاق‌های گاز

با شروع مطالعات بر روی تسلیحات بیولوژیک و شیمیایی در دهه چهل میلادی، ارتش آمریکا برای سنجش کارایی این تسلیحات و به منظور آمادگی در مقابله با حملاتی از این نوع آزمایش‌هایی را بر روی سربازان خود انجام داد. سربازان در حالی که هیچ اطلاعای از موضوع نداشتند تحت تاثیر گاز خردل و دیگر عوامل شیمیایی قرار گرفتند. برای آزمایش کارایی ماسک‌ها و لباس‌های ضد گاز، سربازان را پس از پوشیدن و نصب لوازم مربوطه در اتاق‌های گاز در بسته زندانی کرده و عوامل شیمیایی را‌‌ رها کردند. برخی از این عوامل به راحتی از لباس‌ها عبور کرده و پوست را می‌سوزاندند. تاول‌های دردناک و التهابات پوستی شدید از نتایج تماس این عوامل با پوست بود. در صورت استنشاق ریه سربازان شدیدا ملتهب شده و تنفس برای آن‌ها غیر ممکن می‌شد. گزارش‌هایی موجود است که نشان می‌دهد علاوه بر سربازان از بیماران بستری شده در بیمارستان‌های مختلف ارتش نیز به عنوان مدل آزمایشگاهی برای آزمایش مواد شیمیایی و بیولوژیک استفاده شده است.


 

3 بمباران شیمیایی مردم

برای بررسی چگونگی مدیریت حمله‌های احتمالی شیمیایی و بیولوژیک، ارتش با کمک سیا و دولت اقدام به رهاسازی برخی از عوامل شیمیایی بر روی شهرهای آمریکا کرد تا به عنوان مدلی برای مقابله با حمله‌های احتمالی استفاده کند. عوامل سیا در شهر Tampa Bay عامل سیاه سرفه را انتشار دادند که منجر به همه گیری شد و ۱۲ نفر جان خود را از دست دادند. در آزمایشی دیگر نیروی دریایی شهر سانفرانسیسکو را با عوامل بیماری زای باکتریایی آلوده کرد که در نتیجه بسیاری از مردم به پنومونی دچار شدند. ارتش در آوون پارک، ساوانا و چند جای دیگر میلیون‌ها پشه حامل ویروس‌های تب زرد و تب دانگو را‌‌ رها کرد که موجب بیماری‌های فراوانی از جمله تیفوئید، تب‌های مختلف، مشکلات تنفسی و تولد نوزادان مرده شد. عوامل ارتش تحت عنوان گروه‌های بهداشتی به منطقه اعزام شدند و به جای کمک رسانی بهداشتی واقعی به بررسی نتایج آزمایش پرداخته و از درمان مردم جلوگیری کردند.


 

4- آلوده سازی گوآتمالا

در دهه ۴۰ آمریکا اقدام به آزمایش کارایی پنی سیلین برای مقابله با سیفلیس بر روی شهروندان گوآتمالایی کرد. ابتدا از طریق رسوخ دادن فاحشه‌های آلوده به این بیماری در بین مردم، افراد بی‌اطلاع و برخی بیماران بستری در کلینیک‌های روانی و سربازان آلوده شدند. اما انتشار بیماری با این روش به حدی نرسید که مورد نظر تحقیقات بود. در نتیجه روش آلوده سازی مستقیم انتخاب شد که طی آن باکتری‌های سیفلیس بر روی بدن و صورت مردان پاشیده می‌شد.

در تعدادی از آلوده سازی‌ها باکتری از میان مهره‌ها به مایع نخاعی افراد تزریق شد. پس از آلوده سازی جمعیت مورد نظر، بررسی روش‌های درمانی شروع شد. اما عده‌ای از افراد آلوده شده بدون درمان‌‌ رها شدند. در اکتبر ۲۰۱۰ هیلاری کلینتون از بابت انجام این ازمایش‌ها توسط آمریکا عذرخواهی کرد و اعلام کرد بررسی‌هایی برای یافتن افرادی که احتملا آلوده شده و بدون درمان‌‌ رها شده‌اند شروع خواهد شد!


هیلاری کلینتون پس از 60 سال معذرت خواهی کرد!


5-  بررسی اثرات بمب اتمی بر روی انسان

در طی پروژه منهتن که منجر به ساخت و آزمایش اولین بمب اتمی شد، اثرات مواد رادیو اکتیو از طریق تزریق پلوتونیوم به تعدادی از بیماران بیمارستان‌های ارتش و بیمارستان شیکاگو بررسی شد. این بیماران از موضوع بی‌اطلاع بوده و آزمایش کاملا به صورت سری انجام شد. در پروژه‌ای موسوم به Oak Ridge این آزمایش‌ها بر روی تعدادی از سربازان نیز انجام شد. اکثر این افراد در اثر صدمات ناشی از تزریق پلوتونیوم عمر کوتاهی داشته و جان خود را از دست دادند. در ماساچوست دکتر سوئیت (William Sweet) مامور تکرار آزمایش با استفاده از اورانیوم شد. او در سال ۱۹۴۷ بودجه‌ای از طرف پروژه منهتن در اختیار داشت و به بررسی آثار تزریق اورانیوم به بیماران پرداخت.


6- تزریق عامل شیمیایی نارجی (دیوکسیدین) به زندانیان

عامل نارنجی یکی از خطرناک‌ترین مواد شیمیایی در تسلیحات نامتعارف است که آمریکایی‌ها از آن در جنگ ویتنام استفاده کردند. به تصویر کشیدن اثرات این ماده بر روی انسان و همچنین نوزادان متولد شده از زنان در معرض قرار گرفته دشوار است. کمپانی Dow Chemical بعد از دریافت بودجه‌ای برای تولید این عامل با ارتش آمریکا در مورد آزمایش آن بر روی انسان همکاری کرد. دکتر کلیگمن (Dr. Albert Kligman) در یک سری آزمایش دیوکسیدین که ماده اصلی این عامل است را به بدن زندانیان تزریق و اثرات آن را مطالعه کرد. بدیهی است با دیدن تصاویر مربوط به ویتنامی‌هایی که تحت تاثیر این ماده بوده‌اند آشکار خواهد بود که تزریق این ماده خطرناک به بدن زندانیان چه بلایی بر سر آن‌ها آورده است.



تاثیر عامل نارنجی بر بدن یک سرباز ویتنامی


7- عملیات پیپر کلیپ Paper Clip

طی این عملیات که بعد از جنگ جهانی دوم انجام گرفت ارتش آمریکا محققین درگیر در آزمایش‌های مرتبط با ساخت بمب‌های شیمیایی و بیولوژیک و نیز افرادی که در آزمایش بر روی انسان زنده تبحر پیدا کرده بودند را از اروپا به آمریکا منتقل کرده و ضمن حمایت از آن‌ها با اعطای هویت‌های جعلی از آن‌ها در آزمایشگاه‌های خود برای توسعه تسلیحات نامتعارف استفاده کرد. محققین اروپایی آزمایش‌های دهشتناکی مانند پیوند جسمی دو قلو‌ها برای ایجاد یک واحد جسمی، تخریب بافت عصبی افراد بدون بیهوش کردن آن‌ها و مطالعه اثرات انفجار بر این افراد انجام داده بودند که برای ارتش آمریکا بسیار جذاب بود. این محققین با امکانات فراهم شده در ارتش آمریکا به جنایات خود علیه بشریت در خاک آمریکا ادامه دادند.


 

 

 

8-  مبتلا کردن مردم پورتوریکو به سرطان

در سال ۱۹۳۱ دکتر رودز (Cornelius Rhoads) با دریافت بودجه‌ای از بنیاد راکفلر مامور شد در مورد سرطان تحقیق کند. او برای این کار مردم پورتوریکو را انتخاب کرد و پس از مبتلا کردن ایشان به سرطان به آزمایش‌های خود پرداخت. این آزمایش‌ها ده‌ها مورد مرگ را در پی داشت. او بعد‌ها به عنوان نائب رئیس انجمن سرطان آمریکا انتخاب شد.


نظام ضد بشری از رودز تشکر می کند!


9- آزمایش‌های پرتودهی بر روی انسان

در دهه ۶۰ میلادی پنتاگون یک سری آزمایش‌های پرتودهی انجام داد. برای این کار مردم فقیر سیاه پوست که به سرطان مبتلا بودند انتخاب شدند. به آن‌ها گفته شده بود که نوعی فرایند درمانی بر روی آن‌ها انجام خواهد شد در حالی که هدف، آزمایش اثرات پرتودهی شدید بر روی بدن انسان بود. با ترفندهای گوناگون از این بیماران رضایت نامه‌هایی اخذ شده بود تا بعدا مشکلی پیش نیاید. به همین شکل دکتر سینگر (Eugene Saenger) از طرف آژانس حمایتی دفاع اتمی بودجه‌ای برای آزمایش پرتو X بر روی انسان دریافت کرد که نتیجه تحقیقات او مرگ حداقل ۲۰ انسان فقیر سیاه پوست بود. پرتوهای مضر تقویت شده بافت‌های درونی و پوست این بیماران را تخریب می‌کرد و آن‌ها را در وضعیت فلاکت باری قرار می‌داد.

 



سیاه پوستان انتخاب مناسبی برای آزمایش ها تلقی می شدند

 

10- پروژه کلیماکس

طی آن خانه‌هایی در نیویورک و سانفرانسیسکو ساخته شد تا محل مناسبی برای آزمایش اثرات ماده روان گردان LSD بر روی افراد باشد. برای جذب افراد به این خانه‌ها از فاحشه‌هایی که از سیا حقوق می‌گرفتند استفاده می‌شد. به افراد پس از ورود به این خانه‌ها به اجبار انواع مختلف مواد روانگردان به خصوص LSD تزریق می‌شد. سپس در چند روز آینده از خروج آن‌ها جلوگیری شده و متخصصین حاضر در این خانه‌ها به مطالعه رفتار و اثرات این مواد در افراد می‌پرداختند. در برخی موارد برای مشاهده حد نهایی اثرات، مقادیر فراوان و غیر معمولی از مواد به افراد که اکثرا نیر از جوانان بودند؛ تزریق می‌شد.


 


جوانان پس از ورود به خانه های کلیماکس در اختیار کارشناسان مواد روانگردان قرار می گرفتند

11-  گرد و غبار اتمی در اقیانوس آرام

بعد از موفقیت آمریکا در جنایت بزرگ اتمی در هیروشیما و ناکازاکی، سردمداران این کشور شروع به تست صد‌ها بمب هسته‌ای در اقیانوس آرام کردند. این بار خطر قدرت اتمی شوروی بهانه انجام این آزمایش‌های هولناک بود. در ۱۹۵۴ در جزایر مارشال یکی از بزرگ‌ترین آزمایش‌های اتمی انجام شد. وجود این آزمایش‌ها که تا آن زمان به صورت مخفی انجام می‌شد در اثر وزش باد و انتقال گرد و غبارهای آلوده با ذرات رادیواکتیو به سوی جزایر اطراف آشکار شد و مخفی کاری آمریکا با شکست مواجه گردید.

مردم جزایری که در معرض این غبارات قرار گرفتند به بیماری‌های شدیدی دچار شدند که از جمله آن‌ها نقایص مادر زادی بود. در نسل‌های بعدی بیماری‌هایی همچون سرطان غدد تیروئید و تومورهای مختلف در بین مردم این جزایر دیده شد. آمریکا حتی به این جنایت نیز به صورت فرصتی نگاه کرده و پروژه ¼ را که شامل بررسی آثار غبارهای رادیواکتیو بر روی انسان بود را اجرا کرد. همین موضوع موجب مطرح شدن بحث‌هایی در مورد عمدی بودن ایجاد و هدایت گرد و غبارهای رادیواکتیو به سوی مردم جزایر اقیانوس آرام شد.



 اثر پرتوهای رادیواکتیو بر بدن افراد


12-  تاسکیگ:

از سال ۱۹۳۲ تا ۱۹۷۲ محققین ۴۰۰ مرد سیاه پوست را در منطقه تاسکیگ آلاباما برای مطالعه مراحل پیشرفت بیماری سیفلیس به باکتری این بیماری آلوده کردند. در حالی که هیچ‌گاه به این افراد در مورد بیماریشان چیزی گفته نشد. به آن‌ها گفته شده بود که به بیماری جعلی «خون بد» دچار هستند و پزشکان در تلاش برای معالجه آنانند. با اینکه در سال ۱۹۷۴ پنی سیلین به عنوان درمان سیفلیس مطرح شد اما باز قربانیان تاسکیگ از این موضوع بی‌خبر نگه داشته شدند تا مطالعه این بیماری که اثرات طولانی مدتی بر بدن انسان دارد تا ۳۰ سال ادامه داشته باشد. با روشن شدن جوانب این جنایت اعتراض‌های شدیدی انجام گرفت تا جایی که کلینتون مجبور به عذرخواهی رسمی از مردم این کشور گردید و گفت متاسف است که دولت «یک پژوهش‌نژاد پرستانه را ترتیب داده است«


به آن‌ها گفته شده بود که به بیماری جعلی «خون بد» دچار هستند


یقینا در سال‌های آینده شاهد اشکار شدن آزمایش‌های ضد انسانی و دهشتناک بیشتری بر روی انسان و دیگر موجودات زنده خواهیم بود. آزمایش‌هایی که قطعا هم اکنون نیز از سوی بزرگ‌ترین داعیه دار حقوق بشر در آزمایشگاه‌های مخفی ارتش آمریکا و یا در قالب برنامه‌های مختلف بهداشتی بر روی مردم کشورهای فقیر انجام می‌شود.


نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 
 اجلاس سران کشور های عضو کنفرانس اسلامی در حالی شب گذشته آغاز به کار کرد که این مراسم با حواشی از جمله روبوسی روسای جمهور ایران و مصر همراه بود.

اجلاس سران کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی شب گذشته با سخنرانی «ملک عبدالله» پادشاه عربستان آغاز به کار کرد.
 
در این اجلاس سران بیش از 40 کشور از مجموع 57 کشور عضو سازمان همکاری اسلامی حضور دارند.
 
این در حالی است که سوریه در این اجلاس غایب است و بررسی اوضاع سوریه و بحران این کشور نیز بر این اجلاس سایه افکنده است.
 
سران هر یک از کشور‌های عضو پیش از ورود به محل برگزاری اجلاس در لابی با ملک عبدالله دیدار و گفت‌وگو کردند.
 
«محمود احمدی‌نژاد» رئیس جمهور کشورمان نیز در این مکان در کنار پادشاه عربستان نشسته بود. این موضوع موجب شد تا هر یک مهمانان پس از دیدار با ملک عبدالله، با رئیس جمهور کشورمان نیز گپ و گفتی کوتاه داشته باشد.
 
«محمد مرسی» رئیس جمهور مصر پس از دست‌دادن با ملک عبدالله و پادشاه قطر، با استقبال گرم احمدی‌نژاد روبرو شد و با وی مصافحه و روبوسی کرد.
 
قرار گرفتن محل نشستن احمدی‌نژاد در کنار پادشاه عربستان، این فرصت را فراهم کرد تا سران دو کشور بار‌ها مطالبی را با هم رد و بدل کنند.


 
 
 
 

 

 

نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

شوراي ملي سوريه معتقدند ارتش آزاد سوريه براي دولت تركيه در مقابل سازمان‌هاي حقوقي مشكل آفرين شده‌اند، چرا كه دولت تركيه متهم به حمايت از كساني شده كه به اقدامات غيرانساني دست مي‌زنند.

 ارتش تركيه‌ با هشدار به مخالفان مسلح سوري نسبت به ادامه اقدامات وحشيانه تهديد كرد كه در صورت ادامه اين اقدامات آنكارا ارسال كمك‌‌هاي لجستيكي و سلاح‌ براي آنها را قطع مي‌كند.

به نوشته روزنامه فرامنطقه‌اي القدس العربي، به دنبال پخش تصاويري از رفتارهاي وحشيانه مخالفان مسلح سوري در قبال حاميان دولت در شهر حلب، افسران سازمان اطلاعات تركيه به شدت آنها را مورد انتقاد و توبيخ قرار دادند.

به گفته شوراي ملي سوريه (شاخه سياسي مخالفان) افسران تركيه به فرماندهان"گردان‌هاي ارتش آزاد"،‌ بخش نظامي مخالفان سوري، هشدار داده‌اند در صورتي كه اين افراد بار ديگر اقدام به شكنجه وحشيانه طرفداران بشار اسد،‌ رئيس‌ جمهوري سوريه كنند و تصوير و يا فيلمي در اين رابطه منتشر شود، كمك‌هاي لجستيكي و ارسال سلاح به مخالفان پايان مي‌‌يابد.

شوراي ملي سوريه معتقدند ارتش آزاد سوريه براي دولت تركيه در مقابل سازمان‌هاي حقوقي مشكل آفرين شده‌اند، چرا كه دولت تركيه متهم به حمايت از كساني شده كه به اقدامات غيرانساني دست مي‌زنند.

در يوتيوب تصاوير وحشتناكي از بريدن سر يك جوان و پرتاب اجساد از بالاي پشت بام توسط مخالفان منتشر شده است.از سوي ديگر، يكي از افرادي كه طي درگيري‌هاي ليبي عليه نظام معمر قذافي مشاركت داشت، اعلام كرد كه مبارزان ليبيايي به مخالفان سوري پيوسته‌اند و به آن‌ها آموزش نظامي مي‌دهند.به نقل از خبرگزاري رويترز، حسام نجار، يكي از مبارزان ليبيايي اظهار كرد: افرادي كه در درگيري‌هاي ليبي عليه معمر قذافي، ديكتاتور سابق ليبي مشاركت داشتند به جبهه مخالفان سوري ملحق شدند تا به مخالفان سوري آموزش دهند.حسام نجار يك تك تيرانداز حرفه‌اي و از افرادي است كه سال گذشته به محل اسكان معمر قذافي حمله كرد.

النجار گفت: برخي از ليبيايي‌ها كه به مخالفان سوري پيوستند در زمينه اطلاعات و سلاح‌هاي سنگين و كمك‌هاي لجستيكي و تاكتيك‌هاي جنگي كار آزموده هستند.

وي در ادامه افزود كه تجهيزات مخالفان سوري بسيار ساده بود و طي پنج ماه اخير تجهيزات آن‌ها بسيار بيشتر و مجهزتر از قبل شده و مخالفان سوري اكنون تك تيرانداز و تجهيزات پيشرفته‌اي در اختيار دارند.

النجار تصريح كرد كه سازماندهي نامناسب مخالفان سوري مشكل بزرگي است و مخالفان ليبيايي كه در زمان درگيري با نظام معمر قذافي از حمايت ناتو برخوردار بودند و مي‌توانستند اردوگاه‌هاي آموزشي ايجاد كنند.

النجار اظهار كرد: در ليبي با وجود آنكه منطقه پرواز ممنوع وجود داشت، ما مي‌توانستيم 1400 تا 1500 تن را در يك مكان جمع كنيم و گردان و تيپ تشكيل دهيم، اما در سوريه مخالفان در همه جا پراكنده هستند.

وي در ادامه گفت: با وجود آنكه يگان‌هاي بسياري از مخالفان زير پرچم ارتش آزاد سوريه مي‌جنگندند اما فرماندهان آن‌ها با هم متحد نيستند.

النجار گفت كه نبود وحدت ميان مخالفان يكي از بزرگترين عوامل نتيجه بخش نبودن اقدامات آن‌ها است و تنها در زماني كه آن‌ها شكست بخورند خواهند فهميد كه بايد متحد مي‌شدند
نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

آیا می توان با آمریکا مذاکره دو جانبه یا معامله کرد ! اما من نمی توانم شاهد تضعیف کشورم توسط کشور هایی باشم که با پول نفت از بدو انقلاب تا کنون به جنگ با انقلاب آمده اند و هر آنچه در توان داشته اند دریغ نکرده اند دشمنان ملت ایران هر کدام به نوعی به دنبال منافع خاص خود هستند و حتی یک روز ما را به حال خود رها نکرده اند ، اما آمریکا دشمن واقعی و اصلی ملت ایران می باشد و تمام نگرانی او بخاطر پاد گانش یعنی اسرائیل است و ترس از ایران باعث اینهمه دیوانگی و جنگ ها شده است که نشان از قدرت ملت و انقلاب ایران است ، اما باید با دیدی منطقی با مسئله بر خورد کرد ، چون آمریکا بخاطر اسرائیل دست به هر جنایتی هم می زند ما هم مجبوریم در این مسیر هزینه های سنگینی متحمل شویم ، تا ابد نمی توان دشمنی ها را ادامه داد چون از جنگ و خون ریزی نمی توان به اهداف ملی رسید و می توان با راهکاری منطقی و عقلانی به اهداف مورد نظر دست یافت . اما ملت ما تا کی باید سپر بلای دیگران شود و منافع ملی ما تاکی بایدخون ملت ایران به پای آیا دفاع از فلسطین وظیفه ما ایرانی هاست ، ملت ایران قربانی می شود ولی سود آنرا دیگران می برند ، آزادی فلسطین بر همه واجب است ولی بیشترین جفا در حق کشور ما می شود ، نمی خواهم مسئل را کالبد شکافی کنم و به تفسیر توضیح دهم ، آیا آزادی فلسطین فقط وظیف ماست ، ملت ما ابر قدرت ها را تضعیف می کند سود آنرا حکام عرب می برند ، همین اعراب در حال حاضر در کنار دشمنان ایران هم قرار گرفته و منافع ملی و سر زمینی ما را نشانه گرفته اند عزیزان من می خواهم صادقانه با شما صحبت کنم ، دلیل آن که سوریه اکنون آماج بدترین شیو ه های جنایت و کشتار است دلیل عمده آن بخاطر کمک به مردم فلسطین و لبنان و ایران است و می تواند مثل سایر اعراب دست دوستی به اسرائیل بدهد و بیشترین منافع را ببرد ، ولی شما مشاهد کردید از ده ها سال پیش تا کنون رهبران فلسطین در سوریه بودند و دولت سوریه از آنان حمایتمالی و تسلیحاتی می کرد ولی با شورع جدی دشمنی غرب و اعراب بر علیه سوریه بخاطر مقاومت آنان پشت سوریه را خالی کردندو به سوریه خیانت نمودند مگر سوریه از جنس عربی نیست توطئه بر علیه سوریه نقشه حاکمان پلید عربستان و قطر با دلار های نفتی است و در واقع آن دو کشور صدها میلیارد دلار خرج می کنند تا به اهداف پلید خود برسند

اگر یادتان باشد چند ماه پیش رهبر حماس به ایران آمد و بعد از بر کشتن به غزه هیچگونه حمایتی از ملت سوریه نکرد و به اسرائیل پیشنهاد آتش بس دراز مدت کرد تا اعراب و اسرائیل و سایر دول کار مقاومت ایران و سوریه و حزب الله را یکسره نماید یک خبر نگار از آقای هنیه سئوال کرد که اگر جنگی بین اسرائیل و ایران بوجود بیاید شما از ایران حمایت خواهید کرد ، ایشان گفتند ما از ملت فلسطین دفاع و به منافع آنان فکر می کنیم ، این است واقیعت های تلخ میدانی از وقایع پیرامونی ، تمام فشار ها به ایران بدلیل دفاع از فلسطین است ، آیا ملت فلسطین در صورت تهاجم به ایران در کنار ما خواهند ایستاد ، من فکر می کنم خیر ، نمونه بارز آن سوریه است که ده ها سال می باشد خود را سپر آنها کرد و جنگ بیست دو روزه غزه و مقاومت مبارزین بخاطر کمک های ایران و سوریه و حزب ها بود و مشاهده کردید که تمام کشور های عربی به آنان خیانت و با دشمن صهیونیستی جهت نابودی ملت غزه در کنار اسرائیل بودند یا جنگ ایران و عراق که عرفات به عراق مسافرت کرد و به صدام گفت ایران دوست است و عراق برادر و مثال کوچک از نیات واقعی اعراب ملت ما مسلمان است و پیرو مکتب سرخ حسین و هیچگاه در مقابل دشمنان اسلام کوتاه نیامده و هر جا مسلمانی دچار مشکل شده به یاری او شتافته است و آنرا به شکل منطقی باید تداوم داد . کشور ما در حال حاضر از نقاط قوتی و قدرتی بر خوردار است و برگ های زیادی برای چانه زنی دارد و بهتر است در سیاست های کشور با هوشمندیو دقت نظر بیشتری عمل کرد و منافع ملی را قربانی حاکمان عرب بی خاصیت نکنیم ، شما مشاهده کردید که ملت ایران برای مردم مصر چقدر دلسوزی می کرد و آن پیام تاریخی رهبر معظم قدرت به آنان جهت تداوم انقلابشان داد و تا آخر در کنار آنان ایستاد ولی بعد از پیروزی رهبران جدید مصر ورود ایرانیان به مصر را ممنوع کردند و بنای دشمنی گذاشتند ، چه بی احترامی بالاتر از این و حتی آقای مرسی حاضر نیست که جهت کنفرانس به ایران سفر کند و ایشان بجای سفر به ایران به کشور عربستان به گدایی می رود و ایشان نژاد پرستی خود را ثابت کرد و با دولت عربستان در خصوص ایران معامله انجام دادند متاسفانه دست حاکمان عرب در دست صهیونیستها و اخیرا هم اعلام کردند که ایران از اسرائیل بدتر است ما چرا باید دلسوزی اعراب را داشته باشیم نابودی ملت ایران از آرزوی های دیرینه آنان می باشد و هر آنچه در توان دارند برای تضعیف ایران هزینه می کنند و جنگ افغانستان و عراق و سوریه هدف آنها در نهایت ایران بود که همچنان به آن اسرار می ورزند تکلیف چیست مسئولان باید به طور مستقیم با آمریکا مذاکره کنند و از برگ های برنده ای که در دست دارند استفاده نمایند و از آمریکا معا مله و امتیاز گرفت .

1- پذیرفتن ایران بعنوان عضو شورای امنیت با داشتن حق وتو

2 - مذاکره جهت بر چیده شدن حکومت های پادشاهی عرب در کل دنیا و جایگزین کردن حکومت های دلخواه مردم بطوری که منافع همه لحاظ شود

3- حل کردن مسئله فلسطین در قالب دو حکومت حکومت فلسطین به پایتختی قدس و یا قدس بعنوان منطقه بین المللی بی طرف و قابل احترام برای همه ادیان تحت سر پرستی سازمان ملل بخصوص  کشور های اسلامی 

4- شناسایی اسرائیل بعنوان کشور ی مستقل و التزام کتبی او به حقوق بین المللی جهت عدم تعرض به دیگرکشورها و بر چیده شدن توانایی هسته ای او

5- ایجاد رابطه سالم ایران با تمام دنیا و گرفتن تضمینات بین المللی جهت عدم تعرض و داشتن سلاح هسته ای تا زمانی که خلع سلاح هسته ای صورت بگیرد و دنیایی فاقد سلاح کشتار جمعی شود

6- در صورت بحث سر زمینی می توان قسمت هایی هم از دولت های همجوار را به فلسطین ها بخشید مثل اردن و یا عربستان به زمین های فلسطینیان اضافه و آنها را در آن ساکن کرد

 

7 - تضمین سرمایه گذاری خارجی در ایران و دادن امکانات جهت شکوفایی اقتصاد ایران

8 - تضمین عدم دخالت در امور داخلی ایران  

 9 - ایران می تواند از نفت اعراب بخصوص عربستان و گاز قطر و حاکمیت آنان با غرب بخصوص آمریکا معامله کند و به منافع سر شار مادی و معنوی برسد و باب جدید دوستی را با آنان باز نماید مشاهده می کنید عربستان تا کنون با دلار های نفتی هر آنچه خواسته بدست آورده و دنیای اسلام را دچار چند دستگی و اختلاف و کشتار نموده است و ایران می تواند از این حیث بجای عربستان از نفت او جهت وحدت واقعی و اصول دنیای اسلام استفاده نماید و خداوند هم راضی خواهد شد عربستان با بذل و بخشش دلار های نفتی تا کنون حاکمیت خود را حفظ و حاکمیت دیگر کشور ها را به چالش عمیقی کشانده است مسئولان و تصمیم گیران کاری نکنند که در نهایت ملت ایران بازنده میدان شود و بهای سیاست های اعراب را ایران پرداخت نماید تاکی ملت ایران باید به دشمنی ادامه دهد ، آیا در پس این دشمنی ها با آمریکا ما به منافعی می رسیم ، آیا با مقاومت ایده های مطلوب حاصل خواهد شد دشمنی ها هر روز اشکال گونا گون به خود می گیرد و هیچگاه پایانی برای آن متصور نیست و در صورت تداوم به اسرار در نهایت به جنگی خانماسوز تبدیل می شود و برنده ای هم نخواهد داشت اما فرصت مناسبی است جهت چانه زنی و معامله که می توان به نتایج مطلوب دست یافت

در پایان متذکر می شوم ایران باید با دلار های نفتی اعراب به اهداف واقعی ملی اسلامی خود دست یابد و سیاست منطقی همین است ، در غیر اینصورت باید هزینه های هتگفتی متقبل شود و در نهایت به آن اهدافی که می خواهد نخواهد رسید و دستاوردها بسیار شکننده و کم رنگ خواهد بود

نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

ابهری آمارهای ناخوشایند دیگری نیز دارد. 76 درصد مردان خیابانی متاهل هستند و هر مرد خیابانی در طول روز به طور میانگین یکصدبار برای زنان نجیبی که هرگز سوار بر ماشین آنها نمی‌شوند،‌ بوق می‌زند!
 «به ازای هر یک زن خیابانی 7 مرد خیابانی وجود دارد!» این خبر تامل برانگیز را دکتر مجید ابهری، جامعه شناس و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی به تهران امروز می‌گوید و هشدار می‌دهد در صورتی که کارشناسان فکری برای این موضوع نکنند، به‌زودی با بحران‌های اجتماعی جدی‌تری روبه‌رو خواهیم شد.
 
به نوشته تهران امروز؛ هرچند نیروی انتظامی در قالب طرح‌های امنیت اخلاقی با این موارد برخورد می‌کند اما «مردان خیابانی» این روزها در بیشتر خیابان‌ها دیده می‌شوند و برای زنان و دختران مزاحمت ایجاد می‌کنند. ابهری آمارهای ناخوشایند دیگری نیز دارد. 76 درصد مردان خیابانی متاهل هستند و هر مرد خیابانی در طول روز به طور میانگین یکصدبار برای زنان نجیبی که هرگز سوار بر ماشین آنها نمی‌شوند،‌ بوق می‌زند!
 
کارشناسان می‌گویند همیشه پای مردان خیابانی در میان است و تا مردان خیابانی نباشند، سن روسپیگری زنان در کشور- بر اساس آمار منتشر شده از سوی مسئولان سازمان بهزیستی -کاهش پیدا نمی‌کند. هر چند رئیس سازمان بهزیستی، روز گذشته این کاهش سن را تکذیب کرد اما دکتر مجید ابهری، در این باره می‌گوید: «اگر زنان خودفروش خیابانی به عنوان یک ناهنجاری اجتماعی در جامعه ما غیر قابل انکار هستند، این بستر اجتماعی است که باعث تولد و رشد این ناهنجاری و ضد ارزش شده است.»
 
او معتقد است که بازار غریزه جنسی نیز مانند سایر بازارها تابع اصل عرضه و تقاضاست و حضور مردان تنوع طلب و غیرهمسو با هنجارهای اجتماعی در این میان مزید بر علت است.

هر مرد خیابانی روزانه یکصد بوق!

او معتقد است که مردان خیابانی با فاصله گرفتن از هنجارهای فردی و گروهی رفتارهایی دور از حرمت اجتماعی انجام می‌دهند و البته تاکید می‌کند که به دلیل مشکلاتی که بر سر راه ازدواج جوانان است، بعضی جوانان مجرد در راستای غریزه جنسی خود به این‌سو می‌روند، اما دکتر ابهری به آمار بالای مردان متاهلی که در زمره مردان خیابانی قرار می‌گیرند اشاره می‌کند: «جای تاسف دارد که 76درصد مردان خیابانی متاهل هستند! مردان متاهلی که به ارزش‌های اخلاقی خانواده و جامعه پایبند نیستند. این در حالی است که جوانان مجرد جامعه ایرانی، بار بدنامی این پدیده را به دوش می‌کشند!»
 
دکتر سعید معدنی مدیر گروه جامعه شناسی دانشگاه تهران مرکز نیز در این باره به تهران امروز می‌گوید: «مردان متاهلی که در هر کوچه و خیابان به دنبال سوار کردن زنان بر ماشین خود هستند، یا همیشه چنین کاری را به عنوان تفریح انجام می‌داده‌اند یا در جوانی به دلایلی مانند فقر مالی مثلا نتوانسته‌اند ماشین بخرند و چون تفکری بیمارگونه دارند، گمان می‌کنند حالا که صاحب خودرو هستند می‌توانند جوانی کنند! چنین افرادی از نگاه بیمارگونه خود تمایزی بین زنان متشخص و زنان خیابانی نمی‌بینند.»

 او تاکید می‌کند: «هر مرد خیابانی به طور میانگین صد بوق در طول روز برای زنان می‌زند تا بالاخره طعمه خود را پیدا کند.»

«مینا.م» معلم جوان 28 ساله ای‌است که به تازگی ازدواج کرده و محجبه است. او که هر روز صبح ناچار است مسیری طولانی را برای رسیدن به محل کارش و بازگشت از آن بپیماید تقریبا هر روزبعد ازظهر با رانندگانی مواجه می‌شود که وقتی او را تنها سر خیابان می‌بینند برایش بوق و چراغ می‌زنند! او به تهران امروز می‌گوید: «بعضی‌ها حتی ترمز می‌کنند، دنده عقب می‌آیند و پیشنهاد می‌دهند سوار ماشین‌شان شوم. بارها از ترس اینکه شاگردانم مرا در این حالت نبینند ناچار شده‌ام به آن طرف خیابان بروم تا مطمئن شوم این مزاحم دست از سرم برداشته است.»

«زهره.ا» 40 ساله و خانه دار است و دو پسر دانشجو دارد. زهره نیز تجربه چنین مزاحمت‌هایی را در زندگی‌اش دارد. او به تهران امروز می‌گوید: «چند بار برایم پیش آمده. راستش را بخواهید هم سن و سال پسرم بودند! دلم می‌خواست مادرانه نصیحت‌شان کنم اما منصرف شدم از این کار! بعضی وقت‌ها از ترس این مزاحم‌ها ترجیح می‌دهم تنها از خانه بیرون نیایم.» «تهامه.م» کارمند است و از این بوق زدن‌های مکرر دل پری دارد.

او می‌گوید: «خیلی وقت‌ها زمان رد شدن از خیابان ماشین‌های شخصی که حتی معلوم است مسافرکش هستند بوق یا چراغ می‌زنند و ترمز می‌گیرند. قرار گرفتن در چنین شرایطی در خیابان باعث می‌شود خجالت زده شوم. حتی برایم پیش آمده که راننده وانت بار هم توقف کرده و منتظر مانده تا سوار ماشینش شوم.» دکتر ابهری به مزاحمت‌های مکرری که این مردان برای زنان در خیابان ایجاد می‌کنند اشاره کرده و ادامه می‌دهد: «در بیشتر موارد این مردان پیش پای زنان نجیب، متاهل و متعهد، زنان باردار و حتی زمانی که مادران همراه فرزند خود هستند ترمز می‌گیرند! »

او با تاکید بر اینکه چنین رفتارهایی نوعی خشونت است که در حق زنان جامعه انجام می‌شود می‌گوید:«این‌کارسبب بروز تنش و همچنین آزار زنان جامعه می‌شود. این مردان‌به ظاهر می‌خواهند مسافرکشی کنند و حتی ممکن است زنان و دخترانی هم بدون اطلاع از قصد آنها سوار بر ماشین شان شود. آنها همه را به یک چشم نگاه می‌کنند و برایشان زنی که قصد خودفروشی دارد و زنی که برای رسیدن به مقصدی خاص به خیابان آمده فرقی نمی‌کند. بدون شک این نوع نگاه، بیمارگونه است.»

دکتر ابهری ادامه می‌دهد: «تنوع‌طلبی و هرزه گردی یکی از ویژگی‌های مردانی است که در چارچوب رفتارهای منطقی و متعارف جامعه به ارضای نیازهای خود نمی‌پردازند. اگر مردان تنوع طلب نباشند روسپیگری در جامعه گسترش نمی‌یابد. واقعیت این است که کالبدشکافی پدیده زنان خیابانی بدون توجه به موضوع مردان خیابانی تحلیل یک معلول بدون علت است.»

چاره چیست؟


«تنها حضور ماموران نیروی انتظامی به صورت ثابت و سیار است که می‌تواند از وقوع این مزاحمت‌ها بکاهد. به ویژه در محل‌های کم رفت و آمد!» اینها را دکتر ابهری می‌گوید.

البته او معتقد است قوانین هم نیاز به بازنگری دارند و ادامه می‌دهد: «متاسفانه این روزها این موضوع در تهران و کلانشهرها به یک تفریح مبدل شده است. تفریحی که عواقب ناگواری برای زنان کشورمان به دنبال دارد. بنابراین علاوه بر مدیریت جنسی در کشور و برنامه‌ریزی‌هایی که باید توسط مسئولان انجام شود، باید قوانین مجازات این مردان تشدید شود.»

بی‌توجهی به ارزش‌های اجتماعی و کمرنگ شدن غیرت اجتماعی دلایلی است که دکتر ابهری برای بروز این پدیده عنوان می‌کند. او می‌گوید: «اتفاقاتی که برای آمران به معروف افتاد و همچنین دردسرهایی که ممکن است دامن افراد را بگیرد سبب می‌شود تا هیچ‌کس در برابر این مزاحمت‌ها اجازه دخالت به خود ندهد. به همین دلیل مردان خیابانی بدون وحشت از عواقب اجتماعی به این مزاحمت‌ها ادامه می‌دهند.»
نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

  مطالعات جدید دانشمندان آمریکا روی هواپیماهای بدون‌سرنشین و آسیب‌پذیر بودن آنها در واکنش به فرود آوردن هواپیمای جاسوسی فوق‌مدرن آمریکایی در ایران خبر داد: «بحث‌هایی درباره ایمنی هواپیماهای بدون‌سرنشین در برابر حملات هکرها در جریان است.

تاد هامفری، استاد دانشگاه تگزاس و تیمش اخیرا موفق شدند کنترل انواع غیرنظامی این هواپیماها را به‌دست گیرند. آنچه این استاد دانشگاه را به این مطالعه فراخواند، افتادن یک هواپیمای ارتش آمریکا به دست ایرانی‌ها بود. ایران گفت کنترل هواپیما را پیش از فرود به‌دست گرفته بود.

تاد هامفری در پاسخ به سوال نمایندگان کنگره گفت: «فکر می‌کنم بهتر است به هر چه ایرانی‌ها می‌گویند شک داشته باشیم، البته در این باره باید به حرف‌های آنها توجه کنیم، ممکن است هواپیماهای بدون‌سرنشین سازمان سیا را بمباران الکترونیکی کرده باشند، این موجب شده بتوانند این هواپیما را ضبط کنند.

اینکه هواپیما سالم به زمین نشانده شده و تلویزیون ایران تصاویر آن را پخش کرده ما را ملزم می‌کند توضیح دهیم چطور این اتفاق افتاده است». گزارشگر بی‌بی‌سی افزود: «هواپیماهای بدون‌سرنشین هنوز یک سلاح جدید به حساب می‌آیند و بسیاری از مسائل حقوقی و فنی پیرامون استفاده از آنها بی‌پاسخ مانده است».
نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

امیر جعفری بازیگر سینما و تلویزیون در برنامه "گفنگوی تنهایی" شبکه چهارم سیما در خصوص مسائل اخلاقی و وضعیت کنونی جامعه سخن گفت.

* روزی به خاطر چندین جوشی که روی پوستم به وجود آمده بود، راهی دکتر شدم. در میانه ی راه با زنی مواجه شدم که به محض اینکه گفت شما بازیگر هستید، گفتم، وای این هم می خواهد بگوید فرزندش با استعداد است. اما او در خصوص فرزندش سخن گفت که به سرطان یا تالاسمی مبتلا بود و اینکه به 70 میلیون پول نیاز دارد. آن لحظه به خدا گفتم، خدایا من را ببخش و ازت عذر می خواهم که به خاطر چندین جوش ناراحت شده بود.

*(خطاب به رئیس جمهور و وزرا) شما را به خدا، پول یک روز نفت را به این گونه افراد اختصاص بدهید.

* بی اخلاقی در چندین سال گذشته زیاد شده است و کسانی که مرام داشتند و کارهای خوب می کردند، فسیل شده اند.

*(ضمن انتقاد از رواج ظاهرگرایی در کشور) تمام دختراتی که در خیابان می بینم، بینی شان عمل شده است و هیچ کدام چهره ی واقعی ندارند. اخر چرا؟
. همه آنها شبیه هم شده اند.  همه به یکدیگر فخر می فروشند، بنز سوار به پراید سوار، پراید سوار به دوچرخه سوار و دوچرخه سوار به کسی که زیر باران ایستاده است.

*در همین صنف خودمان، بازیگر می شناسم که از ترس مسخره شدن نماز نمی خواند. این خیلی بد است که فردی به خاطر بچه محل هایش این کارها را نکند.

* این روزها سینمایی ها به تلویزیونی ها پز می دهند، تلویزیونی ها به تئاتری ها، تئاتری ها به دانشجویان و .... واقعاً چرا باید اینطوری شده باشد؟

*از خدا می خواهم که هیچ وقت مرا به حال خودم وانگذارد. یکی از دعاهایم این است که خدا را شکر که به من لطف کردی که می توانم در خدمتت باشم و سجده ات کنم.
نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 14 صفحه بعد

CopyRight| 2009 , 2060.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com

مترجم سایت